واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
اعترافهای تلخ یک دزد تازهکار
روز نو :
ابراهیم 18 ساله هنوز باور ندارد که دستگیر شده است و ادعا میکند قصد داشته در زمان بازداشت خودکشی کند که موفق نشده است.
روزنامه «ایران» نوشت: پسر جوان که برای کار به پایتخت سفر کرده بود، عضو باند دزدان خانههای تهرانیها شد.
عصر ششم اسفندماه سال جاری مأموران کلانتری 132 نبرد در تماس تلفنی پی بردند که دو جوان مرموز از پنجره ساختمانی وارد خانهای شده و جوانی دیگر در کوچه به انتظار آنها روی موتورش نشسته است.
مأموران که فرضیه سرقت را پیش روی خود می دیدند خیلی زود به بلوار ابوذر تهران رفته و زمانی که وارد کوچه شدند جوان موتورسوار که دیدهبانی میداد پا به فرار گذاشت.
تیم پلیسی برای جلوگیری از فرار دو جوان تبهکار وارد ساختمان شده و زمانی که پای در طعمهگاه دزدان جوان گذاشتند یکی از دزدان از پنجره خانه فرار کرد و مأموران موفق شدند یکی از دزدان را که داخل سرویس بهداشتی خانه پنهان شده بود دستگیر کنند.
با مخابره سرنوشت این دزدان به بازپرس نصرتی از شعبه یکم دادسرای ناحیه 34 وی دستور داد تا این دزد برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران قرار گیرد تا دیگر همدستانش نیز شناسایی شوند.
گفتوگو با تبهکار جوان
ابراهیم 18 ساله هنوز باور ندارد که دستگیر شده است و ادعا میکند قصد داشته در زمان بازداشت خودکشی کند که موفق نشده است.
سابقه داری؟
یکبار به خاطر حمل مواد به زندان رفتم.
اعتیاد داری؟
نه.
پس مواد برای کی بود؟
همراه عمویم به سمت باغ مان می رفتیم که مأموران به ما شک کردند و زمانی که مواد را در موتور پیدا کردند عمویم گفت من گردن بگیرم تا او کارهای آزادی ام را انجام دهد.
درس خواندی؟
نه بیسوادم.
چرا؟
علاقه و شرایطش را نداشتم.
چه مدت است به تهران آمدهای؟
حدود یک ماه است که برای کار به تهران آمدهام.
کار پیدا کردی؟
بله، در شرکت خدماتی و نظافتی مشغول به کار بودم و خانههای مردم را برای شب عید تمیز میکردم.
چرا دزدی؟
از روی نادانی و بدبختی.
به چه شیوهای دزدی میکردی؟
حسین و کامران پیشنهاد دادند و من نیز به خاطر رسیدن به آرزوهایم این کار را انجام دادم.
همدستانت را میشناختی؟
همشهری بودیم و یک شب که برای قلیان کشیدن به سفره خانه ای رفته بودم با آنها آشنا شدم.
چه آرزویی داشتی؟
قصد داشتم با پولهای به دست آمده زندگی خواهرزادهام را تغییر دهم و آیندهاش را تضمین کنم.
خواهرزادهات؟
دامادمان، خواهرم را تنها گذاشته و رفته است، همه فکرم پیش خواهرزاده 3 سالهام است به همین خاطر تصمیم گرفتم تا با دزدی پول خوبی به جیب بزنم و به خواهرم و بچهاش کمک کنم که زندگی راحتی داشته باشند.
بیشتر در کدام مناطق دزدی میکردی؟
در همه محلهها میرفتیم ولی بیشتر در شرق تهران دزدی میکردیم.
به چه شیوهای دزدی میکردید؟
همدستانم زنگ خانهها را به صدا درمیآوردند و وقتی کسی جواب نمیداد از پنجره خانه وارد واحد طبقه اول میشدیم.
تو چه نقشی در سرقتها داشتی؟
من همیشه در بیرون خانه منتظر میماندم ولی در آخرین سرقت تصمیم گرفتم تا خودم نیز وارد خانه شوم.
چطور دستگیر شدی؟
وقتی پلیس وارد خانه شد همه دوستانم فرار کردند و از من خواستند در سرویس بهداشتی پنهان شوم که نمیدانم چرا حرفشان را گوش دادم و مأموران دستگیرم کردند.
چقدر پول به دست آوردی؟
نزدیک به 10 میلیون تومان.
شنیدم میخواستی در بازداشتگاه خودکشی کنی؟
بله، میخواستم خودم را به بیرون پرت کنم که موفق نشدم. خسته شده بودم و همه رؤیاهایم را از دست دادم و شرمنده خواهرزادهام هستم.
حرف آخر؟
ابراهیم در حالی که اشک میریخت گفت: پشیمانم و دلم برای خواهرزادهام تنگ شده است.
بر اساس این گزارش، تحقیقات پلیسی به دستور بازپرس نصرتی برای دستگیری دیگر همدستان این دزد جوان در پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
منبع: عصرایران
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]