واضح آرشیو وب فارسی:خط نیوز: باید به آقای هاشمی یادآوری نمود که با توجه به افزایش روحیه ی انقلابی در مجلس خبرگان رهبری و کسب اکثریت قاطع آرا در مجلس شورای اسلامی آن کسی که باید از صحنه سیاسی کشور خداحافظی کند شخص آقای هاشمی است. شاید این کلمات برای عده ای دیرهضم بیاید اما حقیقت آن است که تبلیغات وسیع و دامنه دار دولتی ها و اصلاحاتی ها و هزاران فاکتور فریب کارانه ای که برای رأی آوری مورد استفاده قرار گرفت نتوانست در ذهن ملت ایران- و نه بالا شهر نشین های تهران- آقای هاشمی را موجه نماید. امیدواریم آقای هاشمی به فرمایششان پایبند باشند و هربه گزارش خط نیوز؛ پس از اعلام نتایج انتخابات خبرگان و مجلس شورای اسلامی، اکبر هاشمی رفسنجانی در توئیت خود فرمایش کرده اند:» هیچکس یارای مقاومت در مقابل خواست اکثریت مردم را ندارد و هر کسی را که مردم نخواهند باید کنار برود.« تعریض هاشمی رفسنجانی که ادامه ای بر روند رفورماسیون وی برای نظام اسلامی است متاسفانه با اشکالات متعددی مواجه است: 1- اکثریت مردم شرط لازم- و البته نه کافی- برای ایجاد حکومت اسلامی است. فلذا اگر اکثریت مردم مخالف ایجاد حکومت اسلامی یا رویکردهای آن باشند به طور یقینی آن حکومت قابلیت ادامه ی حیات نخواهد داشت. اما آیا به راستی کشور ما در چنین وضعیتی است؟ آیا مردم از نظام اسلامی یا رویکردهای آن- علیرغم نقدهایی که به بخش هایی از عملکردها وجود دارد- خسته شده اند؟ در پاسخ به این سئوالات دو نکته حائز اهمیت است: الف) به فرض محال بپذیریم مردم از وضعیت فعلی خسته شد اند، نقش آقای هاشمی در این قضیه چقدر است؟ عناصر مفسد اقتصادی مثل کرباسچی و بابک زنجانی چه نقشی در این نارضایتی دارند؟ فساد اعجاب انگیز آقا زاده های فاسد در نگرانی مردم از نظام چقدر است؟ نقش اندیشه های لیبرالی عناصر اصلی اطراف جریان های وابسته چقدر است؟ فساد بزرگ کرسنت و استات اویل که از آستین چه کسی و کسانی سر برآورده است چیست؟ و هزاران چرای دیگر که هاشمی باید به آن ها جواب دهد و نقش خود را در حمایت از فساد سازمان یافته لیبرال ها را در کشور شرح دهد ب) فرض دوم این است که مردم علی رغم تمام انتقادهایی که به شرایط کشور دارند و بخش عمده ای از آن به سیاست های لیبرال جریان آقای دولت سازندگی و دولت های اصلاحات بر می گردد، باز هم به نظام معتقدند و در عین اعتقاد به نظام، بر لزوم اصلاح امور مصر هستند. این فرض قرین واقعیت است و دقیقاً مطابق با فرمایشات و رهنمودهای رهبری است. رهبری انقلاب در حوزه فرهنگی و اندیشه ای کاملاً معتقد به ایجاد کرسی های آزاداندیشی هستند، در حوزه ی اقتصاد معتقد به اقتصاد مقاومتی و سپردن آن به مردم هستند ودر حوزه علم و فناوری نیز بیشترین حمایت را از دانش بومی دانسته اند. رهبری معظم انقلاب همواره بر لزوم افزایش رفاه ملت و نیز عزت مردمی پافشاری کرده اند. کوچک ترین نقطه خاکستری در زندگی اقتصادی و سیاسی ایشان وجود نداردو آستانه تحمل ایشان در قبال ابوموسی و اشعث ابن قیس های کنونی در سطحی بسیار بالا قرار دارد. رهبر انقلاب به شدت منتقد بانکداری ربوی هستند و چندین بار به مسئولان در این خصوص تذکر داده اند. وقتی به این مواضع رهبری می نگریم شاهد انطباق کامل خواست مردم با مواضع حضرتشان هستیم. فلذا آقای هاشمی به جای فرافکنی فساد اطرافیانش و نسخه پیچی برای بقیه بهتر است غربال های عمیقی در اطرافیان و اندیشه های خویش داشته باشد. 2- اکثریت مردم در کل کشور هم در انتخابات مجلس و هم در انتخابات خبرگان با اشاره ی رهبری انقلاب از لیست های انگلیسی ابراز تبری کردند و رأی بالای مردم در شهرستان ها به جریان اصولگرایی نشانگر آن است که کلیت جامعه در مسیر انقلاب ثابت قدم ایستاده است. آقای هاشمی خوب می داند اطرافیان ایشان که با بزک آمریکا، بزرگنمایی بیش از حد منافع برجام، تهمت پراکنی حداکثری علیه نیروهای انقلاب استفاده های زیر پوستی از امکانات دولتی و حمایت های بی حد و حصر رسانه ای غرب در تلاشی مضاعف برای رسیدن به مجلس وکیل الدوله بودند به خواسته ی خویش دست نیافتند و با فاکتور گرفتن نظر مردم در انتخابات مجلس در تهران اصولگرایان پیروز مطلق انتخابات مجلس شدند. آقای هاشمی خوب می داند که عدم رأی مردم در تهران به اصولگرایان حاصل ملغمه ای بود که اگر آقای هاشمی و اطرافیانش به عمق آن پی نبرند در آینده آن ها را در زیر چرخ دنده های خویش فرو می برد. آقای هاشمی بهتر است بنگرد که چگونه از بی بی سی انگلیسی تا نهضت خائن آزادی، از وهابیت آدم کش، تا عناصر فراری و خائن به منافع کشور از لیست وی اعلام حمایت کرده اند. برد شیرین مجلس در تهران نشان از آتش زیرخاکستری است که برو نداد آن جز نشانه ای واضح از سوی بخشی از مردم برای رأی دادن به رویکرد و انگلیسی نیست. علت این رویکرد نیز به تغییرات عدیده در سبک زندگی طبقه متوسط شهری در تهران است و اگر اطرافیان آقای هاشمی ذره ای تدبیر داشته باشند به جای دست افشانی و پایکوبی برای برد در تهران اکنون باید جامه ی عزا بپوشند که چه عملکردی داشته اند که هاشمی دیروز نفر سی و یکم چگونه امروز نفر یکم شده است؟ البته تفاوت آرا مقاومت شکننده ای است. بی شک اگر این خط فکری در کشور نضح بگیرد ابتدا به ساکن عوارض آن گردن افراد بی درد مرفه و قدرت طلب خانواده پرست را خواهد گرفت و آن ها را از اریکه ی قدرت به محبس های نفسانی خواهد کشاند. 3- علی رغم تمام تلاش ضد انقلاب برای عدم رأی آوری 8 نامزد انقلابی در خبرگان شامل حضرات آیات هاشمی شاهرودی، علم الهدی، یزدی، مصباح، جنتی، خاتمی و... تنها وتنها موفق به حذف میلیمتری آقای یزدی و مصباح شدند که با توجه به حجم تخریب های چندین ساله علیه این دو بزرگوار قابل پیش بینی بود. از طرفی رأی آوری چهره های تازه ای از علما هم چون آیت ا... میرباقری و آیت ا... موسوی فراز، آیت ا... توکل که ازنظر تئوریک در جبهه مخالف خط لیبرال آقای هاشمی هستند نشان می دهد عموم مردم هنوز معتقد به اسلام ناب محمدی (ص) بوده وجز قشر مرفه و بالاشهر نشین تهران، توده های مردمی علقه های دیرین خود به آرمان های انقلاب را هنوز نگه داشته اند. به علاوه تعدادی از علمای شاخص که در لیست های آقای هاشمی در سراسر کشور قرار داشتند به شدت از مواضع وی انتقاد کرده واز قرار گرفتن نامشان در لیست هاشمی اعلام برائت کردند. به طور مثال در تهران آیات موحدی کرمانی، شاه آبادی، زالی به صراحت از لیست هاشمی اعلام برائت کردند و در شهرستان ها نیز روال به همین ترتیب بود. ضمن آن که رأی دوم آیت الله امامی کاشانی در رقابت شانه به شانه ایشان با آقای هاشمی که تفاوت 15 هزار رأی با آقای هاشمی داشت نشان می دهد توهم اعتماد کاملی به هاشمی و لیست وی صحیح نیست. پروژه بعدی این جریان بعد از تجربه تهران چیست؟ شناسایی این پروژه بسیار آسان است و اولاً تهران و آرا آن باید مورد بررسی کارشناسانه قرار گیرد و تحلیل صندوق های تهران از حقیقت جریانی قوی در مقابل ومقابله با جریان پدرخوانده است سقف آرای آقای هاشمی تا کف آراء آقای یزدی نشان می دهد جمعیت و آرا خفته مربوط به چه قشری است و به کدام صندوق ها و چرا؟ البته جریان کارگزارانی به رهبری پدر خوانده سیاسی است. به صراحت به دنبال سکولاریزه کردن جامعه ی ایرانی است. شواهد بسیاری در این مورد وجود دارد که بررسی آن ها زمان و سعی می طلبد اما حقیقت آن است راه حیات سیاسی پدر خوانده های سیاسی پرداختن افراطی به رفاه طلبی مردم منهای شعارها و اندیشه های مقاومت طلبانه در مقابل نظام سلطه است. در این رهگذر نیز غرب با هوشیاری سعی می کند سورپرایزهای کوتاه مدت و بچه گانه ای مانند ایرباس را در اختیار ایران قرار دهد تا در قبال این امتیازهای اندک، محور مقاومت در جهان را به خط سازش بکشاند. موفقیت پدر خوانده در بازی در این پازل منجر به آن خواهد شد که نقشی مانند یاسرعرفات در ایران توسط ایشان بازی شود که صد البته عاقبت آن بهتر از عاقبت عرفات نخواهد شد. اما وظیفه ی جریان انقلابی در قبال این رفورم بسیار خطرناک، نخست رشد باورهای معنوی در خویش و خودسازی اصولی می باشد. پیاده شدن از مرکب چموش تفرعن و همدلی موحدانه در راستای حل مشکلات مردم و مقابله اندیشمندانه با اندیشه های لیبرالیستی تنها راه مقابله با جریانی است که به طور جدی به دنبال سکولار کردن جامعه ایست.البته در این مسیر سخت و شیرین عنایت های بیشمار الهی دستگیر موحدان مقاوم خواهد بود و به لطف پروردگار » اعمالهم کسراب« نتیجه ی قطعی دنیا پرستان داخلی خواهد شد. در پایان باید به آقای هاشمی یادآوری نمود که با توجه به افزایش روحیه ی انقلابی در مجلس خبرگان رهبری و کسب اکثریت قاطع آرا در مجلس شورای اسلامی آن کسی که باید از صحنه سیاسی کشور خداحافظی کند شخص آقای هاشمی است. شاید این کلمات برای عده ای دیرهضم بیاید اما حقیقت آن است که تبلیغات وسیع و دامنه دار دولتی ها و اصلاحاتی ها و هزاران فاکتور فریب کارانه ای که برای رأی آوری مورد استفاده قرار گرفت نتوانست در ذهن ملت ایران- و نه بالا شهر نشین های تهران- آقای هاشمی را موجه نماید. امیدواریم آقای هاشمی به فرمایششان پایبند باشند و هر چه سریعتر صحنه سیاست ورزی را ترک نمایند تا بیش از این اطرافیان لیبرالشان ارزش های انقلاب را به یغما نبرند و بدانند فصل پدرخواندگی و کدخدایی تمام شده است.
سه شنبه ، ۱۱اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خط نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]