واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: قدس آنلاین/ لیلا خیامی : مجتبی فدایی، متولد ۱۳۶۸ در مشهد است. او هم شعر طنز می گوید و هم داستان می نویسد. از این داستان نویس جوان پیش از این مجموعه داستان «گاهی کاج ها از آن طرف می افتند» منتشر شده است. برخی از داستان های این داستان نویس پیش از این در جشنواره ملی داستان های ایرانی، جشنواره ملی داستان کوتاه رضوی، جشنواره استانی قلم تراش، جشنواره ملی داستان کوتاه مهر و... تقدیر شده اند. گفت وگوی ما را با فدایی بخوانید.وقتی از ادبیات در خراسان حرف می زنیم بیشتر شعر خراسان خودش را نشان می دهد، در این میان داستان چه وضعیتی دارد؟ اتفاقاً داستان خراسان هم چهره های بسیار بزرگی دارد و مطرح ترین چهره دولت آبادی است. رمان ها و مجموعه داستان های اخیر نویسنده های مشهدی هم حسابی گل کرده اند، هر چند اغلب به تهران مهاجرت کرده اند. خب همین، وقتی می گویید دولت آبادی، برای من نویسنده ای است خارج از این جغرافیا، منظور بنده حال خراسان و وضعیت کنونی آن است. بله شعر خراسان این قدر ریشه دار و قوی هست که بتواند پدیده تقریباً نوظهوری مانند داستان و رمان مدرن را تحت تأثیر قرار بدهد. البته از منظری دیگر می شود گفت داستان، مخاطب محدودتری نسبت به شعر دارد و این سبب می شود نه در خراسان، بلکه در سطح کشور کمتر به چشم بیاید. آیا شما در جلسات داستان مشهد هم شرکت می کنید؟ اگر پاسخ مثبت است این جلسات را چگونه ارزیابی می کنید؟ - بله، جلسات داستان مشهد مانند گذشته فعال است. در طول هفته حدود 10 جلسه داستان تشکیل و با سلیقه ها و رویکردهای متفاوت اداره می شود. بنده معمولاً در جلسات داستان حوزه هنری شرکت می کنم که با مدیریت حسین عباس زاده برگزار می شود. در مورد ارزیابی جلسات داستان هم که فرمودید بنده معتقدم نویسنده هر قدر بیشتر تجربیات زیستی داشته باشد و اتفاقات و شخصیت ها و موضوعات مختلف را در زندگی روزمره اش مورد کنکاش قرار دهد، بیشتر می تواند در داستان هایش مانور داده و کار قوی تری ارایه دهد بنابراین فکر می کنم جلسات داستان باید به سمتی پیش بروند که از روند معمول و تکراری جلسات ادبی خارج شده و نویسندگان را به مطالعه، تفکر، تجربه و تخیل وادار کنند. این اتفاق چگونه می تواند شکل بگیرد. برای رسیدن به این مهم پیشنهادی هم دارید ؟ در ابتدای صحبتمان نام دولت آبادی به میان آمد. شما اگر رمان «کلیدر» را بخوانید یا حتی دیگر کتاب های محمود دولت آبادی آن قدر در وضوح تصاویر و حقیقت نمایی ماجراها غرق می شوید که تا مدتی باور می کنید این اتفاق را تجربه کرده اید و خود را یکی از اهالی منطقه عشایرنشین بین نیشابور و سبزوار و قوچان حس می کنید. علت این اعجاز آن است که خود دولت آبادی با گوشت و پوست و استخوانش زندگی روستاییان و عشایر خراسان را لمس کرده و با فعالیت مستمر در نحله های مختلف هنری تخیلش را نیز تقویت نموده است. اما حالا که از بنده پیشنهاد خواستید دو مورد را که به نظرم مهم می آید ذکر می کنم. اول اینکه نویسنده خود را به نوعی از روزمرگی و زندگی آپارتمانی خارج یا به سفر برود یا فضاها و دوستان جدید را امتحان کند. دومین مورد هم مطالعه کتاب های خوب، مشاهده فیلم های خوب و تأثیرگذار، گوش دادن به موسیقی خوب و در کل برخورد با نوع فاخر و ارزشمند هنری است. این ها پیشنهاداتی بود برای ارتقای نویسنده در بیرون از جلسات شعری، برای جلسات و اینکه این جلسات از به گفته خودتان روند معمول خود خارج بشوند چه پیشنهادی دارید؟ ساده ترین راهش معرفی و مطالعه اجباری کتاب است. برای مثال اعضای جلسه قرار بگذارند تا هفته آینده رمان یا کتاب خوبی را بخوانند و در مورد آن با هم صحبت یا اینکه فیلم های خوب را به هم معرفی کنند و اگر منع کپی رایتی نداشت، اعضا از کپی آن استفاده کنند. پیشنهاد دیگر شرکت در فعالیت های گروهی است. من بتازگی به تأثیر ورزش و کوهپیمایی در تقویت تخیل پی برده ام. فعالیت های عام المنفعه هم راهکار خوبی است. به هر حال همان طور که عرض کردم مهم ایجاد تنوع و روزنه های جدید برای دید انسانی و هنری نویسندگان است. راستش را بخواهید به باور من اصل تشکیل شدن و برگزاری منظم یک انجمن هم زیاد مهم نیست. در نهایت مهم، خلق یک اثر ادبی خوب است، یعنی بالاترین و مهم ترین لایه ادبیات که اول از همه به چشم جامعه می آید. به نظر شما، در مشهد از داستان حمایت می شود و اصلاً اگر باید حمایت شود این حمایت باید به چه شکلی باشد. ببینید به نظر بنده ادبیات پدیده روساختی جامعه و عوامل بی شماری در شکل گیری آن دخیل است، خانواده، اقتصاد، ارتباطات و ...وقتی از حمایت سخن می گوییم باید نگاهمان را به مسایل ریشه ای تر معطوف کنیم. روند سالم شکل گیری یک رمان خوب برخاسته از برقراری نظم، چندصدایی و دموکراسی در جامعه است. خیلی ساده می توانم بگویم نویسنده ای که غم اجاره خانه، بیمه و ... را دارد نمی تواند به اندازه کافی برای خلق یک شاهکار تمرکز کند. شاید یکی از علل افول و ضعف نسبی ادبیات داستانی ما در چند دهه اخیر هم همین باشد. اصلاً به نظرتان باید انتظار یاری از دستگاه های متولی که دولتی هم هستند داشت؟ نمی شود به فکر جذب کمک ها از راه های غیر دولتی و سازمانی بود؟ در یک کتاب جامعه شناسی خواندم وابستگی ما به دولت از تنبلی ماست وگرنه کار تشکیلاتی در قالب سازمان های مردم نهاد کاملاً قانونی و زود بازده است. این اتفاق، یعنی شکل گیری حلقه های کوچک و بزرگ ادبی، در همه دنیا دارد می افتد. همین حلقه هاست که بعدها قدرت می گیرد و یادمان باشد بیشتر جوایز مطرح ادبی جهان به هیچ دولتی وابسته نیستند. سرمایه گذار به دنبال بازگشت سرمایه اش است و برای آن حاضر است تبلیغ کند. در همین وانفسای سرانه مطالعه در کشور ما، چندین کتاب به چاپ های دو رقمی و فروش های چند صد میلیونی رسیدند. علتش چه بود؟ تبلیغات. البته بماند که تبلیغات این کتاب ها بعضاً از جانب دولت بود، ولی سرانجام جواب گرفت و بی تردید برای رمان های خیلی از نویسندگان هم می تواند اثرگذار باشد.
سه شنبه ، ۴اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]