واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: راز ناپدیدشدن معمایی مهندس معمار، پس از ٨روز در تحقیقات تیم جنایی پایتخت، فاش شد. جسد این مرد جوان که قربانی یک سرقت مرگبار شده و ازسوی سارق آشنا کشته شده بود، داخل صندوق عقب خودرواش دست و پا بسته پیدا شد.
سرنوشت نامعلوم مهندس معمارروز ١٢ اسفند امسال مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و خبر از ناپدیدشدن برادر ٤٠سالهاش داد. وی زمانی که درمقابل قاضی سیفی بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت، در شکایت خود گفت: «برادرم به نام مهیار، در خانه مجردیاش زندگی میکرد. او که مهندس معمار است، صبح دیروز از خانهاش به قصد رفتن به محل کارش خارج شد. آخرینبار وقتی با او تلفنی صحبت كردم، میگفت، كارش تمام شده و در راه بازگشت به خانه است اما دیشب وقتی با او تماس گرفتم، کسی پاسخگو نبود. نه موبایل و نه تلفن خانهاش را جواب نمیداد. هیچوقت سابقه نداشت كه موبایلش را پاسخ ندهد. هرجا که تصور میکردم به آنجا رفته باشد، تماس گرفتم ولی نبود. کمکم نگران شدم چون مطمئن بودم برادرم هرجا باشد، شب به خانه برمیگردد. به هرحال صبح راهی خانهاش شدم. از آنجایی که كلید خانهاش را داشتم، وارد خانه شدم اما اثری از برادرم نبود، حتی پاركینگ خانه را هم نگاهی انداختم و خودرواش هم نبود. دیگر مطمئن شدم كه اتفاقی برایش رخ داده است.» نخستین سرنخبا اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تیمی از كارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران به دستور قاضی جنایی تحقیقات خود را برای پیداكردن مهندس ناپدید شده آغاز كردند. نخستین مرحله از تجسسهای ماموران، بررسی حسابهای بانكی مرد ناپدید شده بود، چراكه به گفته برادرش، این مرد چندین كارت عابربانك پر از پول داشت. درست پس از بررسیهای این کارتها بود که مشخص شد پس از ناپدیدشدن مهندس، ٢میلیون تومان از حساب وی برداشت شده است. ادامه تحقیقات حاکی از آن بود که فردی با كارت عابربانك از یك طلافروشی درپایتخت خرید كرده است. این نخستین سرنخ کارآگاهان بود که باعث شد كارآگاهان راهی طلافروشی شوند. تحقیقات نشان داد كه زن جوانی درست ٣روز پس از ناپدیدشدن مهندس معمار، یعنی روز ١٥ اسفندماه به این طلافروشی رفته و حدود ٢میلیون تومان طلا خریده است. در ادامه دوربین مداربسته طلافروشی بررسی شد و ماموران با به دست آوردن تصویر این زن جوان و انجام ردیابیها، درنهایت توانستند ردی از این زن به دست آورند. بنابراین با اطلاعات به دست آمده، زن جوان دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. وی در تحقیقات به ماموران گفت: «كارت عابربانك را از پسرمورد علاقهام به نام اكبر گرفتم. او این کارت را به من داد تا برای شب عید برای خودم خرید كنم. من اصلا اطلاعی ندارم كه كارت را چگونه به دست آورده است.» اعتراف به سرقت مرگبارپس از صحبتهای این زن جوان تحقیقات برای شناسایی اکبر آغاز شد و درنهایت با شناسایی این پسر ٣٠ساله، كارآگاهان چهارشنبهشب راهی مخفیگاه وی شدند و او را دستگیر كردند. این پسر در بازجوییهای نخست سعی کرد منکر هرگونه اطلاعی از سرنوشت مرد ناپدیدشده، بشود. او به ماموران گفت: «مهندس دوست من بود. چند روزی می شد كه از او خبر نداشتم. نمیدانم الان کجاست و چه اتفاقی افتاده است. ناپدیدشدن او ربطی به من ندارد.»با وجود انکار این پسرجوان، کارآگاهان تحقیقات خود را از او ادامه دادند و از آنجایی که مدارك و شواهد همگی بر علیه این پسر بود، درنهایت پس از ساعتها بازجویی پسرجوان قفل سكوت را شكست و با اعتراف او به جنایت خاموش، راز سرنوشت تلخ مهندس جوان فاش شد. اكبر در بازجوییها درباره جزییات جنایت گفت: «حدود دو سهماه پیش با مهیار که مهندس معمار بود، در مترو آشنا شدم. ما آن روز سر صحبت را با هم باز کردیم و از آنجایی که چند وقتی میشد، بیکار شده بودم، بحث به مسائل کاری کشید. ما آنقدر با هم صحبت کردیم تا اینکه درنهایت آشناییمان بیشتر شد و شماره موبایلش را گرفتم. از آنجایی كه بیكار بودم، با خودم گفتم شاید برایم كار مناسبی پیدا كند. برای همین با او تماس گرفتم و همدیگر را ملاقات کردیم. اما چون برایم کاری نکرد، وسوسه شدم كارتهای عابربانكش را سرقت کنم. میدانستم وضع مالی خوبی دارد و در این مدت متوجه شدم كه حسابهایش پر از پول است. برای همین نقشه سرقت كشیدم و شب حادثه مقابل خانه او كمین كردم تا به خانهاش برسد. چند ساعت قبل هم دو قرص خوابآور از داروخانه خریده و داخل آبمیوه حل كرده بودم تا به مهندس بدهم. آن لحظه فقط قصد سرقت داشتم. تا اینکه او سوار خودروی اپتیمای خود مقابل آپارتمانش رسید. مهیار ریموت پاركینگ را زد و وارد ساختمان شد. همان لحظه که در پارکینگ همچنان باز بود، من هم به دنبالش وارد آپارتمان شدم و زمانی كه او قصد پارك كردن خودرواش را داشت، در را باز كردم و داخل خودرو نشستم. وقتی مرا دید خیلی جا خورد. با چاقو تهدیدش كردم كه رمز كارتهای عابربانكش را بگوید. مهیار حسابی شوكه شده بود، درحالی که وحشت کرده بود، از ترس جانش رمز كارتهایش را گفت. پس از آن چون میدانستم از من شکایت میکند، آبمیوه مسمومی كه همراهم بود را به او خوراندم. این مرد پس از نوشیدن آن، بیهوش شد. من هم به سرعت دست و پاهایش را با بند پلاستیكی بستم و او را داخل صندوق عقب گذاشتم. درچنین شرایطی از پاركینگ خارج شدم و دو سه ساعتی درخیابانها پرسه زدم. پس از آن خودرو را درخیابان پیامبرمركزی، كنار فروشگاه كوروش رها كردم. كارتهای عابربانكهای مهندس را برداشتم و یكی از آنها را دراختیار زن مورد علاقهام قرار دادم تا خرید كند. قصد داشتم پس از چند روز زمانی كه آبها از آسیاب افتاد، مقدار بیشتری پول از كارت دیگر مهندس برداشت كنم اما گیرافتادم.»پس از اعترافات این پسر، ظهر پنجشنبه قاضی سیدسجاد منافیآذر، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران به همراه تیم تجسس آگاهی و متهم به قتل، راهی خیابان پیامبرمركزی شدند و خودروی اپتیمای مهندس را كشف کردند. تیم جنایی داخل صندوق عقب جسد قربانی را با دست و پای بسته كشف كردند كه به گفته پزشكی قانونی، حدود ٨روز از مرگ وی میگذشت. به دستور قاضی جنایی، جسد این مرد به پزشكی قانونی انتقال یافت تا علت اصلی مرگ وی مشخص شود. ازسوی دیگر با حل معمای این پرونده جنایی، متهم برای انجام تحقیقات تكمیلی دراختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت. منبع: روزنامه شهروند
زیر مجموعه: خبر دسته: حوادث
بازدید: 84
منتشر شده در 1394/12/22
1394/12/22
###12##12###
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]