تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 2 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عقل راهنمايى مى  كند و نجات مى  دهد و نادانى گمراه مى  كند و نابود مى  گرداند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842778246




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مي‌گفتيم بحث با كمپاني نفت جنوب يك وظيفه ملي است!


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مي‌گفتيم بحث با كمپاني نفت جنوب يك وظيفه ملي است!
نویسنده : محمدرضا كائيني 


«حميد سيف‌زاده» از جمله چهره‌هايي است كه در نوجواني دل در گرو آرمان‌هاي نهضت ملي نهاده، خصيصه‌اي كه تا هم‌اينك نيز در وي ديده مي‌شود. او را مي‌توان در گروه حاميان آيت‌الله كاشاني و حزب زحمتكشان تبارشناسي كرد. با صرف نظر از اين تعلق، نفس خاطرات وي از اين رويداد تاريخي، بس شنيدني است. خاطراتي كه شمه‌اي از آن در گفت‌وشنود پيش روي آمده است. بهتر است اين گفت و شنود را از يك سؤال شخصي آغاز كنيم كه زمينه‌هاي علاقه به مبارزات سياسي چگونه در شما شكل گرفت؟ بنده در سال 1313 در خانواده‌اي روحاني به دنيا آمدم و لذا علايق مذهبي در من قوي بود. بچه كه بوديم، پدرم در تابستان‌ها خانواده را به روستاي و‌شنوه در نزديكي قم مي‌برد. آيت‌الله بروجردي هم گاهي تابستان‌ها به آنجا مي‌آمدند. بنده در آنجا با روحانيون برجسته‌اي چون مرحوم آذري قمي، مرحوم محدث‌زاده فرزند مرحوم آشيخ عباس قمي، آقاي قوامي كه روحاني و از بستگان آيت‌الله بروجردي بودند و آقاي كوثري كه هم‌محله‌اي بوديم و نيز علما و روحانيون ديگري آشنا شدم. با آغاز نهضت ملي كه انصافاً يك خيزش عمومي بود، علاقه زيادي به فعاليت سياسي پيدا كردم. يادم هست در حكومت رزم‌آرا وزير دارايي او غلامحسين فروهر، عليه ملي شدن نفت حرف زد و قرارداد گس ـ گلشاييان كه در واقع قرارداد الحاقي به قرارداد 1933 بود، را به مجلس پانزدهم ارائه كرد. حسين مكي آن‌قدر صحبت كرد كه دوره مجلس پانزدهم تمام شد و ديگر فرصتي براي تصويب اين قرارداد نماند و به‌ناچار قضيه به مجلس شانزدهم محول شد. در دوره شانزدهم هژير به دست فداييان اسلام كشته شد و مبارزات مردم اوج گرفت و در پي ابطال انتخابات و برگزاري رفراندوم مجدد دكتر بقايي، حسين مكي، ابوالحسن حائري‌زاده و كانديداهاي جبهه ملي به مجلس راه يافتند. البته آيت‌الله كاشاني هم با اينكه در تبعيد بودند انتخاب شدند. چه عواملي موجب شد اقليت قوي جبهه ملي در مجلس شانزدهم شكل بگيرد؟ پشتوانه اجتماعي اين اقليت چگونه تدارك شد؟ پس از ترور هژير، حائري‌زاده، مكي، بقايي و عبدالقدير آزاد را به جرم دخالت در قتل او دستگير و زنداني كردند. در زندان موجبات آشنايي اينها با بازاري‌هايي كه دستگير شده بودند فراهم شد و به شكلي غير‌رسمي بين آنها ائتلاف به وجود آمد و در نتيجه تبديل به يك اقليت قوي شدند. برگرديم به سؤال اول. نخستين بار چگونه به شكل جدي وارد مبارزات شديد؟ در حدود 16 سالگي در قم جمعيتي به نام «وطن‌پرستان قمي» را تشكيل دادم و مضمون اولين اعلاميه‌اي كه دادم اين بود كه: «رزم‌آرا دارد كاري مي‌كند كه مردم با او به مقابله خواهند پرداخت. غلامحسين فروهر بايد صبر مي‌كرد مجلس نظرش را اعلام كند و با دست پرتري با نمايندگان كمپاني صحبت مي‌كرد و ملي شدن نفت را به آنها مي‌قبولاند. رزم‌آرا بايد از ايجاد واكنش در مردم بپرهيزد.» پيامد اين اعلاميه براي شما چه بود؟ از شهرباني به سراغم آمدند و چون ديدند هنوز به سن قانوني نرسيده‌ام، سعي كردند از من اين حرف را بيرون بكشند كه چه كسي مرا تحريك كرده است؟ چون تهديد نخست‌وزير مملكت نمي‌تواند كار يك نوجوان باشد. من هم در جواب گفتم: «محركم روزنامه شاهد و باختر امروز بوده‌اند.» تا نيمه شب مرا نگه داشتند. دايي‌ام وكيل دادگستري بود و آمد و چند ساعتي با رئيس شهرباني صحبت كرد و به او فهماند بازداشت يك نوجوان جرم است. بالاخره مرا با ضمانت آزاد كردند و قرار شد فرداي آن شب مرا به دادسرا ببرند. فردا به دادگستري رفتم و مرا تبرئه كردند. يك آقايي به اسم خليلي كه از بستگان آيت‌الله كاشاني بود رأي داد كه: بحث با كمپاني نفت جنوب، يك وظيفه ملي است و اين فرد جرمي مرتكب نشده است و به علت صغر سن آزاد مي‌شود. كلاً 14، 15 ساعت در زندان بودم. آيا دستگيري شما بازتابي هم پيدا كرد؟ بله، من شرح مفصل آنچه را كه در اعلاميه نوشته بودم و سپس دستگيري خود را براي روزنامه «باختر امروز» فرستادم و آنها هم در شماره 452 با آب و تاب چاپ كردند و بنده در قم كلي شهرت به هم زدم! مردم شب‌ها به مهمانخانه رم كه نزديك باغ ملي قم بود مي‌آمدند و در آنجا با هم بحث مي‌كردند. از يك طرف خجالتي بودم و خيلي حرف نمي‌زدم و از طرف ديگر اطلاعات چنداني نداشتم و منبع اطلاعاتم فقط روزنامه‌هاي شاهد و باختر بودند و در پاسخ به سؤالات و بحث‌ها فقط مي‌گفتم: ما وظيفه داريم از منافع كشور دفاع كنيم! گام‌هاي بعدي شما در راه مبارزه چه بود؟ گاهي به تهران مي‌آمدم و همراه دوستان به چاپخانه مظاهري كه پاتوق دكتر بقايي بود و روزنامه شاهد در آنجا چاپ مي‌شد، مي‌رفتم. يادم هست در آنجا يك لنگه در چوبي خيلي بزرگ قرار داشت كه پشت آن انبار بزرگي بود و نمي‌شد آن در را باز كرد! بعدها فهميدم شبي كه مأموران رزم‌آرا به آنجا ريخته بودند كه چاپخانه را توقيف كنند، مرحوم خليل طهماسبي كه نجار بود، چنان در را از پشت محكم كرده بود كه نتوانستند در را باز كنند. زمستان هم بود و آنها از پنجره بالاي چاپخانه روي سر مأمورها آب ريخته و آنها را فراري داده بودند! به روحانيوني هم كه در آن دوره از نهضت ملي دفاع مي‌كردند اشاره‌اي داشته باشيد. بسياري از علما در مبارزات اوليه نهضت ملي شركت نداشتند، ولي از آن دفاع مي‌كردند. آيت‌الله خوانساري كه همراه با آيت‌الله كاشاني در عراق سابقه مبارزه داشتند، فتواي ملي شدن صنعت نفت را دادند. روزنامه «جهان اسلام» كه به داماد مرحوم آقاي اشراقي و شوهر خواهر آقاي شهاب اشراقي، آقاي فقيه‌زاده تعلق داشت، در شماره فوق‌العاده‌اي در‌باره آيت‌الله خوانساري شرح مبسوطي نوشته و اشاره كرده بود كه ايشان كسي است كه در سال خشكسالي در حضور قواي متفقين به همراه عده‌اي از مردم نماز باران خواند و چنان سيلي به راه افتاد كه مردم به‌ناچار به آب زدند! اين خبر در آن دوره بسيار صدا كرد. آيت‌الله خوانساري پس از آيت‌الله بروجردي، از همه مراجع نفوذ بيشتري داشتند و بسيار مرد وارسته‌اي بودند. تأثير فتواي آيت‌الله خوانساري در‌باره نهضت نفت در بين علماي حوزه و مردم عادي چه بود؟ در بين مردم عادي بازتاب مثبت و گسترده‌اي داشت. آيت‌الله بروجردي با دخالت علما در اين امور موافق نبودند، ولي وقتي آيت‌الله خوانساري اين اعلاميه را دادند، ناچار شدند سكوت كنند، اما كمك علني هم نمي‌كردند. از ديدارهاي آيت‌الله كاشاني از قم چه خاطراتي داريد؟ ظاهراً شاهد مواردي از آن بوده‌ايد. ايشان هر وقت به قم مي‌آمدند، به منزل آيت‌الله خوانساري مي‌رفتند و كساني كه اطلاع پيدا مي‌كردند و مي‌خواستند با ايشان ديداري داشته باشند، به آنجا مي‌آمدند. يك شب چند تن از خوانين وفايي، از جمله تقي‌خان، مرتضي‌خان و شايد هم رضاخان آمدند و از آيت‌الله كاشاني دعوت كردند كه به دهكده قاضي در خلجستان بروند، ولي ايشان عذر خواستند و گفتند: وقت ندارند! آيت‌الله بروجردي هم هميشه سحرها به ديدن آيت‌الله كاشاني مي‌آمدند و كسي در هواي تاريك و روشن سحر، متوجه آمدن ايشان نمي‌شد! آيت‌الله كاشاني هم براي بازديد به منزل آيت‌الله بروجردي كه روبه‌روي منزل آيت‌الله گلپايگاني بود، مي‌رفتند. من در يكي از بازديدها بودم و ديدم هر دو بزرگوار ساكت نشسته‌اند و حرفي نمي‌زنند! فردي به نام علي خوشدلي بود كه اجازه خواست شعري بخواند. آيت‌الله كاشاني گفتند لازم نيست و بلند شدند و خداحافظي كردند و به منزل آيت‌الله حاج ميرزا محمود روحاني رفتند. در آنجا اتاق بزرگي بود كه حدود 300 نفر در آن جا مي‌گرفتند. ايشان كمي صحبت كردند و گفتند: «اگر من دارم خلاف مي‌روم، چرا با من مخالفت نمي‌كنيد و اگر درست مي‌روم چرا حمايت نمي‌كنيد؟» كاملاً معلوم بود منظورشان آيت‌الله بروجردي است. البته در آن مجلس افرادي بودند كه قطعاً خبر را براي آيت‌الله بروجردي بردند! آيت‌الله كاشاني معتقد بودند رفت و آمد علما با هم اگر به حركتي منجر نشود، فايده ندارد و همه علما و فضلا بايد با مطامع انگليسي‌ها مقابله كنند. البته بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه آيت‌الله بروجردي هر چند به ظاهر در مبارزات ملي شدن نفت دخالت نمي‌كردند، ولي از دور ناظر بر امور بودند. به عنوان نمونه هنگامي كه آيت‌الله كاشاني دستگير شدند، آيت‌الله بروجردي شاه را تهديد كردند و ايشان را زندان در‌آوردند. در فوت آيت‌الله كاشاني، آقاي آل‌طاها، پسرخاله بنده منبر رفت و از شخصيت ايشان تجليل كرد. ايشان از يكي از دوستان مورد وثوقش شنيده بود تقريباً يك سال قبل از فوت آيت‌الله بروجردي پيشكارشان حاج‌احمد را مأمور مي‌كنند كه به منزل آيت‌الله كاشاني برود و مقداري پول براي ايشان ببرد. آقاي رضوي كشميري از دوستان آقاي طاها كه گاهي هفته‌ها پيش آيت‌الله كاشاني مي‌ماند و ايشان را از عراق مي‌شناخت، تعريف مي‌كرد روزي كه خبر فوت آيت‌الله بروجردي را آوردند، آيت‌الله كاشاني به‌شدت گريه كردند. ايشان مي‌پرسد: «شما كه رابطه چنداني با آيت‌الله بروجردي نداشتيد، چطور اين‌قدر بي‌تابي مي‌كنيد؟» آيت‌الله كاشاني مي‌گويند: «اين چه حرفي است كه مي‌زنيد؟ پارسال قصاب، بقال و ديگران پاشنه در خانه مرا كنده بودند كه سيد چرا نمي‌آيي و بدهي‌هاي‌ات را نمي‌دهي؟ كار به جايي رسيده بود كه مي‌خواستم خانه‌ام را بفروشم و پول آنها را بدهم كه حاج‌احمد خادمي، پيشكار آقاي بروجردي آمد و هم قرضم را داد، هم هزار تومان براي رفع حوائج ماهانه و بعد هم گفت از اين پس هزار تومان تقديم خواهد شد. چگونه در فقدان چنين انسان والايي گريه نكنم؟» جالب است كه درآن دوره عده‌اي در نشريات‌شان مي‌نوشتند: آيت‌الله كاشاني از انگليس پول مي‌گيرد... واقعاً اسباب تأسف است. ايشان اگر مي‌خواست از كسي پول بگيرد، خيلي‌ها با طيب خاطر ميليون‌ها تومان به ايشان مي‌دادند... در قضيه كنار گذاشتن توليتِ قم توسط دكتر شروين، آيت‌الله بروجردي عليه دولت دكتر مصدق موضع‌گيري كردند و بين ايشان و آيت‌الله كاشاني هم كدورتي پيش آمد. آيا در جريان اين قضيه بوديد؟ مي‌دانم آيت‌الله كاشاني از توليت دل خوشي نداشتند، ولي علتش را نمي‌دانم! شايد دليلش اين بود كه زماني كه آيت‌الله كاشاني براي تأمين آزادي انتخابات به شهرهاي مختلف مي‌رفتند و قوام‌السلطنه ايشان را در سبزوار دستگير و به قزوين تبعيد كرد، توليت كه نماينده مجلس بود، اعتراضي به دستگيري آيت‌الله كاشاني نكرد. توليت با فداييان اسلام هم مخالف بود، در حالي كه آيت‌الله كاشاني دردوره‌اي از آنها حمايت مي‌كردند. آزادي‌خواهان قم هم با توليت مخالف و با آيت‌الله كاشاني موافق بودند و در انتخابات دور هفدهم مجلس بسيار تلاش كردند توليت به نمايندگي مجلس انتخاب نشود. در مجموع علماي قم از جمله آقاي آذري قمي، آقاي محمدي، آقاي آسيد مهدي روحاني و عده‌اي ديگر كه بعدها در انقلاب نقش‌هاي مهمي را ايفا كردند طرفدار آيت‌الله كاشاني بودند. دكتر شروين را آيت‌الله كاشاني به دكتر مصدق توصيه كردند؟ خير، دكتر سنجابي به من گفت او اين كار را كرده است. مي‌گفت دكتر شروين آدم خوبي بود و من او را رئيس اوقاف كردم. آيت‌الله كاشاني هيچ‌وقت كسي را به دولت تحميل نمي‌كردند و فقط در مورد كساني كه درست عمل نمي‌كردند، هشدار و تذكر مي‌دادند. وقتي كه به آيت‌الله كاشاني مي‌گفتند: چرا اين‌قدر توصيه افراد را مي‌كنيد؟ ايشان مي‌گفتند: «‌مردم بيچاره‌اند، جايي را هم ندارند بروند، در خانه آقايان كه به روي اين مردم بينوا باز نيست، لذا به خانه من مي‌آيند. من هم مي‌نويسم به كار اين بندگان خدا رسيدگي كنيد. اگر هم كاري از دست‌تان برنمي‌آيد، حداقل نااميدشان نكنيد.» در مورد اطرافيان و فرزندان آيت‌الله كاشاني هم حرف و نقل‌هايي وجود داشت. دراين باره چه ديدگاهي داريد؟ با اينكه بعضي از آنها كارهايي از سر بي‌فكري مي‌كردند، اما هيچ‌وقت كسي نتوانست سند و مدركي را ارائه بدهد كه حاكي از اين باشد كه آنها در جايي از كسي پولي گرفته‌اند. مي‌گفتند آسيد محمد دخالت و توصيه مي‌كند، ولي رفتارش طوري نبود كه بتواند تأثيري در مملكت بگذارد. خود آيت‌الله كاشاني هميشه تأكيد مي‌كردند: «‌اگر كسي، از جمله فرزندانم توصيه يا نامه‌اي را از طرف من آورد و ادعا كرد درخواستي دارم يا چيزي مي‌خواهم، حتماً بياوريد ببينم، چون جز راه انداختن كار مردم هدفي ندارم و هيچ نوع تقاضاي شخصي‌اي مربوط به من نيست و جعلي است.» مي‌گفتند: «‌به نوشته من كاري نداشته باشيد و حتماً تحقيق كنيد و بعد ترتيب اثر بدهيد» همان كساني كه ايشان را به نوشتن توصيه‌نامه محكوم مي‌كردند، خودشان صد در صد بدتر بودند و كارهاي خلاف زيادي را انجام مي‌دادند. فساد در دستگاه دكتر مصدق غوغا مي‌كرد. مصداقي هم داريد؟ بله، حسين مكي مي‌گفت: «در دوره‌اي كه خطاطان معاون وزارت دارايي بود، يك روز يك‌سري حقه وافور چيني را برايم آورد و گفت اينها وافور هستند و آقاي كاشاني نامه داده است كه اين گلدان‌ها را ترخيص كنيد!» مكي نامه را برمي‌دارد و همراه خطاطان نزد آيت‌الله كاشاني مي‌رود. آيت‌الله كاشاني نامه را مي‌گيرند و مي‌بينند و پسرشان محمد را صدا مي‌زنند. محمد كه مي‌فهمد قضيه لو رفته است، خودش را نشان نمي‌دهد. بعدها شنيديم همين محموله توسط پسر مصدق ترخيص شده است! مورد ديگر را سرتيپ رياحي به ما گفت. او مي‌گفت: «در خوزستان در تداركات ارتش، سوءاستفاده‌هايي صورت گرفته بود. ما سه نفر افسر ارشد را فرستاديم كه بروند و در اين باره تحقيق كنند. آنها بعد از تحقيقات دقيق، بالاخره به سرهنگ دفتري مي‌رسند. گزارش قضيه را به دكتر مصدق مي‌دهند. بعدها مي‌فهمند يوحنا، معاون وزير دفاع دكتر مصدق، قضيه را به نفع دفتري كه برادرزاده مصدق بود فيصله داد.» در صحبت‌هاي‌تان به حمايت آيت‌الله ميرزا محمود روحاني از نهضت ملي نفت اشاره كرديد. در اين باره بيشتر توضيح دهيد. همه اقوام آيت‌الله ميرزا محمود روحاني در گذر قلعه، شادقلي‌خان، سلطان محمد، گذر جدّا و چهار مردان سكونت داشتند و لذا نفوذ محلي و منطقه‌اي ايشان، بيشتر از آيت‌الله بروجردي بود. از جمله دسته چاوشيان كه در روزهاي محرم راه مي‌افتادند و به منزل توليت نمي‌رفتند، بسيار به ايشان نزديك بودند. سابقه آشنايي آيت‌الله روحاني با آيت‌الله كاشاني به عراق بازمي‌گشت، هر چند به اندازه آشنايي آيت‌الله خوانساري با آيت‌الله كاشاني نبود. ظاهراً در بين مردم قم از دخالت‌هاي پيشكار آيت‌الله بروجردي نارضايتي‌هايي هم وجود داشت. در اين باره نكته‌اي داريد؟ بله، حاج احمد خادمي پيشكار آيت‌الله بروجردي موجب نارضايتي طلبه‌ها و اهالي قم را فراهم آورده بود و در امور دخالت مي‌كرد. چگونه؟ يك نمونه‌اش انتخابات مراحل نوزدهم و بيستم بود كه آقاي مدرسي از قم انتخاب شد، در حالي كه اهالي قم مي‌گفتند نماينده قم بايد اهل قم باشد. خيلي‌ها به‌شدت و علناً به اين موضوع اعتراض كردند. انتخابات كه باطل شد، آيت‌الله بروجردي به دايي‌ام تلفن زدند كه بياييد مي‌خواهم شما را ببينم. دايي‌ام با 16، 17 نفر به منزل ايشان رفتند و گفتند: «ما به شما ارادت داريم، ولي بعضي از اطرافيان شما در اموري كه به آنها مربوط نيست، دخالت مي‌كنند و موجبات نارضايتي مردم را فراهم كرده‌اند.» آيت‌الله بروجردي قول دادند مانع اين امر شوند و واقعاً هم شدند. اطرافيان آيت‌الله بروجردي مانع فعاليت‌هاي فداييان اسلام هم مي‌شدند. اينطور نيست؟ همين‌طور است. موقعي كه مي‌خواستند جنازه رضاشاه را به قم بياورند، فداييان اسلام مخالفت كردند و شب‌ها در مدرسه فيضيه عليه اين حركت صحبت كردند، از جمله مرحوم نواب صفوي چند بار در صحن و مدرسه فيضيه صحبت و مردم را تشويق كرد اجازه ندهند جنازه اين شخص در قم دفن شود. يك شب شيخ علي لر و دار و دسته‌اش با چوب و چماق به جان فداييان اسلام افتادند و آنها را از مسجد بيرون كردند و از آن به بعد هم آنها نتوانستند در قم فعاليتي كنند، اما همين حركت آنها باعث شد دستگاه نتواند رضاخان را در قم دفن كند. جنازه را آوردند و دور حرم طواف دادند و بردند. خودتان شاهد بوديد؟ بله، من در چهارراه بازار ايستاده بودم و ديدم احمد دهقان داشت عكس مي‌گرفت. جالب اينجا بود كه در آن روز حتي يك روحاني را هم در خيابان نديدم. هم فداييان اسلام در اين باره هشدار داده، هم آيت‌الله بروجردي به‌طور غير‌مستقيم گوشزد كرده بودند كه روحانيون نيايند. در‌باره رابطه آيت‌الله كاشاني و امام هم خاطراتي داريد؟ بله، لابد مي‌دانيد پس از آغاز نهضت امام، نخستين كسي كه دفاع تمام و كمالي از حرام اعلام شدن تقيه توسط امام كرد، دكتر بقايي بود، در حالي كه با امام رابطه‌اي نداشت و نمي‌خواست استفاده‌اي هم از اين موضوع بكند. دكتر بقايي مي‌گفت: «‌آيت‌الله خميني را دو بار در عمرم ديدم. بار اول در منزل آقاي كاشاني بود كه ايشان مرا صدا زد و گفت ايشان حاج‌آقا روح‌الله از مدرسين حوزه قم هستند و سلام و احوالپرسي كرديم و بار دوم هم ايشان داشت از منزل آقاي كاشاني خارج مي‌شد كه به هم برخورديم و سلام و عليكي كرديم.» قضيه برگزاري كنگره اسلامي كه توسط آيت‌الله كاشاني مطرح شد، ايشان گفته بودند خوب است آيت‌الله بروجردي اجازه بدهند تجار وجوهي را به من بدهند تا اين كنگره را برگزار كنيم. بعد هم نامه‌اي نوشتند و به امام دادند كه ببرند و به آيت‌الله بروجردي بدهند. ايشان در ابتداي امر قبول كرده بودند، ولي اطرافيان به اصطلاح سوسه آمدند كه حالا ديگر پولي به قم نمي‌آيد و مشكل پيدا مي‌شود. آقاي پسنديده مي‌گفتند: «ساعت سه يا چهار بعد از ظهر بود كه كسي از طرف آيت‌الله بروجردي نزد امام آمد و گفت آقا مي‌گويند نامه‌اي را كه به شما دادم به آقاي كاشاني ندهيد و قبل از رفتن بياييد. آقا با شما كار دارند. امام نزد آيت‌الله بروجردي مي‌روند و ايشان مي‌گويند: خودم هر نوع مساعدتي را كه لازم باشد انجام مي‌دهم. ايشان وجوه را مستقيماً نگيرند، چون در رفع حوائج طلبه‌ها ممكن است بمانم!» رابطه امام و آيت‌الله كاشاني تا آخر صميمي بود، ولي امام از آيت‌الله بروجردي و اطرافيان ايشان دلگير بودند، به‌خصوص فكر مي‌كنم در قضيه اعدام فداييان اسلام اين دلگيري بيشتر شد. به بازتاب رويداد 30 تير در قم هم اشاره‌اي كنيد. اين واقعه چطور در قم انعكاس پيدا كرد؟ خاطرم هست بعد از قضيه 30 تير، اعلاميه دادم و گفتم كساني كه قوام را تقويت و مردم را مجروح و زخمي كرده‌اند، بايد تحت تعقيب قرار بگيرند و از چند نفر هم اسم بردم! اين اعلاميه در كتاب 30 تير مكي چاپ شده است. در روز 30 تير پلاكاردي از پارچه چلوار تهيه و روي آن امضا كرده بودم: «جمعيت وطن‌پرستان قمي» و با هفت هشت نفر از دوستان چلوار را بلند كرديم و به طرف صحن راه افتاديم. عده‌اي در بين راه به ما ملحق شدند و تا به بازار كهنه برسيم 150 نفري شديم. برادرم با اين كارهاي من مخالف و به كلانتري خبر داده بود. در آنجا مأموران كلانتري با باتوم به جان ما افتادند و من و چند نفر ديگر را دستگير كردند و به كلانتري بردند. همه كسبه بازار مرا مي‌شناختند و ديدند دستگير شده‌ام. موقع غروب مرا به شهرباني بردند و تعهد گرفتند كه ديگر از اين كارها نكنم. آن شب در زندان بودم و نفهميدم بيرون چه خبر است، ولي بعداً فهميدم عده‌اي تظاهرات كرده و به طرف تلگراف‌خانه راه افتاده‌ و عده‌اي از لات‌ها هم به آنها حمله كرده بودند. فرداي آن روز با عده‌اي به طرف تلگراف‌خانه رفتيم و اعلام كرديم بايد تعطيل شود. بعد از 30 تير، آقاي كاظم طاهري كه از بستگان آقاي توليت بود و به نهضت ملي علاقه داشت، به‌رغم ميل او، در صحن كهنه براي شهداي 30 تير مجلس ترحيم گذاشت و منبر رفت. دو نفر از بچه‌هاي مرحوم عينك‌چي از كسبه بازار - كه آدم بسيار آزاده و شجاعي بود در سابق به گوش داور زده بود- در جريان 30 تير در تهران شهيد شده بودند. ايشان با كلاه شاپو، عينك و عصا در دست آمد و در مجلس ترحيم نشست و اعلام كرد: توليت مسئول كشته شدن مردم است و او بايد محاكمه شود! مردم سعي مي‌كردند مرحوم عينك‌چي را ساكت كنند كه بايد فرصت داد. در همين اثنا راديو اعلام كرد توليت در سه‌راهي قم دستگير و به تهران اعزام شده است. بعدها فهميديم اين خبر را راديو براي اغفال و آرام كردن مردم اعلام كرده بود تا فرصت باشد كه او را به جاي امني منتقل كنند. در مجلس ترحيم شهداي 30 تير چه چهره‌هاي شاخصي حضور داشتند؟ آيت‌الله فيض، آيت‌الله حاج ميرزا محمود روحاني و آقاي كاظم طاهري. خيلي‌ها بودند. تمام صحن و راهروها از جمعيت پر شده بود. شما به عنوان يكي از چهره‌هاي شاخص طرفدار نهضت ملي در قم چگونه ارتباط خود را با فعالان نهضت در تهران حفظ مي‌كرديد؟ از طريق روزنامه‌هاي باختر امروز و شاهد. يكي از دوستان ما روزنامه باختر مي‌خريد و من هم روزنامه شاهد مي‌خريدم و با هم تبادل مي‌كرديم. هر دو تصميم داشتيم آرشيو درست كنيم. شايد من از بيش از هزار شماره روزنامه باختر امروز فقط 100 شماره را نداشتم. بعدها قرار شد اينها صحافي و در حزب نگهداري شوند، ولي آنها را در زيرزمين حزب زحمتكشان گذاشتند كه يا از بين رفته و پوسيده يا معدوم شده است. متأسفانه آرشيو روزنامه شاهد هم از بين رفت.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن