واضح آرشیو وب فارسی:هم اندیشی: سردار مجتبی عسگری از یادگاران دوران دفاع مقدس و همرزم شهدای بزرگواری چون حاج احمد متوسلیان، شهید ابراهیم همت ، ناصر کاظمی و شهید حاج حسین همدانی است. ایشان خاطرات نابی از نقش شهید همدانی در دوکوهه و راهیان نور به خاطر دارند. این روز های شهادت مدافعین حرم متولد دهه60 ؛ نسلی که دفاع مقدس را ندیدند اما یاد جبهه های جنگ در دهه 60 را زنده می¬کنند فضای جامعه را عطرآگین کرده اند.پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: سید ابوطالب موسوی: تاثیر معارف دفاع مقدس و نقش راهیان نور در اشتیاق جوانان برای دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام موضوع گفتگوی ما با ایشان است. - باتوجه به آشنایی شما با شهید همدانی از زمان جنگ در کردستان در سال 58 تا امروز مختصری درباره زندگینامه ایشان بفرمائید؟ * خصوصیت اصلی ایشان مردمی و مقتدر بودنشان بود حاج حسین همدانی تا جایی که حضور ذهن دارم اوایل انقلاب در سال 58 درگیر قائله کردستان بود. زمانی که هم جنگ تحمیلی عراق شد قبل از عملیات فتح المبین وارد لشکر 27 محمد رسول الله (ص) شدند، بزرگترین داغی هم که دید داغ شهادت برادرشان آقای شهبازی بود که در عملیات الی بیت المقدس به شهادت رسید. حاجی بعد از عملیات الی بیت المقدس از لشکر27رفتند اما بعد از جنگ همیشه درصحنه جهاد و مبارزه حاضر بود و بخصوص در کردستان حضور فعال داشت. وقتی ایشان را مجددا در لشکر مجدد دیدیم دیگر پیرمرد شده بود. خصوصیت اصلی ایشان مردمی و مقتدر بودنشان بود. شما اگر در جمعی بودید متوجه نمی شدید که ایشان فرمانده لشکر یا فرمانده سپاه است. اینقدر متواضع بودند. همین این خصوصیت بود که ایشان را در بین همه عزیز کرده بود و نه فقط نظامی گری اش. - مهمترین اقدامات شهید همدانی در زماند فرماندهی ایشان در لشکر 27 محمد رسول الله چیست؟ * پرورش کودکان استراتژیک از آرزوهای ایشان بود ایشان انسان خوشفکری بود. بهترین فکر ایشان بسیج کودکان در سطح تهران بود که خیلی هم پیگیر بودند. حدود سالهای 89، ایشان معتقد بود که اگر می خواهیم آینده مملکت تضمین و درست بشود. اگر بخواهیم ابوعلی سینا و شیخ مفید داشته باشیم باید از دوران کودکی تا بزرگ سالی برای آنها در سطح استراتژیک طرح ریزی داشته باشیم، ایشان می گفت بچه ای که الان به دنیا می آید باید در بسیج تحت تربیت قرار بگیرد تا به دانشگاه و مراحل بالاتر. بهترین زمان تربیت دوران نوزادی است در واقع ترییت و پرورش کودکان استراتژیک هدف اصلی ایشان از این طرح بود راه اندازی موسسه شهید همت در لشکر 27 و برگزاری شب های آفتابی از دیگر کارهای فرهنگی ایشان در زمان فرماندهی لشکر27 محمد رسو ل الله (ص) بود . - علت انتخاب شهید همدانی به عنوان مستشار نظامی در سوریه به چه بود؟ ایشان چه ویژگی هایی داشتند؟ * ابتکار تشکیل بسیج همومی از ابتکارات ایشان در سوریه بود که باعث نجات بشار اسد شد ایشان قبل از سوریه در کشورکنگو به عنوان مستشار نظامی حضور داشتند و کشوری که کسی آنجا نمی رفت و ایشان با انتخاب خودش رفت تا به مردم رنجیده و مستضعف کنگو کمک کند و در همین زمان ایشان دچار بیماری شدند که تا حد مرگ هم رفتند که مجبور به بازگشت به ایران شدند. شهید همدانی واقعا فرمانده خوشفکر، پای کار و لایقی بود. اعتقاد من این است که این توفیقی بود که خدا به اقای همدانی داد. زمانی که بشار اسد بارش را بسته بود که برود سردار همدانی به بشار گفته بود چرا از مردم استفاده نمی کنید؟ مردم را وسط میدان بیاور! و دیدیم که این مردم بودند که سوریه را نجات دادند، وگرنه تا نزدیکی حرم حضرت زینب «سلام الله علیها» آمده بودند. یک شمشیر طلایی هم بشار به او هدیه داده بود. اگر بسیج عمومی مردم در سوریه شکل نمی گرفت داعشی ها همان بلایی که سر حجربن عدی آوردند قصد داشتند در بارگاه ملکوتی حضرت زینب(س) انجام دهند. اما فداکاری های شهید همدانی نقش بسزایی در حفظ سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) داشت. - امروز زمانیکه موضوع شهدای حرم مطرح می شود مشاهده می¬کنیم که تاثیر دفاع مقدس بخصوص حضور جوانان در راهیان نور بر روحیه سلحشوری و جهادی واشتیاق برای دفاع از حرم اهل بیت (علیهم السلام) تاثیر بسزایی داشته است به نظر شما دلیل آن چیست؟ * تقریبا در تهران کسانی که شهید شدند در دوکوهه خادم شهدا بودند افراد در جمهوری اسلامی ایران دو دسته اند. یکی که همیشه بی تفاوتند و فرقی برایشان نمی کند، اینها وقتی از خواب بیدار می شوند که دشمن با لگد از خواب بیدارشان می کند. عده ای دیگر هستند که شاید مذهبی هم نباشد اما سلحشورانه می جنگند. من آدمی سراغ دارم که وقتی شهید همدانی شهید شد گفت بخاطر ظاهرم خجالت می کشم بیام. ولی اعتقاد داشت که جنگی که در سوریه حضور داریم برای مملکت خودمان است. امروز در اتمسفر فرهنگی واجتماعی جامعه و همچنین بر روی جوانان اثر خون شهدای مدافع حرم را می بینیم. تقریبا در تهران بچه هایی که شهید شدند در دوکوهه خادم شهدا بودند. مثل شهید قدیر سرلک ، شهید فرزانه، شهید حجت اسدی و خود شهید همدانی در دو کوهه خادم الشهدا بود شهید همدانی خیلی هوای دوکوهه را داشت. ما مشکل مالی داشتیم ولی همیشه لشکر27 محمد رسو الله(ص) - آن زمان ایشان فرمانده لشکر بودند مقید بودند -که هر طوری که شده است هزینه های راهیان نور در دو کوهه را تامین کنند. به همه مردم از هر نوع قشر و با هر تفکری احترام می گذاشتند. ایشان در دوکوهه هیچ وقت خط¬کش نگذاشت که این آدم ریش دارد وارد بشود یا آنکه سبیل و حلقه طلا دارد وارد نشود. امروز هم وقتی جوانان در راهیان نور وارد دوکوهه می شوند از من می پرسند برای سوریه اسم نمی نویسید!؟ و تقاضا دارند که برای اعزام به سوریه ثبت نام کنند و این مرا یاد زمان جنگ می اندازد که بچه ها از دوکوهه به خط مقدم برای جنگیدن با دشمن اعزام می شدند. این روزها تداعی روزهای جنگ در دوکوهه است. - به نظرم این حرفها زمانی مطرح می شد که عده ای می¬گفتند به خاطر اینکه مدتی شهدا در دوکوهه زیسته¬اند، قداست دارد و باید برای حفظ این قداست ، دور دو کوهه را فنس بکشیم و و کاروان های راهیان نور وارد دوکوهه نشوند و از دور زیارت کنند و بروند؟ * برای تعلیم و تربیت برای نسل جوان باید سراغ کسانی برویم که ما را قبول ندارند و با ما ضد هستند اصلا اعتقادی به این حرفها نداشت. شهید همدانی نقل می¬کرد که در یکی از دانشگاه های دانشگاه آزاد دعوت شده بودند و بچه های بسیج دانشجویی گفته بودند که دو هزار نفر دانشجو در جلسه سخنرانی شما حضور خواهند داشت. به آنها گفتم من دنبال دو هزار نفر نیستم، ده تا آدم بیاورید اما از مخالفین هم بیارید. شرط گذاشتم برایشان افرادی که می آورید، سه برابر محجبه ها باید بدحجاب باشند. وقتی این اتفاق نیفتاد خودم رفتم وسط دانشگاه صحبت کردم با جوانان که چرا پا صحبت های ما نمی آیید؟ دویست نفر آدم را آوردم و برایشان صحبت کردم و چقدر هم خوب شد. همیشه شهید همدانی معتقد بود برای تعلیم و تربیت برای نسل جوان باید سراغ کسانی برویم که ما را قبول ندارند و با ما ضد هستند چون دل های پاک دارند. - از آخرین دیدار با شهید همدانی قبل از شهادت خاطره ای هست؟ بعد از دیدار با حضرت آقا گفته بود من یک قدم به احمد متوسلیان نزدیک شدم، دعا کن! این قدم، قدم آخر باشد. ایشان دو روز قبل از شهادت شان رفته بودند دیدار حضرت آقا، من این مطلب را از قول آقای حسین بهزاد نقل می کنم که دفعه آخری که شهید همدانی رفته بودند محضر حضرت آقا ، زنگ زد به من گفت: بهزاد من یک قدم به احمد متوسلیان نزدیک شدم، دعا کن این قدم، قدم آخری باشد. روز آخری که هم¬دیگر را دیدیم گفتم جون مادرت ما رو هم ببر سوریه . گفت شما می آیید اونجا شهید می شوید. خیلی گفتم ما رو ببر اما قبول نکرد. م
سه شنبه ، ۱۸اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هم اندیشی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]