تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دين را پناهگاه و عدالت را اسلحه خود قرار ده تا از هر بدى نجات پيدا كنى و بر هر دشم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835275928




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سرمقاله حسین شریعتمداری درمورد فاطمیه/ واکنش رسانه ها به حکم بابک زنجانی


واضح آرشیو وب فارسی:عصر دنا: به گزارش « عصر دنا » به نقل از مشرق - روزنامه ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه ها و نظریات اصلی و اساسی خود می پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله های روزنامه های صبح کشور با گرایش های مختلف سیاسی را می خوانید: *********** آن شب غم گرفته حسین شریعتمداری در یادداشت روز کیهان نوشت: نگارنده بر سر آن بود که «گر ز دست برآید» و زهرای مرضیه(س) عنایتی فرماید، یادداشت روز کیهان در آستانه سالروز شهادت ایشان را به سخنی درباره آن برترین زنان عالم از «ازل تا به ابد» اختصاص دهد... ولی وقتی بیماری غیرمنتظره از راه رسید، راه بر این آرزو بسته به نظر می رسید، اما به لطف و عنایت حضرتش، بیماری به درازا نکشید و دوران نقاهت فرصتی بود تا نگارنده به مصداق «که مور ران ملخ می برد سلیمان را» با بضاعت اندک خویش و فقط به فقط برای ابراز ارادت - که هیچگاه نیازی به تجدید نداشته است- کلامی در این عرصه بر قلم براند. آنچه در پی می آید، بخشی از یادداشت 15 سال قبل نگارنده است که تکرار آن را در آغاز این نوشته نه فقط بی مناسبت نمی دانم بلکه می توان به گونه ای «وصف الحال برخی از خواص در دوران کنونی باشد»؛ بخوانید. «زهرای ما(س)، آن روزها، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پیش از آنکه، خود نیز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب الهی به پدر چشم انتظار خویش بپیوندد، بارها کوچه های مدینه را کاویده بود و به دیدن برخی از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسی سفارش های رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد کرده بود و عهدی که با خدا بسته و اکنون بی محابا شکسته بودند را یادآور شده بود. اما، دلشوره فاطمه(س) که اصرار او را در پی داشت، پاسخی جز سکوت برخی از خواص، به دنبال نداشت و چنین بود که صدای فاطمه(س) در سکوت سنگین و سوال آفرین آن روزها گم شد. زهرای ما(س) می دانست که اگر مردم از ولایت علی(ع) دور شوند بی تردید به پذیرش ولایت حاکمان جور، مجبور می شوند. فاطمه(س) در محرومیت جهان اسلام از امامت علی(ع)، «فتنه جمل» را می دید، نعره مستانه معاویه در فریب صفین را می شنید، در «نهروان»، جهالت خوارج را می نگریست و در سحرگاه خونین نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه بر فرق شکافته علی(ع) می گریست، اشرافیت بر باد رفته را می دید که بار دیگر به میدان آمده، حسن(ع) را که از محرومیت مردم گرفتار در چنگال معاویه خون دل می خورد و سر مطهر حسین(ع) را می دید که در هنگامه خون و فریب اشراف بر نیزه می رود، یزید را می دید که سر بریده فرزند رسول خدا(ص) را پیش روی نهاده، بر لب و دندان او می زند و اجداد به هلاکت رسیده خود در «بدر» و «حنین» را به تماشای انتقام می خواند! و ... مردم مظلوم را که در چنگال خونریز «بنی امیه» و «بنی عباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را که انگشت پشیمانی به دندان می گزند و دست حسرت بر پیشانی می زنند که کاش ولایت علی(ع) آن دوستدار محرومان و حامی مظلومان را پاس می داشتند تا ولایت حجاج بن یوسف ها و منصور دوانقی ها که خونریز و انسان ستیزند را به زور بر گرده خویش نمی داشتند.» فاطمه(س)، اینهمه را می دید که آنهمه دلواپس بود، واقعه ای که آن روزها اتفاق افتاده بود انحرافی بزرگ بود و بیراهه ای که برخی از خواص به هر علت - و از جمله قدرت طلبی، و آلودگی به چرب و شیرین دنیا و مخصوصاً تلاش برای بازگشت به زندگی اشرافی- در آن گام نهاده بودند، زاویه ای 180 درجه با صراط مستقیم الهی و نقشه راهی که رسول خدا(ص) به وضوح و با صراحت ترسیم کرده بودند، فاصله داشت... و این دلشوره واقعی زهرای ما- سلام الله علیها- بود. غیر از این چه نگرانی دیگری می توانست زهرای مظلوم ما را تا آن اندازه به دلشوره اندازد؟ گفته اند و هنوز هم می گویند که دلشوره فاطمه از غصب فدک بود! و ما در این که فدک غصب شده بود سخنی نداریم ولی بدون کمترین تردیدی می توان گفت نسبت دادن دلشوره و نگرانی فاطمه زهرا(س) به غصب فدک، نمی تواند ریشه و علت نگرانی دختر پیامبر خدا(ص) با آنهمه فضیلت بی نظیر و جایگاه برجسته آن حضرت باشد. در خبری موثق آمده است که هارون الرشید، خلیفه عباسی، یکی از نزدیکان خود را نزد امام موسی کاظم علیه السلام فرستاد و از ایشان خواست محدوده «فدک» را مشخص کند تا آن را به فرزندان فاطمه سلام الله علیها بازگرداند و ماجرای نارضایتی دختر پیامبر خدا(ص) از حاکمان آن روز خاتمه یابد، آن امام بزرگوار در پاسخ خلیفه عباسی، حدود و مرزهای کشور اسلامی در آن روز را به عنوان حدود و مرزهای فدک یاد کرد. تاریخ نویسان و وقایع نگاران در صدر اسلام برخی از کوچکترین و کم اهمیت ترین رخدادهای آن روزها را با دقت و شرح جزئیات آن ثبت کرده اند که امروزه در دست و قابل مراجعه است. مثلاً این که خانه فلان سردار اسلام در کدام نقطه قرار داشت و فلان شخصیت صدر اسلام در کدام جنگ و حتی در کدام نقطه از میدان جنگ کشته شد و یا به شهادت رسید و یا فلان شخص با نیزه حمله می کرد یا با شمشیر و... بنابراین آیا تعجب آور نیست که تربت پاک دختر پیامبر خدا(ص) با آنهمه نقش برجسته ای که در اسلام داشته است و آنهمه فضیلت و شأن والایی که از قول رسول خدا(ص) درباره آن حضرت نقل شده است «بی نشان» باقی بماند؟! حالا به بخشی از زمزمه امیرالمؤمنین(ع) به هنگام دفن شبانه فاطمه زهرا(س) مراجعه می کنیم و در آن به وضوح می توانیم راز تربت بی نشان یا به بیان دیگر راز بی نشان ماندن تربت زهرای اطهر(س) را دریابیم؛ «ای رسول خدا... سلام من و دخترت را که به دیدار تو آمده و در جوار تو به خاک رفته، پذیرا باش... اکنون امانت به صاحبش رسیده، زهرا از کنار من دامن کشیده و نزد تو آرمیده است... بعد از او، آسمان و زمین زشت می نماید و اندوه دلم، هرگز نمی گشاید... رفتن فاطمه، دلم را خسته و غصه ام را پیوسته کرد و چه زود جمع ما به پریشانی کشید... شکایت خود به خدا می برم و دخترت را به تو می سپارم زهرا خواهد گفت که پس از تو چه ستم ها بر او روا داشتند... آنچه می خواهی از او بجوی و هر چه خواهی با او بگوی، تا راز دل نزد تو بگشاید و خون دلی که فرو داده است، برون آید... ای پیامبر خدا... دخترت زهرا، پنهانی به خاک می رود و حال آنکه، هنوز چند روزی بیش، از رحلت تو سپری نشده و هنوز نامت از زبان ها نیافتاده است... ای فاطمه!... اگر بیم آن نبود که ستمگران چیره شوند، برای همیشه در کنار مزارت می ماندم و در این ماتم بزرگ جوی اشک از دیده می راندم و...» چرا فاطمه را شبانه به خاک می سپارند؟ چرا آثار و نشانه های ظاهری قبر او را از میان برمی دارند؟ و چرا علی(ع) بر بی نشانی تربت زهرای مرضیه(س) که سفارش خود او بود اصرار می ورزد و در نجوای غمزده خویش با رسول خدا(ص) از این بی نشانی خبر می دهد؟... در این ماجرا، «پرسش و پاسخ» به هم آمیخته و «جواب ها» در متن «سؤال ها» جای گرفته اند... و بی نشانی قبر فاطمه(س) یک «نشانه» است. زهرا(س) که پیامبر خدا(ص)، خشنودی او را خشنودی خدا دانسته بود، در بی نشانی مدفن خود، از اعتراض به آنچه که آن روزها بعد از رحلت رسول خدا(ص) در مدینه، مرکز حکومت اسلامی در جریان بود، خبر می دهد. اعتراض فاطمه(س) چه بود؟... چند ده سال بعد، آنچه فاطمه(س) در آن روز دیده بود، برخی دیگر و شاید همگان نیز به وضوح دیده و شاهد وقوع آن بودند ولی آن روز خیلی دیر شده بود. اما، امروز، فاطمه عزیز! دیگر مانند آن روزها تنها نیستی. ملت های مسلمان با نشانه ای که تو با قبر بی نشان خود برجای گذاشته بودی، خوش به نشان آمده اند و بر خرمن و خرگاه دشمنان اسلام که تو دلشوره آن را داشتی آتشی خانمانسوز افکنده اند. زهرای عزیز، آیا خیل عظیم مردان و زنان دلباخته ات را نمی بینی که در سوگ تو لباس عزا بر تن دارند و آیا همین مردم این دوره نبودند که با نام یا زهرا(س) بر دشمنان تاختند؟ به یقین امروز به وضوح می بینی که جوانان این مرز و بوم و همه جهان اسلام با شعار «کلنا عباسک یازینب(س)» بی آن که در سر سودای سود و در دل غم بود و نبود دنیا را داشته باشند به حمایت از حریم اهل بیت(ع) و حرم زینب کبری سلام الله علیها برخاسته اند. زهرای عزیز! امروز از فرزند تو فقط به یک اشاره و از امت به سر دویدن است مگر نیست؟ آمریکا دیگر «بتمن» نیست علیرضا رضاخواه در سرمقاله روزنامه خراسان نوشت: "خاورمیانه مانند "گاتم"، کلان شهر غرق در فسادی است که تحت کنترل کارتلی از آدمکشان قرار دارد...بعد جوکر می آید و تمام شهر را به آتش می کشد... داعش آن جوکر است." این تعریفی است که باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا از داعش دارد. او در مصاحبه اخیرش با نشریه آتلانتیک تلاش می کند تا با تشبیه اوضاع خاورمیانه به فیلم سینمایی "شوالیه تاریکی"، فیلمی ابرقهرمانی که قهرمان آن بتمن افسانه ای است، اینگونه القا کند که واشنگتن دیگر تمایلی به بتمن بودن ندارد. او می گوید همپیمانان آمریکا در خاورمیانه و اروپا باید یاد بگیرند روی پای خودشان بایستند. اوباما خسته از درخواست های دائم و انتظارات از آمریکا درباره تحولات بین المللی و متحدان آمریکا در دوره حضورش در کاخ سفید می گوید : " شماری از متحدان آمریکا در خلیج فارس و همچنین در اروپا "سوء استفاده کنندگانی" بودند که می خواستند پای ایالات متحده را به مناقشات خرد کننده فرقه ای تقریبا بی ارتباط با منافع آمریکا بکشانند." هرچند این اولین باری نیست که اوباما درباره راهبرد انزواگرایی در سیاست خارجی آمریکا سخن می گوید اما کمتر دیده شده او چنین صراحتی نشان بدهد. او به صراحت از عدم مداخله نظامی در سوریه، عدم درگیری با مسکو در اوکراین، اشتباه در حمایت از حمله به لیبی و عدم تمایل به مداخله در خاورمیانه سخن گفته است. شاید بتوان این گونه گفت که این مصاحبه مانیفستی است برای سیاست خارجی دکترین اوباما، دکترینی که در چارچوب سیاست خارجی غیر مداخله جویانه قرار می گیرد. از جفرسون تا جورج بوش سیاست خارجی آمریکا تا پیش از جنگ جهانی اول بر اساس توصیه توماس جفرسون بر مبنای عدم گرفتار شدن در ائتلاف با سایر کشورها و مسائل اروپا بود (non-entanglement). بعدها این تئوری از مرزهای اروپا فراتر رفته و به تئوری انزواگرایی (isolationism) در سیاست خارجی آمریکا تبدیل گشت. اولین تغییر در این سیاست در سال ۱۸۲۳ رخ داد. رئیس جمهور وقت ، جیمز مونروئه، در یک سخنرانی در کنگره به اروپاییها هشدار داد که از حضور و دخالت در مسائل نیمکره غربی اجتناب ورزند. به بیان دیگر، از زمان مونروئه، قاره آمریکا به حیاط خلوت ایالات متحده تبدیل شد که سایر کشورها اجازه مداخله در آن را نداشتند. احتمال حضور و یا دخالت اروپایی ها در آن قاره تهدیدی برای صلح و امنیت آمریکا تلقی می شد. در سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۹، تئودور روزلت اقداماتی جهت جایگزینی سیاست سنتی انزواگرایی به جهان گرایی (internationalism) انجام داد. روزولت اعتقاد داشت که قدرت روزافزون کشورش، شرایط و فرصتهایی را به وجود آورده که آمریکا برای گسترش و تامین منافعش باید نگاهی به اعمال نفوذ در سراسر دنیا داشته باشد. پس از روزولت، در سال های ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۱، وودرو ویلسن اعتقاد داشت که مسئله امنیت آمریکا امری جدا از امنیت جهانی نیست. ویلسن معتقد بود که آنچه وی آنها را "ارزش های آمریکایی" خطاب می کرد ، ارزش هایی جهان شمول هستند وبه همین دلیل کمر به گسترش آنها در سراسر جهان بسته بود.سیاست خارجی کاخ سفید در دوران جورج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا بر اساس تفسیری نئومحافظه کارانه از ویلسونیسم مفصل بندی شده بود، رویکردی که هزینه سرسام آوری را برای این کشور به همراه داشت. با این حال اوباما که معتقد بود کشیدگی بیش از حد ساختار نظامی امنیتی آمریکا فروپاشی این کشور را به دنبال خواهد داشت تلاش کرد تا این رویه را اصلاح کند. ستاره راهنما یا مبلغ دموکراسی اوباما همواره در سخنرانی هایش تاکید داشته که "آمریکا باید مانند ستاره راهنما برای کسانی که به دنبال آزادی هستند باقی بماند". هنری کیسینجر، در کتاب دیپلماسی، به این موضوع اشاره می کند که دو مکتب "آمریکا به مثابه ستاره راهنما" (America as beacon) و "آمریکا به مثابه مبلغ" (America as missionary) همواره در رقابت جهت کسب قدرت و نفوذ بیشتر در صحنه سیاست خارجی این کشور بوده اند. گروه اول، بر تقویت دموکراسی در ایالات متحده تاکید دارند و ترجیح می دهند که آمریکا نقش ستاره راهنما را برای جهانیان بازی کند. حامیان مکتب دوم خواستارایفای نقش دولت در ترویج و تبلیغ ایده آلها و ارزشهای آمریکایی در جهان هستند. هدف اصلی هر دو مکتب تقویت و گسترش منافع ملی آمریکا است ولیکن دو گروه در مورد نحوه دستیابی به این اهداف اختلاف نظر دارند. بازگشت اوباما به عصر مونروئه اوباما در مصاحبه اش با نشریه آتلانتیک تصریح می کند که آمریکا بایستی تمام تلاش خود را به کار گیرد تا خود را از گرداب خونین خاورمیانه، جایی که دیگر منافع آمریکا حضور ندارد، بیرون کشیده تا به گفته او بتواند بر بخش های امیدوار کننده تر و به سرعت در حال رشد جهان چون آسیا و آمریکای لاتین متمرکز شود. تمرکز منطقه ای با تاکید بر منافع آمریکا به جای تاکید بر جهان شمولی و یا تلاش برای تشکیل یک امپراتوری جهانی رویکردی است که پیش از این نیز در چارچوب سیاست مونروئه در تاریخ دیپلماسی آمریکا وجود داشته است. اما سوال اساسی اینجاست که این رویکرد در سال آینده هنگامی که کاخ سفید صاحبخانه ای جدید پیدا کند چگونه خواهد بود. آیا جانشین اوباما تلاش خواهد کرد بار دیگر نقاب بتمنی جدید را برای آمریکا طراحی کند یا مسیر اوباما به سمت انزواگرایی را ادامه خواهد داد؟ البته شاید این سخنان اوباما را بتوان درقالب همان رویکرد یکی دوسال اخیر وی مبنی بر ایجاد یک چهره از خود درتاریخ آمریکا به عنوان فردی مخالف رویکردهای معمول وگاه ناخوشایند و غلط آمریکا قابل تحلیل دانست. متولی اجرا یا سخنران پشت تریبون؟! امیرعلی جهاندار در یادداشت روز وطن امروز نوشت: 1- فرض است بر رئیس قوه مجریه؛ «برجام2» را که «آشتی ملی» نامیده و احتمالا به معنای «توافق با داخل» است از داخل خودشان و کابینه شان و معاونان و مشاوران شان شروع کنند؛ تا دیروز فردی را «قهرمان ملی برجام» ندانند و مدال کذا بر سینه طرف نصب نکنند و امروز بگویند از فلانی نپرسید و از بهمانی بپرسید؛ فلانی کاره ای نیست و تحقیرش کنند. در مثل مناقشه نیست اما این رفتار مثل مردی است که از کدخدای ده کتک بخورد اما تلافی اش را سر اهل و عیالش در آورد (اگرچه همه می دانیم که دوران بزن در رو تمام شده و اگر جناب روحانی شأن جمهوری اسلامی و جایگاهی که در آن قرار گرفته را درک کند قطعا طرف مقابل هم جرأت کدخدایی به خود نمی دهد). 2- از ابتدای انقلاب همه می دانستند روحانی سخنور خوبی است و برای همین بود که در محافل مهم و حساس روحانی سخنران می شد؛ از ختم سیدمصطفی خمینی تا حماسه 23 تیر و حمله علیه اراذل و اوباش تطمیع شده اصلاح طلبان برای ضربه به جمهوریت؛ روحانی یکی از گزینه های اصلی سخنرانی بوده است اما امروز دیگر روحانی، تنها یک سخنران نیست، سخنرانی تنها کار رئیس جمهوری نیست! مردم از رئیس جمهوری هم این را نمی خواهند. 2 سال و نیم فرصت مملکت داری را پای مذاکرات گذاشتید و آن روز که مردم توقع تغییرات وعده داده شده از قبل برجام را داشتند، اعلام کردید «برجام را خدا آورد»؛ گفتید «برجام را کسی با چشم بد نگاه نکند»، حالا هم امروز اعلام می کنید «برجام مثل آفتاب تابان است اما اگر کسی چشم خود را ببندد، فکر می کند شب است؛ چشم ها را باید باز کرد.» اما اینها تنها در قالب صحبت های همان سخنور کارآیی دارد و در قالب رئیس قوه مجریه اگر فاقد کارآمدی نباشد، جز تیتر رسانه های حامی و همسو حاصل دیگری ندارد. 3- اما کلاس سخنوری همراه با واقع بینی را در نشست خبری اخیر، آن خبرنگار خبرگزاری خارجی به روحانی داد وقتی به او گفت: «حقیقت آن چیزی نیست که ما می گوییم بلکه حقیقت آن اتفاقی است که در واقعیت می افتد؛ اینکه من بگویم صدای بلندگو واقعیت نیست، بلکه هر وقت من به تریبون کوبیدم [تق تق] این واقعیت دارد؛ اقتصاد هم از این مقوله خارج نیست؛ آنقدر که برجام در نهاد ریاست جمهوری زنده و پویا و کارآمد است، در اقتصاد، در بازار و در بین مردم کارآمد نیست». به نظر می رسد جناب روحانی عمیقا در نقش سخنران دهه 70 فرو رفته و واقعیت های بیرونی را فراموش کرده و هنوز نفهمیده که 2 سال و نیم است سکان اجرایی کشور دست او است و مردم از وی توقع کارآمدی و حل مشکلات اقتصادی را دارند؛ نه سخنرانی و آب و تاب و دادن القاب هر روز سنگین تر از دیروز به «برجام»ی که مردم ذره ای آن را در بهبود امورات شان حس نمی کنند. 4- اساتید جامعه شناسی معتقدند قوه مجریه از 3 سطح تعامل و ارتباط با اجتماع می تواند برخوردار باشد؛ یک سطح تعامل این است که دولت به طور مستقیم با بدنه اجتماع ارتباط برقرار کند و روابط نزدیک با آحاد جامعه و افراد و گروه های منتخب جامعه داشته باشد؛ سطح دوم تعامل قوه مجریه و جامعه ارتباط از طریق «کارآمدی و کارآیی» یا پاسخی است که به انتظارات و نیازهای جامعه در عمل می دهد بدین معنا که انتظارات مردم از طریق کارآیی و توانمندی دولت برآورده می شود و از طریق حل مشکلات، دولت با مردم ارتباط برقرار می کند. سطح سوم هم سطح رسانه است که دولت جناب روحانی عمدتا تعاملش با جامعه از طریق رسانه هاست و گسترش رسانه ها و صورت بندی های جدید رسانه ای مثل شبکه های اجتماعی(فیسبوک و توئیتر و...) هم در این امر به دولت کمک کرده است. جناب روحانی با این منطق رفتاری همواره در سطح سوم قرار دارد و در مقام یک واعظ پشت تریبون؛ تنها بیان کننده صفات خوب از برجام است، حال آنکه این صفات هیچ کدام برای مردم عیان نشده و شاید هم قرار نیست که عیان شود! 5- آخرالامر باید گفت؛ بعد از گذشت 2 سال و نیم از عمر دولت یازدهم، بعد از 2 سال و نیم مذاکره و تصویب برجام، پس از تلاش های یک ساله برای دستیابی به مجلسی پیرو دولت، امروز به ایستگاه پایانی سال همدلی و همزبانی رسیده ایم و مردمی که در تمام مراحل همدلی و همزبانی خود را به بهترین نحو به جمهوری اسلامی نشان داده اند، منتظرند دولت هم حل امورات شان را مسجل کند و این مساله به تعویض و تعلیق آینده نیفتد. برای روحانی از شیخ اجل باید بخوانیم که نغزترین نکات را در زیباترین قالب بیان می دارد و می گوید «کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق/ تا دمی چند که مانده ست، غنیمت شمرند»؛ ساعت شنی برای روحانی از 24 خرداد 92 چرخانده شده و شن ها آرام آرام به نیمه پایینی فروریخته و اکنون اقل آنها مانده و فرصت خدمت در سراشیبی قرار گرفته است؛ روحانی چه از جایگاه قانونی و وظیفه ای و چه از نعمت فرصت خدمتی که ملت به او عطا کرده است باید نگاه های سیاسی را کنار بگذارد و تنها به فکر خدمت باشد که «بادِرِ الفُرصَهَ قبلَ أن تکونَ غُصّه». جناب روحانی! «فرصت را دریاب، پیش از آنکه به اندوه تبدیل شود» و فرصت خدمت از شما گرفته شود! حکم بابک زنجانی وچند نکته مهدی مال میر در سرمقاله روزنامه مردم سالاری نوشت: طی روزهای گذشته حکم اعدام بابک زنجانی در دادگاه بدوی یکی از جنجالی ترین خبرهایی بود که در صدر رسانه ها نشست. با نظر به حجم بالای جرم های زنجانی صدور حکم اعدام برای او چندان غافلگیر کننده نبود وبسیاری منتظر چنین حکمی از سوی قاضی دادگاه بودند. در سال های گذشته نیز حکم اعدام برای چند مفسد اقتصادی به اجرا درآمده بود که آخرین آن درباره امیر منصور آریا بود. اما با این همه، نکته ای که در این ماجرا شایسته دقت نظر بیشتر است این است که تا چه اندازه اعدام مفسدان اقتصادی توانسته به سالم سازی عرصه اقتصاد کشور کمک کند؟ آیا با اعدام فاضل خدادادها و امیر منصور آریاها توانسته ایم یک ریشه از ریشه تناور فساد اقتصادی را در کشور بخشکانیم؟ پاسخ البته منفی است! چراکهاگر اعدام مفسدان اقتصادی چاره ساز بود وترسی در دل مفسدان بالقوه می افکند، می باید با حجم کمتری از فساد در پهنه اقتصاد مواجه می شدیم. آنچه سبب ساز بروز فسادهای گسترده در اقتصاد می شود، غیر شفاف بودن عرصه اقتصاد کشور وپاسخگو نبودن برخی بنگاه های اقتصادی است. عواملی که در طول این سال ها بارها از سوی اقتصاددانان بر روی آن تاکید شده است و بر کسی پوشیده نیست. در شرایطی که رسانه ها از شفاف ساختن عرصه اقتصاد ناتوانند، هر لحظه بیم سر برآوردن بابک زنجانی ها وجود دارد. تجربه سال های گذشته نیز نشان داده است که اعدام، کلید حل مشکل اقتصاد کشور نیست و دردی را از اقتصاد درمان نکرده است. برای کم کردن فساد اقتصادی، چاره ای جز تعبیه ساز وکارهای روشن نظارتی، پاسخگو کردن بنگاه های اقتصادی نداریم. حذف فیزیکی کلاهبرداران اقتصادی، به یک معنا نشانگر نادیده گرفتن رابطه طبیعی میوه ودرخت است. درختی که خوب از آن مراقبت نشودالبته حاصلش جز میوه های کرم زده و غیر قابل خوردن نخواهد بود. گاهی به اندازه ای سودهای کلان و وسوسه انگیز در کلاهبرداری اقتصادی وجود دارد که با توجه به خطر اعدام نیز بعید به نظر می رسد مفسدین اقتصادی دست از دزدی وفساد بشویند و با اعدام فلان متهم اقتصادی ماست ها را کیسه کرده و از ترس در خانه های خود بست بنشینند! مجازات بابک زنجانی البته می تواند مرهمی بر وجدان ناراحت عمومی بگذارد اما بی شک در دراز مدت گره ای از مشکلات اقتصادی کشور نخواهد گشود.برای چیدن میوه های خوش آب ورنگ وسالم از اقتصاد کشور، گریزی جز مراقبت و تیمار درختِ اقتصاد نداریم. له کردن میوه های گندیده چاره ساز نیست! انتخابات، حق انتقاد را از اقلیت نمی ستاند محمدعلی وکیلی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت: آخرین مقاله امسال را می خواهم به آخرین واقعه مهم همین سال اختصاص دهم. در واپسین روزهای امسال دو انتخابات مهم و سرنوشت ساز برگزار شد. عده ای اصطلاحا رای آوردند و عده ای نه! طبق آمار حدود ۸0 درصد مجلس شورای اسلامی هم تغییرکرد و این تعداد از مجلسیان از راه یابی به مجلس آینده بازماندند. دراین میان چند نکته گفتنی است. 1. اشتباهی میان برخی از ما وجود دارد که دموکراسی را مساوی انتخابات می پنداریم .برگزاری انتخابات را شرط لازم و کافی دموکراسی می دانیم. این یک غلط فاحش است. به هیچ وجه دموکراسی نه مساوی انتخابات است و نه با انتخابات محقق میشود. انتخابات تنها مکانیزم تصمیم گیری است. در دموکراسی آن کس که منتخب می شود قدرت تصمیم گیری می یابد و بقیه قدرت نقد و یا مشورت در تصمیم گیری را می یابند. انتخابات نظام توزیع برخی حقوق است.حق گرفتن تصمیم را به کسی می دهد وحقنقدتصمیمرابهکسیدیگر.قدرترابهکسیمیدهدوحقنقدقدرترا به کسی دیگر. 2. انتخابات حق اظهارنظر و مشورت را از اقلیت نمی ستاند. آن هم در موضوع مجلس "شورای" اسلامی! در نهان این مجلس "مشورت" مفروض است. در مشورت، اصل بر تجمیع خرد (ولذا تکریم خرد جمعی) است. در تجمیع، زیادت فضیلت است! لذا نگاه به انتخابات به معنی مکانیزم حذف رقیب، نقض آشکار غرض است. غرض، مشورت است و تجمیع عقول؛ تحدید مشاوران و تنگ کردن دایره مشورت خلاف غرض است. انتخابات مکانیزم "حرف آخر" است. ولی هزار نکته و سخن، پیش از حرف آخر باید گفت. اتکا به رای اکثریت، نتیجه است؛ مقدمات در سایه مشورت اکثریت و اقلیت بدست می آید. حرف آخر بدون حرف های میانه،استبداد است و نتیجه بدون مقدمات، بی اعتبار است. از این روی انتخابات فرع بر مشورت است. لذا اعتنا به رای و نظر اقلیت هم ضرورت دموکراسی است و هم از لوازم شورا است. قطعا یک جای قانون انتخابات می لنگد که اقلیت با اختلاف 40 هزار رای باید نادیده گرفته شود. و از مجلس شورا پاک حذف شود. به نظر نویسنده اقلیت باید حق شرکت در جلسات و اظهارنظر را داشته باشند ولی حق رای نداشته باشند. تحقق این امر البته به این سادگی نیست. مقداری مقدمات می خواهد که امروز آن را در چنته نداریم. از دالان نظام حزبی موفق و قوی، این امر اجرا شدنی است. آن چیزی که ما از آن محرومیم. ما نه نظام حزبی قوی داریم و نه روحیه تحزب واقعی. لذا باید نظام حزبی تقویت شود تا از ورای آن انتخابات به ضد خود تبدیل نشود و تجمیع عقول به تحدید آن نینجامد. چه کسانی دنبال مصادره امام هستند؟ عبدالله گنجی در یادداشت امروز روزنامه جوان نوشت: اخیراً حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی هدف از ورود خود به انتخابات خبرگان رهبری را جلوگیری از مصادره امام عنوان کرد. این مدعا از جهات مختلف قابل بررسی و نقد است. اول اینکه مدعای ایشان از موضع بسیار بالاست و نوعی اعتراض به فهم دیگران از امام است. دوم اینکه عضویت در مجلس خبرگان چگونه این مهم را محقق می سازد که امروز امکان آن برای سیدحسن نیست؟ سوم اینکه آیا مصادره امام امکان پذیر است؟ و افراد یا جریانات مدنظر سید حسن خمینی چه کسانی هستند؟ امام به سان یک رودخانه است که هر کس به اندازه فهم و وسع خود جویی از آن می کشد و سرزمین اندیشه و سیاست خود و جامعه پیرامون خود را آبیاری می کند. اندیشه و سیره امام مضبوط و مکتوب است. بنابراین چون کلام و سخن امام مستند است امکان انحراف آن وجود ندارد و هرگونه انحراف از آن قابل نورتابانی و ملامت شدن است. بنابراین امکان مصادره امام توسط افراد و جریانات سیاسی و فکری وجود ندارد. لذا باید نقطه هدف سید حسن را حاکمیت دانست. در این صورت باید گفت گردانندگان اصلی نظام هنوز همراهان امام اند. هنوز همراهان قبل و صدر انقلاب که امام را با همه وجود درک کرده اند در مصادر امورند. از فقهای فعلی شورای نگهبان سه نفر منصوب امامند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت مدعی انحصاری چفت و بست با امام است. رهبری حی و حاضر توصیه شده صریح امام است. رئیس جمهور مستقر از قبل از انقلاب تاکنون خود را شاگرد امام می داند و ... بنابراین سیدحسن به جهت سن و سال در درک امام از افراد ذکر شده عقب تر است و اگر ایشان امام را از متن و مکتوب می شناسد، این فرصت در اختیار دیگران هم هست، اما اگر براساس ژنتیک این حق را برای خود قائل است، این قاعده منسوخ شده است. نه دموکراسی، نه اسلام و نه امام چنین حق و امتیازی را به کسی نداده اند. اگر به صحنه سیاسی کشور بنگریم و بخواهیم مصادیق انسانی سخن سیدحسن را پیدا کنیم، چه کسانی خواهند بود؟ با توجه به کانتکس سیاسی که سیدحسن خود را در آن تعریف کرده و شناخته می شود، یا منظور او مصادره امام توسط اصل نظام است یا بزرگان جریان اصولگرا. اگر اصل نظام را اینگونه می بیند که قاعدتاً باید همینطور باشد و سیدحسن نیز باید اصرار نظام بر امام را قدر بداند و بدان ببالد اما اگر شخصیت های جناح مقابل خود را مدنظر دارد، با مرور مصادیق انسانی موجود چنین فهمی دور از ذهن خواهد بود. آیا زاکانی، توکلی، باهنر، لاریجانی، مصباح، فدایی، ولایتی و... چنین قصدی را کرده اند؟ قطعاً هیچ کس پاسخ مثبتی به این سؤال نخواهد داد. الا اینکه بگوییم ناراحتی سیدحسن این است که چرا تفسیر سکولارها از امام، مبنای حرکت نظام جمهوری اسلامی نیست؟ مواضع پایگاه اطلاع رسانی جماران، ملاقات مکرر سیدحسن با سران فتنه و زندانیان آنان و عکس های یادگاری، ناراحتی چندباره وی از پخش سخنان امام از سیما (در فتنه 1388)، حمایت رسانه های خاص از وی و... نشان می دهد که سیدحسن دقیقاً خود را در کانتکسی تعریف کرده است که نه با اعتقاد که با نفاق به دنبال مصادره امام بوده اند. از سیدحسن باید پرسید پرنواخت ترین و پرتکرارترین مفاهیم توسط امام چیست و نسبت شما با آنها چگونه است؟ دقت در صحیفه امام نشان می دهد که «جهانخواران»، «اسلام ناب محمدی»، «استکبار»، «محرومین و مستضعفین»، «دعوت و صدور انقلاب»، «دائمی بودن مبارزه»، «عدم جدایی دین از سیاست»، «نه شرقی و نه غربی»، «نفی اشرافی گری»، «حقوق مردم»، «جامعیت اسلام در پاسخگویی به نیازهای بشر امروز»، «دفاع از مردم مظلوم فلسطین»، «جهانی بودن نهضت»، « نفی صهیونیزم» و... گفتمان اصلی امام را تشکیل می دهند. بدون حب و بغض از سیدحسن سؤال می کنیم در گفتمان، سیره، مکتوبات و مواضع جنابعالی این مفاهیم کجا قرار می گیرد؟ شما کمتر هفته ای است که مدعیان «گریزی از سکولاریسم نیست» را زیارت نکنید در عین حال همه عمر امام صرف این جمله شده که «اسلام همه چیزش سیاست است». اکبر گنجی به عنوان یکی از دشمنان صادق نظام جمهوری اسلامی که دشمنی اش را پشت امام و توأم با نفاق نمی کند، اینگونه از مصادره کنندگان امام پرده برداری می کند: «برخی از اصلاح طلبان مدعی قرائتی جمهوریخواهانه از آرای آیت الله خمینی اند، گویی در هرمنوتیک هرج و مرج مطلق حاکم است و از هر کس به هر قرائتی [که] حتی کاملاً معارض با متن است و گمان می کنند هرمنوتیک معجزه گر است و می تواند از چاه اقتدارگرایی، دموکراسی و آزادی بیرون کشد. از آن جالب تر به صراحت می گویند که ما نباید بگذاریم آیت الله خمینی در جبهه مقابل – یعنی در جبهه محافظه کاران- قرار گیرد. اگرچه ایشان به دموکراسی و آزادی اعتقادی نداشت ولی ضرورت های سیاسی ایجاب می کند که آیت الله خمینی در جبهه دوم خرداد باشد. لذا بگوییم که او جمهوریخواه و دموکرات و آزادیخواه بود، اما این رویکرد استفاده ابزاری از او برای مقاصد سیاست نه چیز دیگر است.»(1) بنابراین وقتی دموکراسی خواهان، مشروطه خواهان و در یک کلمه سکولارها در عین اعتراف به دوری فکری از امام، به دنبال مصادره امام هستند، سیدحسن نه تنها ناراحت نمی شود بلکه اصرار بر هویدایی روابط با آنان دارد. تراز امام تراز انقلاب جهانی است. هیچ انسان دلسوز و مؤمن به انقلاب چنین مصادره ای را نه صحیح می داند و نه ممکن، اما اگر بخواهیم در حوزه حکومت (نه دانشگاه و حوزه) امام را تفسیر کنیم هیچ مرجعی با صلاحیت تر از رهبران انقلاب اسلامی و مجلس خبرگان نیست. -1 مشروطه خواهی و جمهوریخواهی، بررسی دو استراتژی سکولارهای درون و بیرون حاکمیت، چاپ سازمان بسیج دانشجویی 1382 ص 37  نشانه های آشکار انتخابات روزنامه آرمان در سرمقاله روزنامه آرمان نوشت: انتخابات ۷ اسفند۱۳۹۴، به دنبال انتخابات سال۱۳۹۲، باردیگر به مردم باوراند که رای آنها اثربخش است و می تواند بر سرنوشت آنها و کشور و آینده و اکنون این مرز و بوم تاثیر گذارده، تغییراتی را اعمال کند اما چرا برخی تا این حد از نتیجه حاصله ناراحتند؟ مطالب وسخنرانی ها و مقالات بسیاری دراین رابطه انتشار یافته که اولا نشانگر تعجب و ثانیا به هم ریختگی و عصبانیت کسانی است که باور نکرده اند مردم کسانی غیر از آنها را برگزیده باشند! زمانی که سیستم مردم سالاری دینی داریم، یعنی باور داریم که به رای و نظر مردم، که اکثریت قریب به اتفاق آنان مسلمان هستند، باید احترام قائل شد، زیرا اینان صاحب حق هستند. حقی که ذاتا خدای متعال برای هر انسان آزاده ای قائل شده و او را حاکم بر سرنوشت خویش دانسته و نیز در قانون اساسی ما، که خونبهای شهدا و میثاق ملی همه آحاد مردمان ایران زمین است، بر این حق تصریح و تاکید شده است. مقام معظم رهبری هم این حق را، که از طریق انتخاب شدن و انتخاب کردن اثبات شده و اعمال می شود، حق الناس؛ یعنی حقوق عمومی مردم دانسته اند. مردم هم که با شور و علاقه آمدند و آرا خود را به صندوق ها انداختند و با حضور گرم و عمومی خود شور و شعفی آفریدند که دوست و دشمن بر آن اذعان نمود و در تحلیل ها و مقالات متعدد و مختلف، این حضور و اینگونه رای دادن و انتخاب شدن را عامل افزایش اعتبار و پرستیژ بین المللی ایران و ارتقای سطح ثبات و امنیت ملی خوانده، توسعه سرمایه اجتماعی در داخل را نتیجه آن حضور دانسته اند. اما باید پرسید برخی دوستان جریان رقیب را چه می شود که اگر افراد موردنظر آنان نتوانستند مورد پذیرش همین مردم قرار گیرند و تفکرات و شیوه عملکرد و گفتمان آنان در این دوره انتخابات مورد پذیرش و قبول مردم واقع نشد، اینچنین برافروخته شده و حتی به اتهام زنی می پردازند؟ بعضا، هم اینان از ردصلاحیت های چهره های جریان رقیب شادمانی ها کردند، صحنه را خالی می دیدند و گمان می بردند که پیروزی قاطع از آنان خواهد بود و می توانند کاملا دست بر تر را از آن خود کنند. اما مردم صبورانه این شرایط را دیدند و گزینه های دیگری را برگزیدند، که بعضا می توانست همه خواسته های آنان را برآورده نکند، اما با رای خود مانع ورود کسانی به مجلس شورای اسلامی شدند که اظهارنظرات و سخنانشان باعث به هم ریختگی آرامش جامعه می شد، راضی از نتیجه و عملکرد خود شدند و باور کردند که با همین اقدام کوچک رای به صندوق انداختن می توانند کاری بزرگ و کارستان کنند. هرچه هم مجموعه بزرگان جبهه پیروز تلاش دارند بگویند که انتخابات و شرایط رقابتی آن مقطع گذشت و باید به آینده و همکاری های آینده فکر کرد و با بسیج همه امکانات به سازندگی و تعامل بیشتر اندیشید، اما نارضایتی ها قرار را از برخی تندروها ربوده است و اجازه آرامش و همکاری در راستای منافع ملی را به آنان نمی دهد. نتیجه مرحله دوم می تواند این عصبانیت را تشدید کند، چون هستند هنوز چهره هایی که امید است در مرحله دوم صلاحیت آنان از سوی مردم مورد قبول واقع شود! در شرایطی که در چند سال گذشته، همه پست های کلیدی و مسئولیت های حساس تقریبا در دست یک جناح بود این انتخابات و انتخابات سال۹۲ نشان داد مردم به تغییر رویکردها نیاز دارند. اما آیا این خواست مورد احترام قرار می گیرد و رقیب حاضر است عدالت بیشتری را در رعایت امور مردم و تعادل بخشی به تقسیم مسئولیت ها و منابع جامعه رعایت کند؟ علاوه بر آنکه خدا ناظر بر نیات و اعمال ماست، امروزه با توسعه تکنولوژی و ابزارهایی که در اختیار قرار گرفته است، اطلاعات و آگاهی ها به سرعت در سطح عموم جامعه توزیع می شود، لذا امری پنهان نمی ماند و دو گانه سخن گفتن با مردم، برای مدت طولانی دوام نمی آورد و خیلی زود آشکار می شود. مردم صاحب حقند، با آنان صادقانه سخن بگوئیم که این مسیر به صواب نزدیکتر است. همه باید از بزرگان یاد بگیرند که چطور نتیجه انتخاب مردم را بزرگوارانه پذیرا می شوند و نجیبانه نتایج انتخابات را قبول می کنند تا آنچه پابر جا می ماند احترام به قانون و آرامش جامعه باشد.


شنبه ، ۲۲اسفند۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر دنا]
[مشاهده در: www.asrdena.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن