محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855318581
مقتل حضرت زهرا-شهادت
واضح آرشیو وب فارسی:شوشترنامه: õآخرین لحظه های زندگی حضرت زهرا (س) فرا رسیده بود. همسر امیرالمومنین و مادر حسنین با بدنی کبود از تازیانه ها و پهلویی شکسته از لگد و فشار در و صورتی نیلی از ضربت سیلی واپسین دقایق عمر خویش را با نگرانی از حال همسر و فرزندانش از یک سو و نگاهی به پدر و جبرئیل و مکائیل و عزرائیل از سوی دیگر سپری می کرد. لحظاتی تا اذان مغرب باقی مانده بود که جبرئیل خدمت حضرت زهرا (س) نازل شد و عرض کرد : ای حبیبه حبیب خدا و ای ثمره قلب او ،خداوندِ سلام ، بر تو سلام می رساند. امروز به درجات بالا و بهشت ابدی ملحق خواهی شد . آنگاه گروه هایی از اهل آسمان به استقبال حضرت آمدند. سپس پیامبر همراه جبرئیل آمد در حالی که می فرمود: دخترم بیا که آنچه پیش روی توست برایت خیر است. õبا حضور عزرائیل عطری خوشبود در اتاق پیچید و روح مطهر حضرت زهرا از بدنش مفارقت کرد و با شهادت تنها یادگار پیامبر سنگینی آن همه مصیبت قلب محبین فاطمه را تا ابد داغدار کرد. آن حضرت در سن هجده سالگی در غروب چهارشنبه سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری برابر با هفتم شهریور سال یازدهم هجری شمسی برابر با بیست و نهم آگوست سال ششصدو سی و دو میلادی از دنیا رفت. اسماء بیرون اتاق منتظر بود. هنگام نماز که رسید حضرت زهرا را صدا زد اما هیچ پاسخی نشنید . وارد اتاق شد و فهمید حضرت زهرا(س) از دنیا رفته است . او دست و پای حضرت زهرا را می بوسید و گریه می کرد که ناگهان حسنین وارد خانه شدند . اسماء فوراً از اتاق بیرون آمد و آنان را نشانید و برایشان غذا آورد . آنها گفتند : ای اسماء آیا دیده ای ما بدون مادرمان غذا بخوریم . حال مادرمان چگونه است؟ مادرمان کجاست؟ اسماء سخن نگفت و آن دو وارد اتاق شدند و دیدند مادر در بستر خوابیده است و روپوشی روی صورت دارد حسنین گفتند مادرمان هرگز در این وقت نمی خوابید. این بود که طاقت اسماء تمام شد و مقنعه از سر برداشت و موپریشان کرد و خراش بر صورت کشید و در حالی که اشک می ریخت گفت مادرتان نخوابیده بلکه به رحمت خدا رفته است. امام حسن خود را بر روی جنازه مادر انداخته او را می بوسید و می گفت: مادر با من سخن بگو پیش از آنکه روح از تنم برآید. امام حسین پای مادر را می بوسید و می گفت: مادر من پسرت حسینم . با من سخن بگو قبل از آنکه قلبم پاره شود و بمیرم. اسماء به حسنین عرض کرد ای پسران رسول خدا برخیزید و به مسجد بروید و شهادت مادرتان را به پدر خبر بدهید. õوقتی حسنین به مسجد رسیدند با گریه گفتند مادرمان فاطمه از دنیا رفته است امیرالمومنین که داخل مسجد بود با شنیدن این خبر چنان منقلب شد که با صورت بر زمین افتاد و بیهوش شد . اصحاب آب آوردند و به صورت حضرت زدند هنگامی که به هوش آمد در حالی که می گریست فرمود: ای دختر محمد (ص) اکنون چه کسی تسلای دلم خواهد بود؟ تاکنون تو باعث آرامش من بودی. امیرالمومنین برخاست و همراه امام حسن و امام حسین به سوی خانه آمدند. امیرالمومنین آمدند و روپوش را از صورت õحضرت کنار زد و دید ورقه ای کنار سر اوست که در آن چنین نوشته است: بسم الله الرحمن الرحیم. این وصیت فاطمه دختر محمد است. او شهادت می دهد که خدایی جز الله نیست و محمد بنده و فرستاده اوست. بهشت و جهنم حق است و روز قیامت خواهد آمد و در آن شکی نیست و خداوند بدن های در قبر را مبعوث می کند. یا علی من فاطمه دختر محمد هستم که خدا مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم چرا که تو از دیگران بر من سزاوارتری . مرا شبانه غسل و کفن کن شبانه برمن نماز بخوان و مرا دفن کن و هیچ کس را با خبر نکن. تو را به خدا می سپارم و به فرزندانم تا روز قیامت سلام می رسانم. امیرالمومنین همراه امام حسن و امام حسین در خانه نشسته بود و مردم برای تسلیت می آمدند . حضرت اشک می ریخت و همه به خاطر گریستن او گریه می کردند. مردم بسیاری مقابل خانه جمع شده بودند تا جنازه را بعد از غسل و کفن تشییع کنند و نماز بخوانند و دفن کنند امّا ابوذر از خانه بیرون آمد و خطاب به جمعیت گفت : بازگردید که تشییع جنازه دختر پیامبر به تأخیر افتاد. و سلمان نیز به مردم گفت : بروید که دفن حضرت زهرا (س) به تأخیر افتاد. عمر با شنیدن این خبر به ابوبکر گفت: به خدا قسم اینان فاطمه را مخفیانه دفن خواهند کرد تا ما بر سر جنازه اش حاضر نباشیم. هنگامی که ظلمت شب شهر مدینه را فرا گرفت و مردم خواب رفتند امیرالمومنین آماده شد تا بدن همسرش را شبانه و مخفیانه غسل بدهدو کفن کند و به خاک بسپارد. õبا گذشتن ثلثی از شب امیرالمومنین غسل را شروع کرد. در مراحل غسلِ حضرت زهرا(س) حسنین آب می آورند و اسماء کمک می کرد و امیرالمومنین همراه با رضوان خزانه داربهشت بانوی بانوان را غسل می داد. در اثنای غسل ناگهان صدای امیرالمومنین به گریه بلند شد ، اسماء عرض کرد یا علی گریه برای این مصیبت عظیم و امتحان بزرگ حق توست . امّا چرا ناگهان و بی اختیار گریستی ؟ حضرت فرمود: اسماء کبودی صورت فاطمه و اثر سیلی و سرخی و خونین شدن چشمانش و وَرَم بازویش را دیدم. دیدم که یکی از استخوانهایش شکسته و پیشانی اش سرخ شده است . او این را از من مخفی می کرد تا مرا محزون نکند. پس از غسل ، امیرالمومنین بدن حضرت زهرا را در هفت پارچه بهشتی کفن نمود و قبل از بستن بندهای کفن به اهل خانه فرمود: بیائید و با مادرتان زهرا وداع کنید که اکنون هنگام فراق است و دیدار به بهشت می ماند. حسنین کنار جنازه آمدند در حالی که از این غصه حسرت می خوردند. و آن لحظه صدایی از سینه حضرت زهرا بلند شد و ناله ای کرد و دست هایش را از کفن بیرون آورد و آن دو را به سینه چسبانید ناگهان هاتفی از آسمان ندا کرد یا اباالحسن آن دو را بردار که به خدا سوگند ملائکه آسمان به گریه در آمدند. õآنگاه امیرالمومنین بدن حضرت زهرا (س) را در تابوتی که اسماء درست کرده بود قرار داد و بر بدن حضرت زهرا نماز خواند . سپس با همان چند نفری که در نماز حضور داشتند تابوت را برداشتند و به سوی قبر تشییع کردند. هنگامی که حضرت جنازه را کنار قبر آورد و خواست بدن را وارد قبر کند دستی از خاک بیرون آمد و بدن مطهر حضرت زهرا را تحویل گرفت. امیرالمومنین عرض کرد یا رسول الله این امانت شب ازدواج است که به سویت باز می گردانم. پس از آن امیرالمومنین سنگهای لحد را چید و روی قبر را پوشانید و سپس کمی آب بر روی قبر پاشید. همین که خاکسپاری تمام شد تمام غم ها و غصه ها بر قلب امیرالمومنین هجوم آورد و اشک بر گونه هایش جاری شد و در این حال رو به قبر پیامبر کرد و فر مود: یا رسول الله در مصیبت بانوی برگزیده تو صبرم کم شده و تحملم تمام شده است. اکنون امانت بازگردانده شد و زهرا از دست من ربوده شد. حزن من دائمی و شب های من به بیداری خواهد گذشت. به زودی دخترت به تو خبر خواهد داد که امتت بر شکستن حرمت او اجتماع کردند. از او بسیار سوال کن و قضایا را خبر بگیر. چه ناگفته هایی که در سینه اش جمع شده بود و راهی برای اظهار آن نداشت. یا رسول الله به درگاه خدا شکایت می برم و یاد تو بالاترین تسلیت برای من است. صلوات و رضوان خدا بر تو و او باد. (تلخیصی از کتاب گزارش لحظه به لحظه از شهادت حضرت زهرا(س)تالیف محمد رضا انصاری) علی اکبر صوفی
پنجشنبه ، ۲۰اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شوشترنامه]
[مشاهده در: www.shushtarnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]
-
گوناگون
پربازدیدترینها