واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: قدس آنلاین/ ساحل عباسی: لحظه ای چشمانتان را ببندید. خود را این گونه تصور کنید که نوجوان هفده،هجده ساله ای هستید؛ تک فرزند خانواده و معاف از سربازی و روزهای جنگ و جبهه است.تصور کنید نوجوانی هستید با یک دنیا امید. فردایی پیش روی شما بود و می توانستید در جنگ حاضر نباشید، انتخاب شما چه بود؟ انتخاب حبیب گودرزی که امروز با ما در این مصاحبه همراه شده است؛ این بود که جانش را کف دستش بگیرد و به جنگ برود. او امروز جانباز هفتاد درصدی است که از نوجوانی تاکنون 2پا ندارد. شاید حتی تصور این وضعیت هم برای ما وحشتناک باشد. حبیب گودرزی، متولد فروردین1344 با اصلیت لرستانی است. روزهای آخری که با 2پای خود راه می رفت را به یاد می آورد. آن روزها سنگر خانه اش بود. وی می گوید: شاید بهتر است بگوییم جبهه های ما تداعی صحرای کربلایی بود که ما در آن حضور نداشتیم پس باید با جان و سر راهی جبهه ها می شدیم. دو سه روز قبل از جانبازی با آنکه نوجوان هفده ساله ای بودم به یاد می آورم انگار هاتفی به من می گفت که تو شهید نمی شوی ولی سالم از این معرکه بیرون نخواهی رفت. منطقه زبیدات عراق آن سوی دهلران خط مقدم نبرد بود و ما همراه نیروهای ارتش در خط مقدم، می جنگیدیم. منطقه زبیدات عراق منطقه ای بود که هر روز کشته و مجروح داشت. یعنی یک روز نبود که بی مجروح و جانباز سپری شود، از این رو حساسیت بالا و خطرات زیادی داشت. به آرامی اشهدم را خواندم گودرزی از روزی می گوید که برای تمام عمر جانباز شد: یکی از روزهای مهر ماه بود؛ یکی از دوستان از درون سنگر بیرون آمد در حالی که با بچه ها صحبت می کرد گفت امشب حتماً چند نفر از ما شهید می شوند. این پیش بینی برایم جالب بود. ده دوازده روز به فرارسیدن محرم مانده بود. گاه هم روضه ای، نوحه ای می خواندم و در کنار همدیگر به فیضی حسینی می رسیدیم. آن روز، دم غروب برای وضو گرفتن از سنگر بیرون آمدم یک متری که از سنگر فاصله گرفتم ناگهان خمپاره ای همان نزدیکی افتاد لحظه ای متوجه چیزی نبودم همین که به خودم آمدم تا ترکش ها را از سر و صورتم کنار بزنم و بلند شوم تا در آن وضعیت گیجی و سنگینی سر که ناشی از خونریزی بود به سنگر بروم، متوجه شلوارم شدم که از زانو به پایین گلگون شده بود. آن لحظات متوجه نبودم که هر 2پایم را از دست داده ام بنابراین با دیدن شدت خونریزی به خودم گفتم شهادت نزدیک است بنابراین به آرامی اشهدم را خواندم و منتظر بودم که جان را به جان آفرین تسلیم کنم. گویی شهادت قسمت من نبود همانند همان ندای غیبی که می شنیدم همان احساسی که قبل از مجروح شدن به من می گفت شهید نمی شوی اما کشته می شوی! شاید به عبارتی جانبازها را اینگونه باید توصیف کرد، شهدا رفتند و کار حسینی کردند اما جانبازان مانده اند که زینب وارعمل کنند. آن شب، شبی بود طبق پیش بینی همسنگری که می گفت امشب چند تا از بچه ها به فیض شهادت می رسند 2نفر شهید شدند و 2نفر مجروح. مشکلات تمام نشدنی جانبازان این جانباز هفتاد درصد که امروز کارمند صدا و سیماست و عاشق مداحی امام حسین (ع) از دغدغه امروز جانبازان عزیز می گوید:آیا به راستی جانبازی که چشم، دست، پا، ریه و...را از دست داده، امروز باید نگران نحوه درمانش باشد؟ آیا جانبازی که جانش را برای رضای خدا و سربلندی اسلام و ایران فدا کرده است، امروز باید دغدغه درمان داشته باشد؟ بی شک اگر از کنار دیگر مسائل مربوط به رفاه جانبازان بگذریم آیا جانبازان باید دغدغه درمان داشته باشند؟ متأسفانه روز به روز از جمعیت جانبازان کاسته می شود و همه آنها به تدریج به خیل شهدا می پیوندند، از این رو بر یکایک مسؤولان واجب است که نیازهای درمانی و حداقل معیشتی جانبازان از کارافتاده را تأمین کنند. وی با بیان اینکه تعداد جانبازان قطع 2پا در کشور 700جانباز 2پا قطع و 7هزار جانباز هفتاد درصد است، می گوید: هرکدام از آنها انجمن مربوط به خود را دارند تا بتوانند مطالبات قانونی خود و قوانین تصویب شده ای را که اعمال نمی شود برای جانبازان پیگیری کنند. گودرزی با اشاره به مشکلات بیمه ای امسال جانبازان ادامه می دهد: یکی دو ماه به پایان بیمه خودرو مانده، از بیمه آنقدر پیگیر می شوند که آدم از این همه پیگیری تعجب می کند؛ از آن سو برای تأمین هزینه های بیماران بیمه به راحتـی عقب نشینی می کننـــد. هماننـد بیمه امســــــال جانبــازان که بیمـه ایـــران مشـــــکلات بسـیاری را در روند درمانی جانبازان ایجاد کرد. بنابراین از طریق رسانه امام رضای(ع) از همه مســـؤولان تقاضـا می کنـــم که حداقل هـــای درمانـــــــی و رفاهی جانبـازان را فراهم کنند که فردای قیامت شرمنده آنهـــا نباشند. از آقای گودرزی پرسیـــدم روزهــای ویلچری ها و قطع نخاعی ها چگونه می گذرد آن هایی که دو پا ندارند و دیگر نمی توانند به پاهایشان تکیه کنند. او این چنین جواب می دهد: دلمان خوش است به پاهای آقا. تا زمانی که مقام معظم رهبری سرپاست پای ماست، دست ماست، چشم ماست، اصلاً جان ماست. ما برای دفاع از حریم ولایت و اسلام دست و پایمان را دادیم باز هم اگر لازم باشد نیمه باقیمانده از جانمان را فدای یک تار موی آقا می کنیم پس جانبازی و ویلچری بودن تا زمانی که آقا هست سخت نیست.
سه شنبه ، ۲۵اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]