واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: قدس آنلاین/ مرجان سمندری: جشن یا «یسن» همتای واژه «عید» در زبان های ایرانی از ریشه YAZ به معنای ستایش، نیایش و پرستش است و «ایزد» به معنای ستایش شده و نیایش شده نیز از همین ریشه است.جشن، واژه ای ایرانی، مذهبی و بسیار کهن است. این واژه که باری گران از معناها و سنت های ویژه ایرانی را بر دوش دارد، در اصل عبارت بوده است از برپایی مراسم نیایش و سپاس به مناسبت رخداد یک پیروزی، یک واقعه اجتماعی یا یک معجزه آسمانی که سودی برای اجتماع داشته باشد. تقریبا همه این جشن ها در ایران همگانی بوده اند و جنبه ها و ویژگی های نمایش دارند. در این رابطه با دکتر میرجلال الدین کزازی به گفت و گو نشسته ایم که می خوانید: جشن با جشنواره چه ارتباطی دارد و از چه زمانی در آیین های نمایشی که اجرا می کنیم به جای کلمه جشن از واژه جشنواره استفاده می کنند؟ همه جشن های ایرانی جشنواره بوده اند، جشنواره جشنی است که به گونه ای گسترده، فراگیر، همگانی انجام می پذیرد. واژه جشنواره، واژه ای است نو که چند دهه بیش نیست کاربرد یافته است و برگردان واژه فرنگی فستیوال است. جشن های بزرگ مانند نوروز، مهرگان و حتی جشن های دیگر چند روز به درازا می کشیده اند. از همین روی در فرهنگ ایرانی هیچ جدایی میان جشن و جشنواره نیست. از چه زمانی این جشن ها به شیوه نمادین اجرا شدند، در میان مردم کمرنگ شدند و وارد عرصه نمایش شدند؟ زمانی را به روشنی نمی توان یافت. پاره ای از جشن های بزرگ ایرانی از آغاز با نمایش پیوند داشته اند. اما پاسخی سنجیده و باریک به این پرسش نمی توان داد که این بخش نمایشی جشن از چه زمانی آغاز شده است. من اگر بخواهم نمونه ای آشناتر برای شما بیاورم بخش نمایشی جشن و آیین نوروز است که هنوز هم کمابیش اندک در دهستان ها و شهرهای خرد به گونه ای روایی دارد. آن نمایش میرنوروزی یا میر نوروز نام دارد. در روزهای نوروز کسی را که در شمار فرودست ترین، کودن ترین کسان بوده است به فرمانروایی برمی گزیده اند. آن مرد یک روز را از بام تا شام بر تخت می نشسته است و فرمان می رانده است. پیداست که چنین رفتاری یکسره کارکردی نمایشی دارد. جامه آراسته ای بر تن آن کس می پوشانیده ، او را بر تختی می نشانده اند، کسانی دست بر سینه در فرمان او می ایستاده اند. آنچه را فرمانروایی انجام می دهد آن میر یک روزه می توانسته است به انجام برساند. دیگران هم ناچار بوده اند در آن روز خواست او را برآورند. دیگر رفتار نمایشی در روزهای نوروز که هنوز در سراسر ایران نشانی از آن را ما در کوی و برزن می بینیم حاجی نوروز است. همان که جامه سرخ می پوشد و چهره خود را تیره می دارد و گاه تنبکی در دست می گیرد و در خیابان می نوازد و می خواند. به گمان بسیار این نمایش ها در گذشته های دور با پیچیدگی و گستردگی افزون تر برگزار می شده است اما هرچه زمان سپری شده است و آن کارکرد فراگیر و همگانی بودن جشن ها کاستی پذیرفته است این بخش های نمایشی هم بیش از پیش تنک مایه و بی فر و فروغ شده اند. با این وجود تا چه زمانی در این آیین های نمایشی جایگاه این جشن ها امن و محفوظ است؟ به همان سان که ما پیشینه زمان آغاز این نمایش ها را نشان نمی توانیم داد ، آینده و زمان پایان آن را هم نشان نمی توانیم داد. به همان سان هم که پیشتر گفته شد در شهرهای بزرگ مانند تهران تنگناها، دشواری ها به گونه ای است که این جشن ها را نمی توان مانند گذشته به گونه ای همگانی برگزارکرد. مگر اینکه دست اندر کاران برنامه ای را سامان بدهند در کویی مردم آن کوی در جایی گرد ایند یا چند خانواده با یکدیگر برآن بشوند که چنین بکنند اما در گذشته این ویژگی بخشی بنیادین و ناگزیر از برگزاری جشن های ایرانی بوده است. این نمایش ها را هم اگر ما بخواهیم چونان پدیده ای فرهنگی که به گمان ارزشمند است پاس بداریم، برنامه بریزیم، کار و سازهایی بایسته را فراهم بیاوریم زمانی بیشتر خواهند پایید وگرنه در شهرهای بزرگ چون زمینه ماندن آنها فراهم نیست به زودی از میان خواهند رفت. در گذشته وقتی این جشن ها بنا بر اهداف خاصی برگزار می شد و تأثیر خودشان را هم داشتند. به نظر شما الان هم اینگونه است یا فقط قرار است به صورت نمادین و برای اینکه بگوییم ما این مراسم را داشتیم برگزار شوند؟ پاره ای از این جشن ها جشن هایی است که هنوز تاریخی نشده است، یا فرهنگی. فرهنگی بدین معنا که کارکرد رفتارشناختی و روزآمد خود را از دست بدهند. جشن نوروز نمونه را یا جشن زادن مهر، جشن شب یلدا در شمار اینگونه جشن ها است که همه ایرانیان بر خود بایسته می دانند آن ها را برگزار کنند اما بسیاری از جشن ها امروز به پدیده ای تاریخی و یک سره فرهنگی فروکاسته اند. این جشن ها سال هاست حتی می توان گفت سده هاست که در ایران برگزار نمی شده است. این امید و نویدی است که هم ما را شادمان می دارد هم انگیزه ای می شود می انگاریم این جشن ها از میان نخواهد رفت. زیرا این جشن ها گنجینه هایی فرهنگی و تاریخی اند. هر گنجینه ای را باید پاس داشت. چرا؟ پاسخ روشن است. چون گنجینه است. کسی به آسانی گنجینه را بر باد نمی دهد مگر کودن باشد که ارزش آن گنجینه رانمی شناسد. هم از سویی دیگر ما در این روزگار بیش از هر زمان به این جشن ها نیاز داریم زیرا این جشن ها بسترهای پیوند و همبستگی و همسازی و همسویی و همدلی را فراهم می آورده اند. در این جشن ها است که ایرانیان می آموزند، که با یکدیگر پیوسته و همبسته باشند. آنچه را که مایه گسست، جدایی، دل چرکینی است فرو بگذارند و با یکدیگر به بزم و شادمانی بنشینند. گذشته را به کناری بنهند. داد اکنون را بدهند. در اندیشه آینده باشند.
سه شنبه ، ۲۵اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]