واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > معزی، محمدحسین - در توصیف مقام کبریایی حضرت صدیق طاهره(سلام الله علیها) اى بلند اختر که ناموس خداى اکبرى***عقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرىزینت عرش خدا پرورده دامان توست***یازده خورشید چرخ معرفت را مادرىآن که بُد منت وجودش بر تمام ما سوى***گشت ممنون عطاى حق که دادش کوثرىتاج فرق عالم و آدم بود ختم رسل***بر سر آن سرور کون و مکان تو افسرىاز گلستان تو یک گُل خامس آل عباست***اى که در آغوش خود خون خدا مىپرورىمقتداى حضرت عیسى بود فرزند تو***آن چه در وصف تو گویم باز از آن برترىدر قیامت اولین و آخرین سرها به زیر***تا تو با جاه و جلال حق، زمحشر بگذرىبر بساط قرب بگذارد قدم چون مصطفى***تو بر او هستى مقدم ، گرچه او را دخترىکهنه پیراهن چو بر سر افکنى در روز حشر***غرقه در خون خدا برپا نمایى محشرىبا چه ذنبى کشته شد مؤوده آل رسول***بود آیا اینچنین، أجرِ چنان پیغمبرىقدر تو مجهول و مخفى قبر تو تا روز حشر***جز خدا در حق تو کس را نشاید داورى * * *شمع جمع آل طه بضعه خیر الورى***دختر شمس الضحا و همسر بدر الدّجىآفتاب برج عصمت گوهر درج شرف***لیلة القدر وجود و سرّ و ناموس خداآن که بنشاندش به جاى خود امام الانبیاء***وان که بُد آمینِ او شرط دعاى مصطفىمبدأ جسمش بُد از اثمار اشجار بهشت***منتهاى روح پاک او حریم کبریاز آدم و عیسى نبودش کفو و مانندى به دهر***شد در اوصاف کمال او هم تراز مرتضىدر مدیحش عقل شد حیران و سرگردان چو دید***هست مدّاحش خدا، وصف مقامش هل أتىپا ورم کرد از نماز و دست و بازو از جهاد***سینه او شد سپر در راه حق روز بلارفت از دار فنا بشکسته دل آزرده تن***آن که بُد آزردنش ایذاء ختم الانبیاءگفت حیدر در غروب آفتاب عمر او***تار شد دنیا و روشن شد به تو دار بقاء * * *دختر خیر الورى و همسر فخر بشر***علم مخزون، غیب مکنون در ضمیرش مستتَرلیلة القدر، نزول کل قرآن مبین***مطلع الفجر ظهور منجى دنیا و دینآسمان یازده خورشید تابان وجود***روشن از نور جمالش عالم غیب و شهودشمع جمع اهل بیت و نور چشم مصطفى***مهجه قلبى که آن دل بود قلب ماسوىآیه تطهیر وصف عصمت کبراى او***هل أتى تفسیرى از دنیا و از عقباى اوتا قیامت شد به او روشن چراغ عقل و دین***منتشر از او به دنیا نسل خیر المرسلیناندر آن روزى که وا نفسا بگویند انبیا***شیعتى گویان بیاید او به درگاه خدامصحف او لوح محفوظ قضاء است و قدر***در حدیث لوحِ او برنامه اثنى عشرعلم ما کان و یکون ثبت است اندر دفترش***نى سلونى گفته در عالم کسى جز همسرشاوست مشکاة دو مصباحى که شد عرش برین***زینت از آن دو، چراغ راه رب العالمینمیوه باغ وجودش حلم و جود مجتبى است***حاصل آن عمر کوتاهش شهید کربلا استزینب آن اسطوره صبر و شجاعت دخترش***گوى سبقت برده در اسلام و ایمان مادرشدامنش جان جهان و یک جهان جان پرورید***وه چه جانى که خداوند جهان او را خریدخون بهاى خون او شد ذات قدّوس خدا***گشت کشتى نجات خلق و مصباح الهدىمنقطع شد وحى بعد از رحلت خیر الأنام***لیک جبریل امین بنمود در کویش مقامبود امین وحى دائم در صعود و در نزول***تا گذارد مرحمى بر قلب مجروح بتولدل شکسته بود و از هجر پدر بیمار بود***پشت و پهلو هم شکسته از در و دیوار بودتسلیت مىداد او را ذات پاک ذو الجلال***تا بکاهد زان غم و آن رنج و آن درد و ملالعطر و بوى و رنگ و روى و خُلق و خَلق عقل کل***ساطع و لامع بُد از آن بضعه ختم رسلزین سبب روح القدس شد در حریم او مقیم***تا در آن آئینه بیند صاحب خُلق عظیمزین قفس چون مرغ روحش رو به رضوان پر کشید***رفت جبریل امین و از مدینه دل بریدمرتضى آن قطب عالم لنگر دنیا و دین***عرش علم و روح ایمان و امیرالمؤمنینآنکه در تسلیم و صبرش عقل شد مبهوت و مات***کرد در فقدان این همسر تمناى مماتبود زهرا رکن آن رکن زمین و آسمان***رفت و ویران شد سر و سامان آن شاه جهان * * *صورتى کو خَلق و خُلق عقل کل را مىنمود***گشت پنهان نیمه شب در خاک غم، امّا کبودماهتاب آسمان عصمت و عفّت گرفت***کس نداند جز على آخر چه بگذشت و چه بود * * *دیده عالم ندیده زهرهاى مانند زهرا***دخترى مادر نزاده کو شود اُمّ ابیهاشد خدا راضى به آنچه فاطمه راضى به آن شد***متفق شد در رضا و در غضب با حق تعالى
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 345]