واضح آرشیو وب فارسی:چهره نیوز: بهرام رادان به تازگی در گفت و گوی مفصلی با همشهری جوان، درباره نقش هایی که تا کنون در آن ها ظاهر شده اظهار نظر کرده است. نکته جالبی که به آن اشاره می کند اینجاست که او بعد از بازی درخشانش در فیلم «سنتوری»، ده سال برای هیچ جایزه ای نامزد نشده؛ اما معتقد است بعد از این نقش تنوع را تجربه کرده و جنبه های مختلف کاری اش دیده شده و شخصیت های ماندگاری از خود به جای گذاشته است. در ادامه بخش هایی از این گفت و گو را می خوانید:-راستش در زندگی به مرحله ای رسیده ام که قدرت ریسکم پایین آمده. قبلا خیلی راحت تر خطر می کردم اما الان به خصوص پس از «عصر یخبندان»، میزان تمایلم در پذیرش پیشنهادها با ضریب ریسک بالا کمتر شده، کما این که بعد از آن تا «بارکد» هیچ فیلمی بازی نکردم. -پنج فیلم نامه از نویسنده های صاحب نام (برای تهیه کنندگی) کنار گذاشته ام تا زمان مناسب ساخت و تهیه شان فرا برسد. ضمن این که خودم هم عطش کارگردانی دارم، اما به دلیل محافظه کار بودنم کمی صبر می کنم تا سوادم بالاتر رود. الان سعی می کنم در سکوت فیلم های کوتاه خودمم را بسازم و خودم را در قالب جدید (کارگردانی) محک بزنم. -دو فیلم نامه از آن پنج داستانی که در دست دارم از سن من گذشته است، اما برای آن ها بازیگرانی در نظر دارم. البته خود آن بازیگر روحش هم خبر ندارد. در کل باید شرایط مهیا باشد، این شرایط فقط سناریو یا فقط پول نیست که وقتی باشد، بگوییم حالا فیلم بسازیم. این شرایط حال و هوایی است که باید فراهم باشد. -ورود به دهه 40 زندگی به نظرم خیلی هم باحال است، جانی دپ و برد پیت در میانه دهه 50 زندگی شان هستند و هنوز جذاب بازی می کنند. به نظر من اگر در هر برهه ای از زندگی، آن کارهایی را که باید، انجام بدهی، هیچ وقت از گذشتن سال های عمرت ناراحت و پریشان نمی شوی... باید نیمه نیامده زندگی را نگاه کرد و به جای افسوس گذشته ذوق داشت. -من همه نقدها درباره خودم را می خواندم. آن زمان ها نقد منفی، خیلی آزارم می داد. خیلی طول کشید تا توانستم نقد منفی را راحت بخوانم و به خودم بگویم نظر نویسنده این است.... نقد خیلی می تواند مسیر آدم را مشخص کند. -خیلی دوست دارم حرف جمعی را که درباره من صحبت می کنند، یواشکی بشنوم. الان این اتفاق در کامنت ها می افتد. خواندن نظرات متفاوت خیلی می تواند به آدم کمک کند که مسیرش را پیدا کند. -من هر بار که قالب شکاندم، فیلمم نفروخته مثل «تراژدی». در حالی که فکر می کردم این نقش یک اتفاق مهم در کارنامه ام خواهد بود، خیلی هم برایش جان کندم ولی فیلم نفروخت. موقعی که نقش تر و تمیز بازی می کنم، مردم بیشتر خوششان می آید. -به دلیل اتفاقات حاشیه ای زمان دریافت جایزه «سنتوری» احساس می کردم از همه محاسبات جشنواره ای کنار گذاشته شده ام. شما دقت کنید ببینید من بعد از آن فیلم، ده سال هیچ جا کاندیدا نشدم. حتی سال گذشته در جشن انجمن منتقدان همه تیم بازیگری فیلم «عصر یخبندان» را کاندیدا کردند، جز من، من هم ایرادی نمی گیرم. سعی می کنم دوباره با توان مضاعف برگردم و خودم را ثابت کنم. -من در زمان ایفای نقش امیر در «پل چوبی»، نظری داشتم که چون من دارم قصه را تعریف می کنم، باید انفعالی در شخصیت و کاراکتر ایجاد کنم. چون صدای ذهنی خیلی به مخاطب ما نزدیک است و مخاطب نشسته تا برایش تعریف شود چه اتفاقی دارد می افتد، زندگی امیر هم دارد مثل اسلاید از جلویش رد می شود. من برای خودم تکنیکی را تعریف کرده بودم که هر قدر بخواهم دست و پا بزنم، کمتر اجازه می دهم مخاطب استایلی را که دارد از جلویش رد می شود، می بیند. هرچند بعدا خودم منتقد این تئوری شدم. - بعد از «پل چوبی» دو سال کار نکردم و اصلا ایران نبودم، بعد که برگشتم با بی میلی «نقش نگار» را پذیرفتم، بعدا خودم فهمیدم چقدر بی میل شده ام. بعد از آن با دو فیلم کاملا متفاوت «تراژدی» و «آتش بس» دوباره استارت زدم. -یک بار یک کارگردان زنگ زد و گفت یک سناریو داریم، گفتم برایم بفرستید. آن زمان بچه هم بودیم و کسی تحویلمان نمی گرفت. می گفت یعنی چی برایت بفرستیم، بیا همین جا بخوان، این طوری با من برخورد می کردند. من هم رفتم دفتر آن کارگردان و در گوشه ای نشستم و سناریو را خواندم. گفتم من این فیلم نامه را دوست ندارم. گفت: «کجایش را دوست نداشتی؟» گفتم و نشست همان جا برای من سکانسی نوشت. باز گفتم که دوست ندارم. گفت : «باشه خداحافظ، می بینی که آخر این کار چه اثر درخشانی می شود.» ولی آن کار آن چنان با سر زمین خورد که خود بازیگر هم دیگر نتوانست به جایگاه مطلوبی بازگردد. -حواسم خیلی به نقدها بود، خیلی از این نقدها را که می خواندم تاثیرگذار بودند؛ مثلا می گفتند فلانی پرچمدار سینمای دختر-پسری است و به من بر می خورد. برای همین سعی می کردم فیلم نامه هایی را انتخاب کند که این مدلی نباشند که مثلا بگوید خط بازی اش این مدل خاص است. می خواستم انتخاب هایم متفاوت باشند، مثلا «شمعی در باد» با همه ضعف هایش، برای اولین بار اعتیاد به مواد صنعتی را نشان می داد. - (دو فیلم مسعود کیمیایی) کارهایی هستند که اصلا بود و نبودم در آن ها فرقی نمی کند، ضمن این که آقای کیمیایی فیلم نامه «حکم» را در طول کار تغییر داد. وقتی فیلم نامه را خواندم. گفت: «سهند را دوست داری یا محسن؟» گفتم سهند چون نقشش طولانی تر بود. بعدا در ساخت مدلش عوض شد. -همیشه نمی شود با این چوب آدم ها را زد که مثلا بگویی چرا فلان موفقیتت تکرار نشد. تنوع کارهای من بعد از «سنتوری» از «راه ابریشم» تا «آتش بس2» «تراژدی» و ماندگاری شخصیت هایی مثل امیر «پل چوبی» تا ایرج «بی پولی» و فرید «عصر یخبندان» نزد مخاطب، گواه آن مدعاست که هیچ گاه به بی راهه نرفتم. از طرفی یک سری اتفاقات روی کاغذ درست است ولی در اجرا دارای اشکال می شود.
شنبه ، ۲۲اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: چهره نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]