واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: محمدعلی اینانلو هنرمند کشورمان بود که در 12 دی ماه از دنیا رفت. مصاحبه ای کوتاه و خاص با پسران محمدعلی اینانلو انجام داده ایم که حاوی نکات جالبی است!
محمدعلی اینانلودرست دوازدهم دیماه بود که خبر فوت محمدعلی اینانلو را شنیدم؛ خبری که اصلا باورم نمیشد. نمیشد باور کرد آن صدای گرم و دلنشین برای همیشه خاموش شده باشد. و البته خاموشی بعضیها همیشگی نیست، چراکه یادگارهای خوب و فراوانی از خود به جا گذاشتهاند و به همین دلیل در ذهن دوستدارانشان زنده میمانند. اما بیش از هر چیزی، خوب زندگی کردن اینانلو شاید مرهمی برای نزدیکان و علاقمندانش بود.تصمیم گرفتیم با پسرانش یعنی البرز و آرش اینانلو همراه شویم تا از زندگی پدرشان بیشتر بدانیم. ابتدا گفتوگویمان با آرش اینانلو و در ادامه گپ کوتاهمان با البرز اینانلو را خواهید خواند. با ما همراه شوید.
محمدعلی اینانلو
**دلم میخواهد از بهترین خاطرهای که از پدرتان دارید، برایمان بگویید.من از پدرم خاطرات خیلی خوبی دارم. همانطور که میدانید ما شاهسونی و عشیرهزاده هستیم و بالطبع شکارچی. یکی از بهترین خاطراتی که با پدرم دارم به زمانی برمیگردد که من 13ساله بودم و برای اولینبار میخواستم با پدر به شکار بروم. یادم است آن روز شوق و هیجان زیادی داشتم و دلم میخواست یک حیوان بزرگ شکار کنم. همراه پدر به کوه رفتیم و نزدیک قله شدیم. پایین قله چشمهای بود که در آن میش و قوچهای زیادی مشغول آب خوردن بودند و ما هم در گوشهای نشسته بودیم. البته این را هم بگویم که ما فقط میخواستیم قوچهای پیر را شکار کنیم چون اگر اینها شکار نشوند، یا خودشان به زودی میمیرند یا کفتار آنها را به دلیل ناتوانیشان میخورد.
بههرحال، چند ساعتی نشستیم تا اینکه پدر یکدفعه از بالا و به فاصله 5-4 متر یک تیر بالای سر قوچها زد. آنها فرار کردند و به سمت ما آمدند. این موقع بود که هیجان من بالا و بالاتر رفت و خیلی دوست داشتم زودتر یکی از آنها را شکار کنم اما برعکس آنچه که فکر میکردم، پدر هیچ کدام از قوچها را حتی زمانی که نزدیک ما آمدند، شکار نکرد. وقتی علتش را پرسیدم، گفتند: «آدم هر حیوانی را که بیخودی بیجان نمیکند. بیشتر این قوچها ماده یا بچه بودند.» و این اولین درسی بود که من از پدرم درباره طبیعت و رازهایش گرفتم.
**زمانی که کودک بودید، حیوان خانگی هم داشتید؟بله، ما در شاهرود یک آهو داشتیم که اسمش جیران بود. یادم است زمانی که ما در استخر میپریدیم، او هم با ما خودش را در آب میانداخت و بعد به سختی میتوانستیم او را از آب بیرون بیاوریم چون به تنهایی نمیتوانست این کار را بکند.
**به نظر شما چه ویژگیهایی باعث شد پدرتان آدم خاص و ماندگاری شوند؟به نظر من مرحوم پدرم آدم تکبعدیای نبود و هر کاری که شروع میکرد به خوبی تا پایان آن ادامه میداد و موفق میشد. محمدعلی اینانلو مستندساز، کارشناس ورزشی، تاریخدان و... بود و به شدت هم مطالعه آزاد داشت و کتاب زیاد میخواند. همه این مسائل باعث شدند او مفید زندگی کند و در ذهنها هم برای همیشه باقی بماند.
** بهترین خصوصیت پدر از نگاه شما؟اینکه سعی میکرد همه ساعتهای زندگیاش را یاد بگیرد و یاد بدهد. پدر بلد بود چطور از زندگی لذت ببرد و خیلی از این دنیا شکایت نمیکرد. از طرفی، از طبیعت هم درسهای زیادی میگرفت که در زندگی حقیقی به کار میبرد. آدمهای زیادی هستند که اصلا بلد نیستند چطور باید زندگی کنند و لذت ببرند و خودشان را از خیلی لذتها محروم میکنند اما پدر خیلی خوب قدر داشتهها و نعمتهایی را که داشت، میدانست و شکرگزار بود.
** مدتی بود که محمدعلی اینانلو خیلی سرحال نبود و حتی کمتر در رسانهها حضور پیدا میکرد، چرا؟مسالهای در شاهرود برای پدر اتفاق افتاد که قلب او را خیلی به درد آورد؛ چندی پیش حوالی شاهرود شکاری توسط یک تیم زده شد که در این ماجرا جمعیت دیدهبان حیاتوحش شاهرود پای پدر و عموی من را هم به نوعی در این ماجرا باز کردند. از همان موقع حملات سایبری شدیدی به سوی پدرم روانه شد که کاملا ناحق بود و دل پدرم به درد آمد؛ تا جایی که پدرم 3سال تمام پایش را به شاهرود نگذاشت، جایی که همه خاطراتش در آن بود و این مساله برای ما خیلی عجیب بود چون اصلا خود من در شاهرود بزرگ شدم و طبیعت را با آنجا شناختم. بههرحال، این دلزدگی باعث شد پدرم مدتی افسرده و دلشکسته شود و حرفوحدیثها و قضاوتهای نادرستی که درباره او میشد، بسیار روی روان ایشان تاثیر منفی گذاشت.
** دوست دارم از نامهای که خطاب به شما و برادرتان در سایتها و نشریات درج شده، بیشتر بدانم.یکی از دلایلی که میگویم پدرم آدم چندوجهیای بود، همین ماجراست. پدرم میدانسته که قرار است برود و از قبل کدها و نشانههای زیادی هم برای ما گذاشته بود. من نمیدانم اسمش را چه بگذارم اما ایشان میدانسته که دارد میرود و برای همین همه چیز را به خوبی برنامهریزی کرده بود.
**شما آن متن وصیتنامه را چه زمانی دیدید؟پس از فوتشان. البته پدرم بخشی از متن وصیتنامه را تابستان به خبرآنلاین داده بودند. متن اصلی5صفحه است و آن نامه در واقع رونوشتی از متن اصلی وصیتنامه است که درج شده است.
** مراسم پدرتان همانجوری شد که میخواستند؟بله، اولین کاری که ما کردیم این بود که با آن 3 نفری که پدر در متن وصیتنامه اسمشان را برده بود، تماس گرفتیم که تنها 1نفر آنها در دسترس بود و 2نفر دیگر خارج از ایران بودند اما بههرحال آقای اسکویی خیلی به ما کمک کردند و همینطور مردم و رسانهها که واقعا سنگ تمام گذاشتند و ما را خجالتزده خودشان کردند.
** سنگ مزار بابا انتخاب چه کسی بود؟ چون تفاوت زیادی با سنگهای مزار دیگر دارد.اینکه صخرهای روی سنگ مزار پدر باشد، انتخاب خودم بود ولی روی سنگ عین همان عبارتی را که پدرم درخواست کرده بودند، نوشتم؛ همان شعر مولانا که: «کس نمیداند زمن جز اندکی» و همان عبارت «محمدعلی اینانلو در بهار سال 1326 به دنیا آمد و در زمستان94 هم از دنیا رفت.» باور میکنید که پدرم با دست خودش تاریخ رفتنش را برایمان نوشته بود؟! وقتی من با این متن روبرو شدم، مو به تنم راست شد چون پدر 12دی از دنیا رفت؛ یعنی تنها 12روز از زمستان گذشته بود که پرواز کرد.
محمدعلی اینانلو
** از مادرتان برایمان بگویید. رابطه ایشان با پدرتان چگونه بود؟پدر و مادرم رابطه بسیار عاشقانهای با هم داشتند. متاسفانه7سال پیش مادرم بر اثر بیماری از دنیا رفتند و پدرم از این بابت خیلی شکسته شد.
** چند سال پیش با پدرتان گفتوگویی داشتم که در آن در پاسخ به این سوالم که دوست دارید آخرین تصویری که میبینید چه تصویری باشد، گفتند: «جایی نشسته باشم و افق را ببینم.» حالا پس از گذشت این سالها میخواهم بدانم آیا به این آرزویشان رسیدند یا نه؟من از این گفتوگو و جوابی که پدر به شما داده بود، خبر نداشتم اما میخواهم باور کنید که این تصویر دقیقا آخرین تصویری بود که بابا در هوشیاری دید. زمانی که این اتفاق برای پدرم افتاد و حالشان بد شد، در مزرعهمان بودند که خارج از تهران است. کلبه ما 10متر از زمین فاصله دارد. پدر خارج از کلبه نشسته بودند که یک مرتبه حالشان بد میشود و ما ایشان را به بیمارستان رساندیم. همه این ماجراها 6ساعت بیشتر طول نکشید و خوشحالم که پدر به آخرین آرزویش هم رسیده است.
** لطفا یک جمله به پدرتان هدیه کنید.میخواهم بگویم بابا خیلی دلم برایت تنگ شده است و خیلی دوست دارم که زودتر تو را ببینم. همیشه شنیده بودم پدر پشتیبان آدم است اما حالا به خوبی این مساله را درک میکنم و از وقتی تو رفتی احساس ناامنی میکنم اما این را بدان به خاطر چیزهای خوبی که یادم دادی از تو سپاسگزارم و انرژی تو باعث میشود که حالا بیشتر از گذشته کار کنم. سلامتاخبار مرتبط :وصیت نامه محمدعلی اینانلو: در کوه ابر شاهرود خاکم کنید!آخرین وضعیت جسمانی محمدعلی اینانلو+تصاویریکی از یادداشتهای منتشر نشده محمدعلی اینانلو
سه شنبه 25 اسفند 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]