واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: خطر هاضمه جهاني در کمین انقلاب اسلامی
رهبر معظم انقلاب روز گذشته برای چندمینبار متوالی طی سالهای اخیر ضمن تأکید بر انقلابی ماندن و انقلابی فکر کردن، از خطری یاد کردند که به تعبیر معظمله حوزههای علمیه را تهدید میکند.« خطر انحراف از انقلاب».
نویسنده : مهدی پورصفا
برای تبیین این هشدار ابتدا لازم است به ریشههای شکلگیری خطری که انقلاب اسلامی را تهدید میکند، بپردازیم.
نظم نوين جهاني را ميتوان يكي از مهمترين استعارهها و اصطلاحات سياسي سه دهه گذشته در بين متون سياسي، سخنراني و مذاكرات گوناگون در سطح سران كشورها ناميد.
اولين باري كه بحث نظم نوين جهاني به عنوان يك واقعيت مطرح شد، زماني بود كه ايالات متحده امريكا و 26 كشور همپيمان براي عقب زدن رژيم صدام حسين وارد منطقه خليج فارس شده بودند. در اين لشكركشي بيش از يك ميليون نيروي نظامي كه در بين آنها 500 هزار نظامي امريكايي حاضر بودند، در نبردي 40 روزه با بمباران سنگين هوايي كشور عراق، زيرساختهاي آن را نابود و كويت را از اشغال عراق آزاد كردند. اين اتفاق بنا به نظر اغلب كارشناسان و صاحبنظران بينالمللي به عنوان طلوع عصر جديدي از چينش قدرتهاي جهاني شناخته شد. اتحاد جماهير شوروي عملاً وجود خارجي نداشت و تنها روي كاغذ نشاني از آن باقي مانده بود.
چند ماه بعد اتحاد جماهير شوروي با طرح گورباچف براي ايجاد فضاي باز سياسي از هم فروپاشيد. نظام دوقطبي از بين رفته بود. امريكا تقريباً 40 درصد توليد ناخالص ملي دنيا را در اختيار داشت و چين به عنوان تنها كشوري كه ميتوانست داعيه مقابله با امريكا را داشته باشد، مشغول توسعه اقتصادي و بازسازي زيرساختهاي اقتصادي بود. از همين رو جورج بوش، رئيسجمهور وقت امريكا در سخنراني خود خطاب به كنگره امريكا از اصطلاح نظم نوين جهاني ياد كرد؛ نظمي كه امريكا به عنوان قدرت مطلق در رأس آن قرار داشت و تمام بازيگران جهاني بايد در چارچوب اين نظم جهاني خود را تعريف ميكردند.
در چارچوب همين نظم بود كه كنفرانس صلح مادريد بين جنبش فتح و رژيم صهيونيستي برگزار و مذاكرات سازش براي ايجاد دو كشور فلسطيني آغاز شد كه البته هماكنون نيز به جايي نرسيده است. اوج اين نظم جهاني را ميتوان در سال 2001 و لشكركشي امريكا به افغانستان و عراق ديد كه قدرت نظامي امريكا در نقطه نهايي خودنمايي خود تبديل به لشكر آزادي شد، اما در اين ميان يك كشور همواره برخلاف اين مسير حركت كرده و آن را به طور كامل زير پاي خود گذاشته است و آن كشور هم كشوري جز جمهوري اسلامي نبوده است.
ايران و حركت برخلاف ساختارهاي قدرت جهاني
نظام جمهوري اسلامي ايران از بدو پيدايش خود برخلاف نظام حاكم بر جهان كه از سوي قدرتهاي بزرگي ديكته شده، حركت كرده است. انقلاب اسلامي ايران درست در زماني روي داد كه كارتر ايران را به عنوان جزيره ثبات در منطقه خاورميانه و ستوني محكم در سياست دو ستوني خود در منطقه به همراه عربستان سعودي ميديد.
با اين حال نظام جمهوري اسلامي كه از دل يك انقلاب مردمي و ديني بيرون آمد، عملاً تمام اين مسئله را به هم ريخت. نظام جمهوري اسلامي برخلاف نظام دوقطبي در دنيا حركت ميكرد و شعار نه غربي نه شرقي دقيقاً در همين مسير قرار دارد.
در چارچوب همين مسئله بود كه ايران در اوج كمكهاي نظامي شوروي به عراق در جريان جنگ تحميلي حاضر نميشود كه حمايت خود را از مجاهدان افغاني براي كاهش اين فشار قطع كند. به دليل همين شعار بود كه ايران رژيم صهيونيستي را يك نظام غيرمشروع دانسته و از بين بردن آن به عنوان يك هدف نهايي مرتباً از سوي ايران تكرار شده است.
در همين چارچوب بود كه ايران حمايت خود را از گروههايي همچون حزبالله لبنان و حماس همچنان ادامه ميدهد و كوچكترين تغييري را نيز در اين مسئله نيز نميپذيرد. شايد بزرگترين دليلي كه اوباما حاضر ميشود به صورت رسمي بر حق ايران در منطقه خاورميانه صحه بگذارد، همين مسئله است. با اين حال برخي تغييرات و صداها در محيط داخلي ايران سبب شده است برخي تحليلگران خارجي اين نكته را مطرح كنند كه محافلي قصد حركت به سمت هضم شدن ايران در نظم نوين جهاني به رهبري امريكا را دارند.
برجام و نفوذ
بزرگترين تحول در اين مسير امضاي تفاهمنامه برجام بين ايران و شش قدرت جهاني بود. تفاهمنامهاي كه به صورت رسمي اين مسئله را مطرح كرد كه ايران در مسير آشتي با قدرتهاي جهاني حركت ميكند. از سوي ديگر سياستمداران غربي اين نكته را مطرح كردهاند كه اجراي برجام ميتواند به برخي تغييرات داخلي در فضاي سياسي ايران بينجامد كه باعث قابل پيشبيني شدن رفتار ايران در عرصه بينالمللي به خصوص مسائل منطقهاي شود. قابل پيشبيني شدن اين رفتار چيزي جز تبعيت ايران از قواعد نظم امريكايي حاكم بر دنيا نيست. قواعدي كه حمايت ايران را از گروههاي مقاومت منع كرده و اقتصاد ايران به طور كامل در خدمت منافع شركتهاي جهاني قرار ميدهد؛ نكتهاي كه عملاً ايران به يك مصرفكننده درجه 2 و فروشنده مواد خام تبديل ميكند.
رهبري از چه چيز احساس خطر ميكنند
ضرورت هضم شدن در نظم جهاني نكتهاي است كه مدام از بعد از روي كار آمدن دولت يازدهم از سوي برخي وابستگان و مشاوران اين دولت تكرار ميشود. مهمترين منادي اين نظريه محمود سريعالقلم، مشاور رئيسجمهور است كه بارها و بارها نظر خود را در اين رابطه تكرار كرده است. سخناني همچون مطرح كردن مزيت نسبي ايران در توليد قرمه سبزي را ميتوان در همين راستا تحليل كرد. از آنجا كه نظام جمهوري اسلامي ايران بيش از آنكه مبتني بر فرم باشد بر عمق و هويت خود متكي است، هضم شدن در نظام جهاني عملاً اين هويت را از بين ميبرد.
در پاسخ به همين مسئله است كه مقام معظم رهبري در طول دو سال گذشته بارها و در مقاطع گوناگون با عبارات و مسائل مختلف بر اين نكته تأكيد كردهاند كه انقلاب و حركت انقلابي بايد باقي بماند. با جستوجوي كوتاهي در سخنرانيهاي ايشان ميتوان عباراتي همچون «من انقلابيام»، «مجلس خبرگان بايد انقلابي بماند»، «در مقابل جريان غيرانقلابي داخل نظام بايد ايستاد» و جملاتي از اين قبيل را يافت که همگي آنها بر استمرار حرکتهاي انقلابي و دوري از محافظه کاري تأکيد دارد. ايشان در سخنراني ديروز خود در جمع طلاب و روحانيون به اين مسئله اشاره و تأكيد كردند: «علت اصلي مخالفت نظام سلطه با جمهوري اسلامي، ايستادگي ايران در مقابل نظام ظالمانه جهاني است. اگر اين ايستادگي نباشد هر اسم و شکلي داشته باشيد، نظام سلطه با شما مخالفتي نخواهد داشت.»
رهبر معظم انقلاب در ادامه سخنان خود با اشاره به مخالفت با انقلاب و اصول انقلابي به صورت زير پوستي ميفرمايند: «گاه بهصراحت با اصل انقلاب مخالفت ميشود اما گاهي غيرمستقيم با مباني و مبادي اعتقادي انقلاب مخالفت ميشود که بايد در اين زمينه حساس بود و تأکيد مکرر بر ضرورت هوشياري در مقابل استکبار و امريکا به همين علت است.» در نهايت رهبري درباره ضرورت عدم هضم شدن در نظم جهاني مورد نظر امريكا ميفرمايند: «اگر نظام اسلامي در قبال نظم منحط جهاني، هويت خودش را از دست داد شکست خواهد خورد. اينکه ميبينيد من مسئله استکبار و امريکا را تکرار ميکنم از روي عادت نيست؛ احساس خطر ميکنم.»
واقعاً چه اتفاقي روي داده است كه رهبري در جمع طلاب و انديشمندان ديني كشور بر اين نكته تأكيد ميكند كه بايد انقلابي ماند و از انقلاب دفاع كرد. آيا همان نشانههايي كه برخي تحليلگران خارجي در حركت زيرپوستي برخي محافل به سمت حضور جديتر ايران در نظم جهاني مشاهده ميكنند، رهبري با دقت بيشتر مورد تجزيه و تحليل قرار ندادهاند. به طور حتم نگراني رهبري در اين باره پيوند نزديكي با اتفاقاتي كه در طول يك سال گذشته در كشور روي داده است، دارد و اتفاقاً دولت نيز به عنوان مجري وظيفه سنگيني را برعهده دارد. شايد گذشت زمان ابعاد بيشتري از آنچه رهبري از آن به عنوان شبكه نفوذ نام ميبرند هويدا كند، اما آنچه مسلم است همان احساس خطر رهبري در قلب تمام دلسوزان نظام وجود دارد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]