واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): قطعه مثنوی «پروانه های سوخته» تقدیم به شهید مدافع حرم مرتضی کریمی،شهیدی که پیکر ندارد. پیکر وی هنوز به کشور بازنگشته و گفته می شود براثر آتش سنگین دشمن، اثری از جسم پاکش برجا نمانده استمنصور نظری: بار دیگر پیکِ غم آمد ز راه تا خبر گوید ز مرگ سرخ ماه شد قمر رویی دگر لب تشنه باز بر سر نی ها سرش گلگون فراز عشق زینب کرده آن مه را هلاک تشنه لب پوشیده تن در خون و خاک تکه تکه، پاره پاره، بی رمق بادۀِ لا کرده نوش از جام حق باز باران آسمان را خون گرفت قوم لیلا ماتم مجنون گرفت بر زمین افتاده نعشی گشته چاک در میان دشت تنهایی به خاک تکه تکه پیکر مردان عشق مانده جا بر خاک گلگون دمشق خونِ مردانِ شهادت را طلب لاله زاری کرده صحرای حلب مانده جا در دشت تنهایی تنی تا دهد بر قلب زینب ایمنی بر زمین افتاده ماهی لاله گون جلوۀِ انا الیه راجعون عشق زینب بی قرارش کرده بود باده نوش لعل یارش کرده بود بر تن او تیر و ترکش دوختند آتش سنگین تنش را سوختند آن چنان شد غرقه در آتش تنش کو نماند از او به جا پیراهنش او که باجانش حرم را داده پاس پا به سر آتش گرفت از عشق یاس سوخت و خاکسترش را باد بُرد هرچه جز عشق علی از یاد برد هرکه او را عشق زهرا آرزوست بنگرد این عاقبت بر عشق اوست عشق زهرا عاقبت اینست این تکه تکه پاره پیکر بر زمین هرکه دارد در سرش شور ولا بنگرد این است راه کربلا کربلا یعنی طریق مرتضی غرقه گشتن در بلایی جان فزا کربلا یعنی بلا را خواستن پیش دلبر تن به خون آراستن کربلا یعنی که مفقودیِ تن کُشتۀِ دلبر شدن دور از وطن آن شهیدِ کُشتۀِ از عشق، زار تا همیشه همچو زهرا بی مزار آن به خون بگرفته سر تا پا وضو کو تنی تا در کفن پوشند از او کو تنی تا در مزاری جا دهند کو مزاری تا تنش در آن نهند در کفن پوشیده کو پاره تنی از برای چشم مادر روشنی کشته اش کو تا برایش جان دهد تا بر او آیینه و قران نهد کو مزاری تا بیاید مادرش نوحه و زاری کند او بر سرش کو تنی برجا که پوشد در کفن آن غریب کشتۀِ دور از وطن پیکری کو بر سر دست آورند تا ز عطرش عاشقان مست آورند اَم حَسبتُم خوانده ای بر نیزه باز سرمۀِ خون می کشد در چشم راز آن شهید گشته گُم تن ،عشق را ما رایت الّا جَمیلاً عشق را شور عشق آورده برپا دارها تا به رقص آرد سر تمارها در میان کوچه های اضطراب می چکد خون از تن بانوی آب کوچۀِ غم، بوی آتش، آه و اشک نعش سقا غرقه در خون، پاره مشک کیست آیا با ولی یاری کند؟ بهر زینب او علمداری کند؟ عاشقانِ ماهِ نیلیِ فدک قوم مست از لَیتنا کُنا مَعَک از سر زین بر زمین افتاده ماه رود خون از پیکرش افتاده راه ماه می گیرد به خون خود وضو بسته قامت بر نماز آرزو در هجوم نیزه ها و تیر او میزند بر نه فلک تکبیر او در نماز عاشقی لبریز یار مست صهبای اناالحق سر به دار هرکه با زهرا زند او لاف عشق تکه پاره تن کنندش در دمشق عشق یعنی فاطمه یعنی علی بر سر نِی آیه های منجلی عشق یعنی کوچه، آتش، میخ در سینه بر حیدر کند زهرا سپر عشق یعنی با ولی در وقت تنگ یک تنه با لشکری زهرابه جنگ عشق یعنی رفتنِ بی بازگشت تکه پاره پیکری تنها به دشت عشق یعنی از حرم کردن دفاع خان و مان و هستی و جان را وداع گشته گُم پاره تنش در ناکجا می رود او تا حرم ماند به جا سوخت و خاکسترش را برد باد رفت او تا عاشقی ماند به یاد عاشقی در یادها مانَد از او تا رسد بر شیعه صبح آرزو در سحرگاهی به نام مهر و نور سکه مهدی میزند عهد ظهور به امید ظهور حضرت یار... دوشنبه 17 اسفندماه 1394 منصور نظری
دوشنبه ، ۱۷اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]