واضح آرشیو وب فارسی:روضه نیوز: قطعه مثنوی «چشم انتظار» توسط منصور نظری سروده و به چشم های تا ابد منتظر کودکان شهدای مدافع حرم تقدیم شد.به گزارش خبرنگار روضه نیوز ؛ قطعه مثنوی «چشم انتظار» توسط منصور نظری سروده و به چشم های تا ابد منتظر کودکان شهدای مدافع حرم تقدیم شد. از تَسَلای دل آشوبیِ زینب به دمشق - گفته بودی که شبی باز تو گردی رَهِ عشق گفته بودی که پس از یاریِ زینب به بلا - می بری بر سر دوشت تو مرا کرب و بلا داده بودی تو مرا قول به بین الحرمین - روضه خوانی ز وفاداریِ عباس و حسین کربلا رفتی و من را تو به جا بنهادی - پس چه شد قول که بابا تو به طفلت دادی؟ باوفا، مرد وَ قولش، تو خودت می گفتی - وعده ناکرده وفا، رفتی و در خون خفتی ای که دیدارِ رخ ماه تو شد رؤیایی - چه شد آن قول که گفتی ز سفر می آیی؟ همه شب تابه سحر من به تو می اندیشم - چه شد آن قول که دادی نروی از پیشم ای به خون غرقه رخت جلوۀِ زیبایی ها - رفتی و بی تو من و مادر و تنهایی ها بی تو خونِ ِ جگر از چشمِ بلادیده روان - بی تو آخر چه کنم ای همه جانم به جهان ؟ ای سفرکرده که بردی ز کفم دل به دمشق - تا ابد یاد تو و مادر و من، روضۀِ عشق خاطرات من و آغوش تو، گل بوسه و ناز - گوشۀِ چشم تو و رویِ من و قصه دراز بعد تو تا به ابد، قلبِ من و داغِ تو، آه - دیده بر در به تمنایِ تو در قاب نگاه ای که رفتی به علمداریِ زینب جایی - در کدامین سحر اِی رفته تو پس می آیی؟! رفته بودی که حرامی نبرد ره به حرم - آخر عباس شدی در پی زینب پدرم؟ ای به سودای حرم رفته به صحرای جنون - آمدی باز، ولی پاره تن و غرقه به خون بر سر دست به خون غرقه تنت آوردند - تکه و پاره و گلگون کفنت آوردند ای ز بند من و مادر شده یک باره رها - رفتی اما نرود یاد تو از خاطره ها بی تو شب ها که سحر شد به تمنای لبت - همۀِ کودکی ام شد تلف اندر طلبت من و مادر همه شب چشم به راهِ تو پدر - تا سحر دیده بدوزیم غریبانه به در ای که با غافلۀِ عشق و ولا هم سفری - می شود بازبیایی و تو ما را ببری بی تو بابا به خدا مادر و من دق بکنیم - تا به کِی در غم هجران تو هق هق بکنیم می شود باز تو در خانۀِ ما پا بنهی - می شود باز مرا در بغلت جا بدهی می شود باز کشی دست نوازش به سرم - اشک خونین تو کنی پاک ز چشمان ترم دل من تنگ برای بغلت شد بابا - وعدۀِ آمدنت از چه غلط شد بابا تو نمی آیی و من گرچه یقین میدانم - تا ابد چشم به راه تو ولی می مانم با خیال تو مرا چشم به راهی خوش تر – هر نفس با غم هجران تو آهی خوش تر سال نو می رسد از راه، وَ ما تنهاییم - به خدا بی تو دگر خانه نمی آراییم شیشۀِ پنجره ها بی توخوشا خاکی تر – خانۀِ غم زده از داغ تو افلاکی تر اصلاً این عمر بگو یک شبه بر ما گذرد – خرمن جان مرا آتش یغما گذرد عیدم آن روز که بودی تو کنارم بابا - بی تو دیگر به خدا عید ندارم با عید ما بودی و رفتی و دگر بی عیدیم - بی تو بابا من و مادر ز جهان بی قیدیم گفته بودی سحری باز تو پس می آیی - مانده ام منتظرت بر گُذرِ تنهایی آسمان باز دلش کرده هوای باران - بر زمین غرقه به خون نعشِ علم برداران باز افتاده زمین غرقه به خون ها پدری - دیده ای تا به ابد مانده دوباره به دری دست و مشک و علم و فرق دوتای قمری - عشقِ زینب کِشَد این نقشِ شکوه از پدری اندر این عالم ظلمانی بیگانه به نور - دل فقط کرده خوشم وعدۀِ او را به ظهور دانم آن یوسف گم گشته سحر بازآید - برده صد غافله دل را به سفر بازآید به امید ظهور حضرت یار ... شنبه 15 اسفندماه 1394- منصور نظری
شنبه ، ۱۵اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روضه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]