تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833658908




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفته بودی سحری باز تو پس می آیی/ مانده ام منتظرت بر گُذرِ تنهایی


واضح آرشیو وب فارسی:پیک هشترود: به گزارش خبرنگار پیک هشترود ، متن این مثنوی بدین شرح است: از تَسَلای دل آشوبیِ زینب به دمشق – گفته بودی که شبی باز تو گردی رَهِ عشق گفته بودی که پس از یاریِ زینب به بلا – می بری بر سر دوشت تو مرا کرب و بلا داده بودی تو مرا قول به بین الحرمین – روضه خوانی ز وفاداریِ عباس و حسین کربلا رفتی و من را تو به جا بنهادی – پس چه شد قول که بابا تو به طفلت دادی؟ باوفا، مرد وَ قولش، تو خودت می گفتی – وعده ناکرده وفا، رفتی و در خون خفتی ای که دیدارِ رخ ماه تو شد رؤیایی – چه شد آن قول که گفتی ز سفر می آیی؟ همه شب تابه سحر من به تو می اندیشم – چه شد آن قول که دادی نروی از پیشم ای به خون غرقه رخت جلوۀِ زیبایی ها – رفتی و بی تو من و مادر و تنهایی ها بی تو خونِ ِ جگر از چشمِ بلادیده روان – بی تو آخر چه کنم ای همه جانم به جهان ؟ ای سفرکرده که بردی ز کفم دل به دمشق – تا ابد یاد تو و مادر و من، روضۀِ عشق خاطرات من و آغوش تو، گل بوسه و ناز – گوشۀِ چشم تو و رویِ من و قصه دراز بعد تو تا به ابد، قلبِ من و داغِ تو، آه – دیده بر در به تمنایِ تو در قاب نگاه ای که رفتی به علمداریِ زینب جایی – در کدامین سحر اِی رفته تو پس می آیی؟! رفته بودی که حرامی نبرد ره به حرم – آخر عباس شدی در پی زینب پدرم؟ ای به سودای حرم رفته به صحرای جنون – آمدی باز، ولی پاره تن و غرقه به خون بر سر دست به خون غرقه تنت آوردند – تکه و پاره و گلگون کفنت آوردند ای ز بند من و مادر شده یک باره رها – رفتی اما نرود یاد تو از خاطره ها بی تو شب ها که سحر شد به تمنای لبت – همۀِ کودکی ام شد تلف اندر طلبت من و مادر همه شب چشم به راهِ تو پدر – تا سحر دیده بدوزیم غریبانه به در ای که با غافلۀِ عشق و ولا هم سفری – می شود بازبیایی و تو ما را ببری بی تو بابا به خدا مادر و من دق بکنیم – تا به کِی در غم هجران تو هق هق بکنیم می شود باز تو در خانۀِ ما پا بنهی – می شود باز مرا در بغلت جا بدهی می شود باز کشی دست نوازش به سرم – اشک خونین تو کنی پاک ز چشمان ترم دل من تنگ برای بغلت شد بابا – وعدۀِ آمدنت از چه غلط شد بابا تو نمی آیی و من گرچه یقین میدانم – تا ابد چشم به راه تو ولی می مانم با خیال تو مرا چشم به راهی خوش تر – هر نفس با غم هجران تو آهی خوش تر سال نو می رسد از راه، وَ ما تنهاییم – به خدا بی تو دگر خانه نمی آراییم شیشۀِ پنجره ها بی توخوشا خاکی تر – خانۀِ غم زده از داغ تو افلاکی تر اصلاً این عمر بگو یک شبه بر ما گذرد – خرمن جان مرا آتش یغما گذرد عیدم آن روز که بودی تو کنارم بابا – بی تو دیگر به خدا عید ندارم با عید ما بودی و رفتی و دگر بی عیدیم – بی تو بابا من و مادر ز جهان بی قیدیم گفته بودی سحری باز تو پس می آیی – مانده ام منتظرت بر گُذرِ تنهایی آسمان باز دلش کرده هوای باران – بر زمین غرقه به خون نعشِ علم برداران باز افتاده زمین غرقه به خون ها پدری – دیده ای تا به ابد مانده دوباره به دری دست و مشک و علم و فرق دوتای قمری – عشقِ زینب کِشَد این نقشِ شکوه از پدری اندر این عالم ظلمانی بیگانه به نور – دل فقط کرده خوشم وعدۀِ او را به ظهور دانم آن یوسف گم گشته سحر بازآید – برده صد غافله دل را به سفر بازآید به امید ظهور حضرت یار … شنبه ۱۵ اسفندماه ۱۳۹۴- منصور نظری پایان پیام/م.ا پسندیدن ( 0 ) نپسندیدن ( 0 )


شنبه ، ۱۵اسفند۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پیک هشترود]
[مشاهده در: www.peykehashtrood.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن