واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: قدس آنلاین/ معارف: در میان پرسش های متعدد و متنوعی که خوانندگان عزیز برای ما ارسال کرده اند، به سبب تعدد موضوعاتی که در پرسش ها دیده می شود، ناگزیریم بخشی از آن را انتخاب و پاسخ دهیم و بخش دیگر را به روزهای آینده بسپاریم.این پرسش را بخوانید: «چرا مسؤولان ما به نام اسلام در کشورهای دیگر دخالت نظامی می کنند و بیت المال ما را در آن کشورها غارت می کنند.» با اندکی تأمل و وسعت نظر به این موضوع می توان درک کرد که با وجود اختلاف های زیادی که با برخی از کشورهای منطقه داریم، چاره ای نداریم جز اینکه در برخی از مشکلات به یاریشان بشتابیم و اختلافات را کنار بگذاریم. پاسخ این مخاطب گرامی را با نقلی از صفحات تاریخ که بهترین عبرت برای انسان هاست واگذار می کنیم. «زمانی که جلال الدین خوارزمشاه [شاه ایران در زمان حمله مغول] در پی متحد کردن ایران بود، از خوزستان پیامی به ناصر [خلیفه وقت عباسی] فرستاد که به او کمک کند مغولان را از ایران بیرون براند. ناصر نه تنها کمکی نفرستاد که بیست هزار مرد جنگی به سوی او گسیل کرد! جلال الدین برای ماندن، تلاش زیادی کرد، اما اوضاع آشفته تر از آن بود که بتواند دولت خوارزمشاهی را سرپا نگه دارد... ناصر در حالی که سخت گرفتار آشوب مغولان و جنگ شاهزادگان خوارزمی و امیران ولایات گوناگون بود، به سال 622 درگذشت. «الظاهر» فرزند بزرگ او یک سال به جای او نشست و پس از آن، مستنصر ـ فرزند الظاهرـ خلافت را به دست گرفت. روشن بود که با پیشینه اختلاف میان خوارزمشاهیان و عباسیان، امکان کنار آمدن آن ها با یکدیگر نبود. در دوران مستنصر، کوششی برای وحدت میان خلیفه و سلطان شد که تا حدودی موفقیت آمیز بود، اما باز اختلاف از نو آغاز شد و در پی کشته شدن جلال الدین در سال 627 اوضاع ایران یکسره آشفته گردید و راه برای سلطه مغولان در این دیار هموار شد.» همان طور که می بینید، دولت ایران در آن زمان درگیر اختلافات داخلی و جنگ با مغول بوده است و دولت عباسی به ظاهر این دو مشکل را نداشته است. با چنین اوضاعی شاید توجیهی وجود نداشته باشد که خلیفه عباسی بخواهد رقیب دیرینه و استقلال طلب خود را یاری کند. به ادامه مطلب دقت کنید: «یک سال پیش از مرگ جلال الدین، وی به مستنصر نوشت: «من میان تو و مغول مانند سدی هستم. اگر این سد شکسته شود، کار تو نیز نابسامان خواهد شد.» اما به دلیل همان اختلافات، حمایتی از وی نشد. با کشته شدن جلال الدین، مغولان با آسودگی بیشتری در اندیشه فتح بغداد افتادند. آن ها به سال 634 به قصد فتح بغداد، به شمال عراق حمله کردند...» و البته ادامه ماجرا کاملا مشخص است... (برگرفته از کتاب «تاریخ ایران اسلامی»، جلد سوم، نوشته رسول جعفریان، فصل «از یورش مغولان تا زوال ترکمانان» صفحه 44) شما گمان می کنید، دشمنی مثل رژیم کودک کش و غارتگر صهیونیست فقط با اعراب دشمنی دارد؟ پایمال شدن بیت المال و دخالت نظامی در سایر کشورها تعبیر درستی نیست. اگر چنین شبهاتی در سطح جامعه رایج می شود، به این سبب است که نعمت سلامت و امنیت، نعمت هایی مخفی هستند و تا آن ها را از دست ندهیم، ارزش آن برای ما آشکار نخواهد شد. با نگاهی به کشورهای مجاور که از ناامنی رنج می برند، این موضوع آشکارتر می گردد. یکی از وجوه مظلومیت انقلاب ما این است که چون نگذاشته اهل این کشور مزه حقارت را بچشند و سر زیر چکمه های اسرائیلی و انگلیسی بگذارند، قدر امنیت و عافیتی را که بسختی و با خون عزیزانمان در هزاران کیلومتر آن طرف تر از مرزهایمان برایمان فراهم شده است، نمی دانیم. پس به فراست می توان دریافت، دفاع ما همچنان ادامه دارد و فقط مرز آن تغییر کرده است. جهاد ما از مرزهای جغرافیایی کشورمان فراتر رفته و در مرزهای اعتقادی صف آراسته است و با این تفکر جلوی دشمن را پیش از اینکه به مرزهای جغرافیایی ما برسد، گرفته ایم. خوانندگان ارجمند می توانند پرسش های دینی خود را به شماره 300072309 پیامک کنند.
سه شنبه ، ۱۸اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]