واضح آرشیو وب فارسی:صاحب نیوز: تا وقتی که فرهنگ غیر اصولی مدیریت شود و در ارزیابی حساسیت لازم نیست نتیجه ای آنچنانی نخواهد داشت ولی وقتی خود را ملزم به اصول و قواعد مدیریت استراتژی و دیگر مسائل کردیم آن وقت است که شاهد تغییر و تحول فرهنگی خواهیم بود و این است راز و رمز پیشرفت غرب و تاثیر گذاری آنان به صورت گسترده در بخش فرهنگ.به گزارش صاحب نیوز به نقل از هنرما- سید محمد حسین اخوان/ مدیر فرهنگ نه صرفا از این جهت که مساله ارزیابی می تواند به سرمایه و برگشت آورده سازمان و سود بیشتر کمک کند بلکه با نگاه به اینکه اگر فرهنگ نتیجه اش مطلوب نشود مدیریت فعال فرهنگ صورت نگرفته است و تمام زحمات بر باد رفته خواهد بود. باید نسبت به ارزیابی فعالیت های فرهنگی حساسیت داشته باشد. حساسیت فرهنگ از آنجا شروع می شود که اکثر مواقع فرهنگ شی یا کالایی نیست که بتوان آن را بصورت کمی ارزیابی کرد و گاها به صورت نامحسوس و در لایه های زیرین رفتارهای انسانی صورت می پذیرد در چنین شرایطی است که ارزیابی فرهنگ علاوه بر ضروری بودن پیچیده می نماید. مهمترین فائده ارزیابی فعالیت های فرهنگی آگاهی مدیران،کارکنان،اعضای سازمان،مشتریان و مخاطبان از وضعیت سیستم می باشد که این آگاهی مدیران را وادار به بررسی عوال ضعف و قوت می دارد و در نهایت با تقویت نقاط قوت و از بین بردن ضعف ها سازمان و بخش فرهنگی به صورت یکپارچه به اصلاح عملکرد خواهد رسید. و این اصلاح عملکرد موجب وصول به اهداف خواهد شد.ارزیابی در هر مجموعه ای موجب می شود که آن حیطه از بذل هزینه های گزاف و بی نتیجه مادی و معنوی پرهیز کند. گاها با ارزیابی سازمان میتواند بخش هایی از فعالیت ها که منجر به وصول اهداف نمی شود را حذف کند که این خود در سازمان های کلان مساله ای حیاتی خواهد بود. ارزیابی در فعالیت ها فرهنگی هر چند کمرنگ اما ضروری می باشد. آنچه ما در مدیران فرهنگ گاها می بینیم ترس از بیان واقعیات می باشد. فرهنگ به مثابه آن که اصلش دیدنی نیست و بلکه حصول آن طبق اهداف شاید زمان زیادی را صرف کند ولی مدیران تمایل به افشای ماهیت اصلی ناکامی ها ندارند. چرا که مدیر فرهنگ تا قبل از بیان حقایق مخاطب و افراد بالاتر را چنان متقاعد می کرده است که فعالیت مساوی است با وصول به هدف در صورتی که چنانچه جابجایی صورت نگیرد، قدمی برداشته نشده است.ارزیابی یکی از کارکردهایش بیان بی پرده همین نارسایی هاست. متاسفانه در این بخش چنان چه ارزیابی صورت گیرد و سازمان متوجه برخی از ضعف ها و نارسایی ها گردد در اولین قدم سراغ تغیر استراتژی می رود و یا اصلا کل صورت مساله را منحل می کند. چرا که تا قبل از پیاده شدن استراتژی ها پیشروی های پراکنده ای مشاهده می شده ولی همینکه به سمت تغییر اصولی رفته ایم متوجه ناکامی ها می شویم. ما نباید در این موارد مسیر را عوض کنیم بلکه با ارزیابی در همه جوانب امر و البته ارزیابی اصولی بتوانیم عوامل مختلف این ناکامی را شناسایی کنیم چه بسا علتش در نیروی انسانی،منابع،سرمایه و…. بتوان یافت. در کل ارزیابی ابعاد مختلفی دارد گاهی ارزیابی از میزان اثربخشی یک برنامه یا خط مشی صورت می گیرد که آیا این برنامه اصلش شایستگی وصول به اهداف را دارد چه میزان این برنامه ظرفیت تحمل طرح را دارد. آیا توان به مقصد رساندن را دارد یا خیر دومین بخش ارزیابی تأثیرات یک برنامه و خط مشی آن است که جوانب مختلف طرح استراتژی سنجیده می شود که در زمینه های درونی و برونی چه ابعادی میتواند داشته باشد.چنانچه طرح به انجام نرسد تبعات منفی هم دارد. در بخش های مختلف چه تاثیری دارد و یا همان بخش ها چه تاثیری در آن دارند. سومین بخش ارزیابی میزان هزینه اجرای یک برنامه یا خط مشی و مقایسه نتیجه نسبت به هزینه (تجزیه و تحلیل سود یا زیان ) است که آیا این هزینه مصرفی منجر به سود می شود یا نه البته این نگاه به صورت صد در صد در بخش فرهنگ بسیار غلط است چرا که گاهی ما هزینه ای میکنیم که آوردگاه آن فقط اعتماد عمومی است یا تقویت نگرش است و منجر به سود برای مجموعه نخواهد شد. یا گاهی هزینه جهت از بین بردن تبعات منفی برخی از فعالیتهای غلط فرهنگی است که هنوز آثارش وجود دارد. آخرین مورد ارزیابی و تحلیل فرآیند های عِلّی است که کمتر مورد توجه است. بررسی دقیق هر عملی که نتیجه ای را به همراه خواهد داشت در راستای اهداف از این جمله اند. ما گاها در طرح استراتژی شاهد آن هستیم که برخی نتایج به صورت فجاه ایجاد می شود و سازمان فرهنگی دچار غافلگیری میشود. در چنین جایی سازمان باید بداند هر جریانی چه آثاری مثبت یا منفی یا حتی خنثایی را در پیش دارد. و در برابر هر کدام یک تعاملی را برگزیند. نکته ای که هست عمومِ جریان های مردمی در فرایند تحلیل و ارزیابی های فرهنگی جناحی و سیاسی عمل می کنند اگر یک فعالیت فرهنگی ناچیز هم باشد ارزیابی های مثبت انجام می دهند و نتایج به سمت گرایش خوب می رود و اگر جناج مقابل هرچند کارفرهنگی عمیقی را انجام دهد، در ارزیابی ها به دنبال نقاط ضعف می گردند. ولی باید دانست که بهترین نوع ارزیابی ارزیابی علمی است. هرچند که سازمان ها نباید نسبت به نگاه مردم بی تفاوت باشد و آنها را بهترین ناظران خود بدانند ولی از اصول علمی ارزیابی که طبق قواعد معینی می باشد نباید غافل باشد. البته ارزیابی همیشه به راحتی اتفاق نمی افتد امروزه هر چند شیوه های مختلفی در رابطه با ارزیابی کشف شده اند اما مسائل مختلف به راحتی امکان بررسی ندارد. مسائل هرچه پیچیده تر می شوند ارزیابی آنان نیز همینطور البته بهترین شیوه ارزیابی بررسی قبل و بعد فعالیت هاست. اینکه بعد از اجرای طرح استراتژی چه توفیقاتی نصیب شده است و چه تفاوت های اتفاق افتاده و اینکه عوامل مداخله گر چه بوده اند چه عواملی باعث تسریع طرح یا کندی و یا اصلا انحراف شده اند. البته شیوه ارزیابی قواعد مخصوص به خود را دارد که در این یادداشت نمی گنجد. در پایان باید گفت تا وقتی که فرهنگ غیر اصولی مدیریت شود نتیجه ای آنچنانی نخواهد داشت ولی وقتی خود را ملزم به اصول و قواعد مدیریت استراتژی و دیگر مسائل کردیم آن وقت است که شاهد تغییر و تحول فرهنگی خواهیم بود و این است راز و رمز پیشرفت غرب و تاثیر گذاری آنان به صورت گسترده در بخش فرهنگ. ارزیابی میتواند جریان یک حرکت را تغییر و به اهداف والای سازمانی نائل کند. البته ضرورت ارزیابی هنوز در حد کلام است و ارزیابان نیز قواعد اصولی را خیلی رعایت نمی کنند. دریافت آخرین اخبار ایران و جهان در کانال تلگرام صاحب نیوز
دوشنبه ، ۱۰اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صاحب نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]