واضح آرشیو وب فارسی:روضه نیوز: در جلسات هفتگی بهشت، ۹ اسفندماه ویژه برنامه ی سالگرد شهادت حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسین (ع) با خاطره گویی همرزمشان آقای عبدالمحمود محمودی و مداحی برادر یزدخواستی همراه با قرائت و تفسیر قرآن آقای غازی برگزار شد.به گزارش روضه نیوز ؛ پاسدار عبدالمحمود محمودی در ابتدای سخنان خود گفتند: اگر با تقویم دفاع مقدس پیش برویم این ایام، ایام پایانی عملیات کربلای۵ است، یعنی آخرین مرحله ی این عملیات که سال ۶۵ در شلمچه است. در این مرحله ی آخر روز ۸ اسفند حاج حسین شهید شدند. این عملیات تقریباً منحصر به فرد بود یعنی بعد از بیت المقدس و رمضان این اولین عملیاتی است که مستقل انجام گرفت و بعد از رمضان با توجه به استعداد زرهی که دشمن وارد عمل کرد و کار مهندسی که روی زمین انجام داد مثل سنگرهای مثلثی شکل، عملاً کار نتیجه ی مطلوبی نداشت و جزء عملیات هایی بود که با عدم الفتح مواجه شد. از سال ۶۱ به بعد امکان عملیات جدید در شلمچه نبود و عملاً شلمچه قفل شد و هر طراحی که می کردند امکان پذیر نبود تا سال ۶۵ که عملیات کربلای ۵ طراحی شد. دلیل اهمیت منطقه ی شلمچه هم به خاطر این بود که شلمچه گلوگاه بصره است یعنی نزدیک ترین مسیر منتهی به بصره از خاک ما شلمچه است. بصره هم پایتخت دوم و اقتصادی عراق است. سقوط بصره به معنای سقوط عراق بود به همین دلیل جلوی بصره یک دژ مستحکم چند لایه ی نظامی با مهندسی شرق و غرب شکل گرفته بود. هم تاکتیک ها و هم تکنیک های شرق و غرب در آن بود و به اصطلاح ما نظامی ها «تسلیح زمین» در این منطقه انجام شد. حجم آتش در منطقه هم بسیار زیاد بود و وسعت منطقه کم بود بنابراین راحت می شد بر آن نظارت داشت. این ها باعث می شد که از تیرماه سال ۶۱ دیگر ذهن ها تیررس عملیات در شلمچه نرود و روی محورهای دیگر کار کنند تا دی ماه سال ۶۵ که جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که در شلمچه نمی شود عملیات کرد و راه تمام کردن جنگ بصره بود، پس باید راهی جایگزین پیدا می کردیم، بنابراین عملیات کربلای ۴ طراحی شد. کربلای ۴ قرار بود عملیاتی آبی خاکی داشته باشد و از اروند عبور کنند و به سمت بصره بروند. کربلای ۵ قدرت رزمندگان ما را به دنیا نشان داد آقای محمودی افزودند: اگر عملیات کربلای۴ انجام می شد، سرنوشت جنگ دی ماه سال ۶۵ تمام بود ولی خدا منافقین را لعنت کند که با جنایت آنها عملیات لو رفت و عملاً موفق نبود، اما کربلای۴ شیوه ی جنگیدن در شلمچه را به ما یاد داد. وقتی که بچه ها در آن جا عملیات کردند نقطه ضعف مواضعی که در شلمچه ایجاد شده بود را پیدا کردند. این مواضع همه رو به جلو ایجاد شده بودند و تا آن زمان عمده ی عملیات های ما جبهه ای عمل کردن بود یعنی به صورت دشتبانی به خط دشمن می زدند. در شلمچه به صورت رخنه ای پیشروی می کردیم و از جناح و پهلو وقتی ضربه می زدی، ضربه پذیر بود، و این چیزی بود که کربلای۵ از کربلای۴ به ارث برد و آن عظمت را ایجاد کرد. امثال حسین آن جا درخشیدند و دنیا فهمید رزمندگان ما چه کسانی هستند. مشاور امنیت ملی کاخ سفید در زمان عملیات کربلای۵ به بصره آمده بود، به ماهواره های خودشان شک کرده بودند و گفته بود شلمچه جای جنگیدن نیست و این حتماً یک عملیات فریب است و باورشان نمی شد که بشود در شلمچه جنگید و حقیقتاً هم نمی شد جنگید. جمله ای از حاج حسین در آن جا هست که می گوید:« ما در شلمچه عاقلانه تدبیر کردیم و عاشقانه عمل کردیم». دستاورد بین المللی کربلای۵ قطعنامه ی ۵۹۸ بود که پس از چهار قطعنامه که علیه ما صادر شده بود (که هیچ کدام را جمهوری اسلامی نپذیرفت). صحبت ها در مورد عملیات کربلای۵ و شلمچه برای این بود که عظمت حسین خرازی را متوجه شوید، چرا که حسین کسی بود که در این منطقه عملیات کرد و درخشید. نسل امروز امتیازاتش از نسل حاج حسین ها بیشتر است هم رزم حاج حسین خرازی ادامه دادند: من می خواهم به شما بگویم که نسل امروز نسبت به نسل حسین و حسین ها حداقل دو امتیاز بیشتر دارند، یکی این الگوهایی است که شما الآن دارید، امثال حاج حسین خرازی و حاج احمد کاظمی ، شهید ردانی و… که در آن زمان ها الگوهایی مانند خودشان نداشتند. امتیاز دوم این است که در جمهوری اسلامی رشد کرده اید درحالی که دفاع مقدس وقتی شروع شد که تنها دو سال از انقلاب گذشته بود. از این امتیازات به خوبی بهره بگیرید که فردای قیامت مدیون آن ها نشویم. دنبال شهادت می گردم ایشان اظهار داشتند: پیرامون جبهه ی مقاومت اسلامی هم می توانم در مورد یکی از شهدا برایتان بگویم، صفای خاصی داشت و بسیار محجوب بود ولی شب آخرش بسیار خوشحال بود و می خندید و شوخی می کرد، به طوری که مشخص بود که رفتنی است و به قول امروزی ها انگار روی ابرها راه می رفت، اسمش عبدالمهدی کاظمی بود. که به آقای مهدور که از بچه های خمینی شهر است گفته بود من چند سال است که دره به دره دارم دنبال شهادت می گردم. حال چرا؟ ظاهراً هفت سال پیش بچه های بسیج شان را به قم و جمکران می برند و مسیر بین قم و جمکران را پیاده می رفتند، ماشینی کنار عبدالمهدی می ایستد که در آن آیت الله بهجت بودند، عبدالمهدی از ایشان خواسته بودند که دعا کنید من شهید شوم، آیت الله بهجت به ایشان فرموده بودند: «شما شهید می شوی». عبدالمهدی می گوید من از آن روز تا به حال هفت سال است دره به دره می گشتم که آیا کی و کجا من شهید می شوم و خداوند این فیض را در حلب سوریه نصیبشان کردند. قضیه ی شهادتش هم این طور بود که ما در جنوب شهر حلب منتهای جایی که تصرف کرده بودیم، رسیدیم و قرار بود آن جا پدافند کنیم، جایی که ما مستقر شدیم یک باغ زیتون بود. وقتی رسیدیم و قرار شد موضع بگیریم عصر بود و فرصت این که بخواهیم سنگر درست کنیم نبود چون تا شب چیزی نمانده بود. به بچه ها گفته بودیم هر چند نفر فعلاً در خانه ها مستقر شوید تا بعد مواضع خودمان را احداث کنیم و قرار بود تا روز است نگاهی به منطقه بیندازیم و کلیت منطقه را ببینیم، من روی ساختمان بزرگی بودم و ساختمان سمت چپ من هم ساختمان دیگری بود که سه چهار نفر از بچه ها ایستاده بودند و داشتند توجیه می شدند، آقایان ایزدی، شکراللهی و عبدالمهدی و یک نفر دیگر آن جا بودند که صدای موشک آمد، فریاد زدیم که مواظب باشید. لحظه ی اصابت و انفجار موشک را دیدم و فکر می کردم هر چهار نفرشان شهید شدند، ولی وقتی از آقای یزدانی پرسیدم گفتند عبدالمهدی شهید شده و آقای یزدانی هم مجروح شدند. در مورد مجروح شدن خودم که سؤال کردید، ما بعد از شهادت عبدالمهدی برای آوردن مهمات و تدارکات رفتیم و موقع برگشتن یک کیلومتری اتوبانی که شاهرگ حیاتی داعش بود که از ترکیه به آن ها کمک می شد، تقریباً عملیات تمام شده بود، نزدیک شهرهای فوئه و کفریات که ۱۶ کیلومتر با آن جا فاصله داشت، چهار شهر شیعه نشین بود، در آن جا یکی از تیراندازی هایی که به صورت متفرقه از طرف نیروهای دشمن و خودمان صورت می گرفت، تیری به بنده اصابت کرد. حاج حسین با تدبیر و خلاقیت جنگ را اداره می کرد ایشان در مورد لحظه ی شهادت حاج حسین گفتند: در مورد آن لحظه به کسانی مراجعه کنید که لحظه ی شهادت آن جا حضور داشتند و الآن هم هستند، ولی خاطره ای زیبا در شلمچه از تدابیر حاج حسین در آن منطقه هست. در همان عملیات کربلای۵ در شلمچه اوضاع به شدت سخت شده بود، بچه ها دو روز عملیات کرده بودند و حسابی خسته بودند، نیروی جدید هم نرسیده بود و از لحاظ نیرو و مهمات هر دو به سختی افتاده بودیم و وضعیتمان بسیار بد بود. بچه های استراق خبر دادند که عراق نیروی تازه نفس وارد منطقه کرده است و ظاهراً خود ماهرعبدالرشید هم به خط آمده است (ماهر عبدالرشید و طاهرعبدالرشید دو برادر بودند که معروف بودند به بازوان صدام، مقبولیت بسیار زیادی داشتند که وقتی که ماهر در جنگ کشته شد، طاهر را خود صدام در هلی کوپتر بمب گذاری شده گذاشت و او را زد. این قدر از این ها می ترسیدند، توانایی و مقبولیتی داشتند که می توانستند کودتایی علیه صدام صورت بدهند). وقتی نیروی تازه نفس می آوردند یعنی آن شب پاتک داشتیم، گردان های ما هم به تعبیر نظامی ها یکی دو شب عمل کرده بودند و خسته بودند. نیرو باید جایگزین می شد، نیروی جایگزین هم نداشتیم، یعنی چه؟ یعنی وقتی پاتک شکل گرفت ضربه را می خوری. حاج حسین آن شب تاکتیک قشنگی به کار گرفته بود که تاریخی شد. دست پیش را گرفته بود و روی بیسیم روی خط ماهر رفته بود و گفته بود «امشب من می دانم و شما» و بدون این که دروغ بگوید طوری با اصطلاحات بازی کرده بود که آن ها فکر کنند بچه ها امشب عمل می کنند. بقیه بسیار نگران بودند و می گفتند«با چه نیرویی این طور برای این ها خط و نشان می کشید؟» حاج حسین گفته بود: « نترسید، فقط امشب هیچ کس از سنگرش بیرون نیاید و همه استراحت کنید. ما امشب نیرو نداریم، نمی توانیم عمل کنیم، حتی مهمات هم نداریم و جواب پاتک ها را هم نمی توانیم بدهیم. پس بهترین راهش این است که بچه ها استراحت کنند». پرسیدند:«پس خط و نشان ها چه می شود؟» گفته بودند:«صبر کنید». ظاهراً نیم ساعتی نگذشته بود که شروع کرده بودند به آتش ریختن و حاج حسین هم همه را فرستاده بود در سنگرهایشان. آن ها فکر کرده بودند نیرو آماده ی حمله به آن هاست و خواسته بودند نیرویی که اینجا آماده شده است را نابود کنند پس از پاتکشان منصرف شده بودند و شروع کرده بودند به آتش ریختن. در واقع هم از پاتک آنها جلوگیری کرده بود و هم یک استراحت خوب به بچه ها داده بود و هم اینکه درصد زیادی از مهمات عراقی ها را از بین برده بودند. این ها تا صبح آتش می ریختند و بچه ها در سنگرها می خندیدند، چرا که اگر آمده بودند، ما نیرویی نداشتیم و کل مواضع ما را می گرفتند. داعش ماموریتش خلع سلاح کردن مسلمان ها بود ایشان در پایان تاکید داشتند: این ها در هیچ دانشکده ی نظامی درس نخوانده بودند، فقط مسلح به الله اکبر بودند. غربی ها اگر الآن می خواهند داعش را از بین ببرند به این دلیل است که به اهداف اولیه ی خودشان که می خواستند دنیا اسلام را به خشونت بشناسد رسیده اند، چرا که داعشی ها با شعار الله اکبر سر مظلوم می برند و فیلم آن را به تمام دنیا می فرستند. در واقع جا بیندازند که شعار الله اکبر و لا اله الا الله شعار انسان های تروریست است. در واقع با این کار ما را خلع سلاح کردند، ماموریت ویژه و اولیه ی داعشی ها بدنام کردن مسلمان ها بود. پس از مداحی برادر یزدخواستی، در پایان جلسه ی بهشت کلیپ زیبایی با عنوان مرد بی دست پخش شد. گفتنی است بهشت یکشنبه شب ها هر هفته از ساعت ۱۹ خیابان ابن سینا کوچه ارشاد ۳۳ پرچم بهشت برگزار می شود.
جمعه ، ۲۱اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روضه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]