واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): خیلی آرام مشغول خواندن نماز بودم درب ورودی اتاق دقیقا پشت سرمن بود پس از چند دقیقه نماز ظهرم که به پایان رسید خیلی آرام برگشتم دیدم شخصی ریز نقش به همراه 3تن از اعضای ستاد لشکر پشت سرمن اقامه بسته ونماز جماعت خواندند.اواخر سال ۱۳۶۳ بود و طبق دستور عملیاتی که به لشگر ابلاغ شده بود قرار شد یک تیپ از لشگر ما(لشگر ۲۱ حمزه) با یک تیپ از لشکر ۲۷ محمد رسوالله ادغام بشوند و به کمک دیگر یگانهای ارتش وسپاه در منطقه عملیاتی خیبر یعنی در جزایر مجنون عملیاتی را انجام بدهیم که همان عملیات بدر نام گرفت. طبیعی است چند ماه قبل از هر عملیات پدافندی یگانهای عمل کننده بایستی وضعیت زمین و دشمن و منطقه عملیاتی را کاملا شناسایی و سپس تدابیر لازم جهت اقدام بعدی صورت بگیرد. اینجانب به نمایندگی گردان پیاده خودمان جهت هماهنگی به پادگان دوکوهه اعزام شدم تا اقدامات اولیه در خصوص ادغام نیروها انجام و سپس عملیاتی شود بنده و دوستان به داخل ساختمان ستاد لشگر ۲۷ راهنمایی شدیم و منتظر شدیم فرمانده لشگر ۲۷ جهت آشنایی با ما تشریف بیاورند. وقت نماز ظهر فرارسید بنده به همراه دوست و همکارم وضو گرفتیم و در اتاق بزرگی مشغول خواندن نماز ظهر شدیم. بنده به سمت قبله و کاملا نزدیک دیوار روبرو ایستادم و اقامه نماز کردم. خیلی آرام مشغول خواندن نماز بودم درب ورودی اتاق دقیقا پشت سر من بود پس از چند دقیقه نماز ظهرم که به پایان رسید خیلی آرام برگشتم دیدم شخصی ریز نقش به همراه ۳تن از اعضای ستاد لشگر پشت سر من اقامه بسته و نماز جماعت خواندند. از دیدن این صحنه از برادران عذرخواهی کردم و گفتم دوستان شما به من اقتدا کردید و نماز جماعت خواندید ؟ یکی از برادران با اشاره به حاج عباس گفت: سرکار، ایشان فرمانده لشگر ۲۷ حاج عباس کریمی هستند. آن لحظه بسیار منقلب شدم و شروع به عذرخواهی کردم، اما ایشان با لحنی آرام فرمودند: اخوی از اینکه به یک رزمنده اقتدا میکنم و نماز جماعت میخوانم لذت میبرم و آنجا بود که بیشتر به ارزش نماز جماعت حتی در شرایط سخت پی بردم. در هر صورت پس از اتمام نماز، جهت صرف غذا به داخل اتاقی دیگر در همان ساختمان رفتیم تا عملا کار هماهنگی را آغاز و جلسه توجیهی شروع شود. روی دیوار عکسهای فرماندهان شهید لشگر ۲۷ نصب شده بود از جمله شهیدان متوسلیان، حاج همت و پرسنل عالی رتبه دیگر یک قاب عکس خالی روی دیوار نصب شده بود و من با خنده عرض کردم حاجی قاب عکس خالی را برای چی به دیوار نصب کردید؟ با لبخندی آرام و با تمانینه گفت: برادر رجبی انشالله اگه لایق باشم آن قاب عکس هم مال من است. پس از پایان عملیات بدر و اتمام عملیات خبر رسید که حاج عباس کریمی به شهادت رسیدند. شاید باور نکنید طی سه روزی که در ستاد لشگر ۲۷ در معییت این شهید بزرگوار بودم جزو زیباترین خاطرات دوران جنگ برایم بود و هرگز این خاطره و چهره صبور و دشمن شکن این شهید بزرگوار از نظرم محو نمیشود. روحش شاد ویادش گرامیباد. راوی: آزاده جعفر رجبی بدریون
چهارشنبه ، ۵اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]