واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: چرا تهرانیها با انتخابات چنين كردند؟
نتایج انتخابات مجلس، همچنان محل بحث و تحلیل گروههای مختلف است. چرایی پیروزی صددرصدی لیست ائتلاف اميددر تهران و در همین حال، موفقيت برخي اصولگرایان در شهرهای دیگر مدل یکسانی را برای اقبال آرا از جانب مردم به نمایش نمیگذارد.
آفتاب : در این بین، ارزیابیهای شتابزده مملو از حب و بغض یکی پس از دیگری در فضای رسانهاي منتشر میشوند. تشبیه تهران به کوفه یا عقب ماندگی سیاسی شهرستانها نمونههايی از این تحلیلهای متاثر از تناقض ظاهری اقبال مردم به گرایشهای سیاسی در تهران و شهرستانها به شمار میرود اما راز این اقبال متفاوت چیست؟ چرا اصلاح طلبان در تهران و برخی شهرهای بزرگ بیش از شهرهای کوچک با اقبال رای دهندگان مواجه شدند؟
ساختار و ارتباط با راي مردم
دلایلی البته وجود دارند که از جانب اصولگرایان و اصلاح طلبان در این باره اقامه میشود؛ مانند عدم امکان رقابت در حوزههای کوچکتر یا جهت گیری فرهنگی- سیاسی خاص نسبت داده شده به مردم تهران اما آنچه در واقع اتفاق افتاد را میتوان در افقی فراتر از دسته بندی مرسوم اصلاح طلب _اصولگرا بررسی کرد. واقعیت این است که اقبال مردم در هر دو وجه به ظاهر متناقض از یک حقیقت ناشی میشد و آن، «اعتماد به ساختار شناخته شده» بود.
افزايش راي و شكست اصولگرايان!
در شهرهای بزرگ مانند تهران، اصفهان، شیراز و مشهد این «ساختار شناخته شده» برآمده از جریانهای سیاسی ریشه دار بودند که با استفاده از گفتمان سیاسی بر همان مبنای اصلاح طلب-اصولگرا هواداران خود را در حد توان به میدان آوردند. صرفنظر از نتیجه، تعداد آراي کاندیداهای هر جناح نشان میدهد که اقبال بهتری نسبت به ادوار قبل به لیستهای انتخاباتی وجود داشته است. به عنوان مثال در تهران، گر چه هیچیک از کاندیداهای ائتلاف اصولگرایان به مجلس راه نیافتند اما تعداد آراي چهرههای شاخص این گروه نسبت به انتخابات قبلی از رشد قابل توجهی برخوردار بود. این نکته گویای آن است که آنچه مانع راهیابی اصولگرایان تهران به مجلس شد، نه مانند آنچه مغرضانه تفسیر میشود؛ پشت کردن مردم به آرمانهای انقلاب به نمایندگی اصولگرایان بلکه اقبال بیشتر هواداران جریان اصلاحطلبی به رای دادن به مثابه یک عمل سیاسی اثباتی بود. به عبارتی دیگر، اصولگرایان دچار ریزش آرا نشدهاند. آنچه باعث ناکامی این گروه شد، توان اجتماعی بیشتر اصلاح طلبان در تهران بود. البته تجربه شورای شهر دوم تهران نشان داده است که اگر خواستههای رای دهندگان جریان اصلاحطلبی به طرز امیدوار کنندهای برآورده نشود، مجدد توان اجتماعی این گروه افت کرده و هواداران جریان اصلاح طلبی این سطح حضور در انتخابات را تکرار نخواهند کرد.
رايهاي طايفهاي
در شهرهای کوچک و همچنین شهرهای با جمعیت بزرگ مهاجر، «ساختار شناخته شده»ای که محل اعتماد رای دهندگان قرار گرفت، نه بر آمده از جریانهای سیاسی بلکه نماینده گروههای قومی متحد و قوی بود. به تعبیری، اگر رای تهران و شهرهای بزرگ را «رای سیاسی» بنامیم، رای شهرهای کوچک و شهرهای با جمعیت بزرگ مهاجر را میتوان «رای طايفهای» نامید. اعتماد به گروههای قومی متحد و قوی، در حقیقت بر گرفته از ساختارهای اجتماعی قدیمی و ریشه دار ایران است که با گذشت سالیان دراز، یکی از اصلیترین بنیادهای متحد ماندن ایران بوده است. در مناطقی که به دلیل ضعف ساختارهای سیاسی یا عدم وجود فعالان سیاسی بومی قوی و قابل اعتماد، «ساختار شناخته شده» سیاسی مورد اعتمادی شکل نگرفته است، لا جرم مردم برای پیدا کردن «ساختار شناختهشده» وقابل اعتماد از روشهای سنتی استفاده میکنند. نه تنها در شهرهای کوچک این پدیده قابلتوجه است، بلکه در شهرهای بزرگ با جمعیت بزرگ مهاجر نشین مانند قم و کرج نیز، تاثیر این عامل در نتیجه انتخابات قابل تامل است. براي مثال در قم، نفر اول منتخب مردم علاوه بر پایگاه سیاسی مناسب، از حمایت گسترده یکی از قومیتهای بزرگ مهاجر در این شهر برخوردار بود و اختلاف معنی دار میزان آراي وی با شخصیت شناخته شدهای مانند علی لاریجانی، از این منشأ ناشی میشد.
طيف غالب راي اصولگرايان
اینکه چرا «رای طايفهای» بیشتر منجر به انتخاب نمایندگان وابسته به طیف اصولگرایان شد نیز دلایل خود را دارد. افراد شاخص شهرهای کوچک که از حمایت مردمی برخوردار میشوند، در ارگانهای دولتی مدیر ارشد بوده و از همین طریق «مردم داری» میکنند و شناخته میشوند. رسیدن به سمتهای مهم دولتی در شهرهای کوچک، به طور معمول مستلزم وجود پیوندهای محکم با جریان اصولگرایی است زیرا بنا به مصالح معلوم، مدیران ارگانهای رسمی در طول سالیان اخیر از افراد علاقهمند به جریان اصولگرایی و گفتمان رسمی کشور انتخاب میشوند. به این ترتیب، اصولگرا بودن این افراد بر هویت فردی این افراد به عنوان عضو یک گروه قومی یا طایفهای نسبت به هویت سیاسی اصولگرایانه ایشان مقدم است. شاهد مثال این ماجرا وابستگی نمایندگان شهرهای کوچک به جناح موسوم به «چپ» در مجالس دوم و سوم به دلیل منتخب شدن عمده مسئولان ارگانهای دولتی از همان جناح است.
مشكل كجاست
اگر چرایی توزیع منتخبان اصولگرا و اصلاح طلب در کشور از دیدگاه فوق بررسی شود نکات پنهان مانده جالبی عیان خواهد شد. براي مثال مهاجرت نخبههای شهرهای کوچک به دلایل اقتصادی و مانند آن باعث خالی ماندن عرصه اجتماعی این شهرها از فعالیت سیاسی ساختار یافته و هدفمند شده و باعث شده است که مردم اقبالی به سیاسیون و گفتمان آنها نداشته باشند و ترجیح دهند از روشهای قدیمیتر نخبه گزینی استفاده کنند. این عدم حضور موثر سیاسی از ضعفهای هر دو جریان سیاسی و به ویژه اصلاح طلبان است. اگر اصلاحطلبان با اصالت شهرستانی لیست تهران در شهرهای موطن خود نامزد انتخابات میشدند، بعید بود به اقبال مشابهی آنچه در تهران اتفاق افتاد دست یابند!
توهين و رجزخوانيهاي مضر
نکته دیگر اینکه، رجز خوانیهای ناشی از پیروزی قاطع یا گلههای نفرین وار ناشی از شکست و متهم کردن رقبا به انواع و اقسام فساد و ناراستی، تنها باعث دوری جریانهای سیاسی از واقعیات جاری در بطن جامعه خواهد شد. این دوری، باعث غافلگیریهای بعدی و بعدی شده و باعث میشود همواره سیاسیون در برابر واکنشهای مردم حیرت زده و بدون تفسیر بمانند. هیچ آفتی برای فعالان سیاسی، بدتر از غفلت از واقعیات جامعه و دوری از مردم نیست. کسانی که برای مردم تصمیمسازی میکنند، موظفند بسیار بیش از آنچه هست واقعیات جامعه را درک کنند. «کوفی» خواندن یا «عقب مانده سیاسی» گفتن به مردم که صاحبان اصلی قدرتاند، مصداق برسر شاخه نشستن و بن بریدن است.
منبع: قانون
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]