واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مهارت نفوذ اجتماعي
مهارت نفوذ اجتماعي براي متخصصان، معلمان، مصلحان و سران قدرت در جامعه اهميت زيادي دارد، زيرا آنها خيلي وقتها ميخواهند با اعمال نفوذ بر مراجعان و زيردستان خود، به اهدافشان برسند. مثلاً يك پزشك براي آن كه اطمينان يابد بيمار لجوجش از درمان مورد نظر وي پيروي ميكند، از تكنيكهاي ترغيبي و نفوذي خود استفاده خواهد كرد يا يك مدير براي ادارة نيروي انساني تحت امر خودش، بايد آنها را ترغيب كند، نه اين كه به قهر متوسل شود.
روانشناسان براي نفوذ اجتماعي، تعاريفي را مطرح كردهاند كه به سه مورد از آنها اشاره ميشود.
الف) «وقتي نفوذ اجتماعي اتفاق ميافتد كه اعمال يك فرد، موجب وقوع رفتارها يا اتفاقاتي در زندگي طرف مقابل شود.»
ب) نفوذ اجتماعي عبارت است از: «تغييرات شناختي، نگرشي و رفتاري شخص (اشخاص) كه معلول فعاليتهاي شخص ديگري (نفوذكننده) است.»
ج) نفوذ اجتماعي «تأثير مستقيم يا غيرمستقيم يك فرد بر فرد مقابل» ناميده شده است.در اين تعاريف اخير ميتوان دريافت كه نفوذ ميتواند عمدي يا غيرعمدي باشد. براي مثال، بازيگران و ستارگان معروف سينما و موسيقي، ناخواسته در نوجوانان نفوذ ميكنند و آنها را به پوشيدن لباسهاي خاص و اتخاذ يك سبك مخصوص در زندگي واميدارند.
متخصصان، معلمان و مصلحان حتماً بايد از تكنيك جلب موافقت مطلع باشند. هم اكنون شواهد كافي در اختيار است كه نشان ميدهد بيماران، هميشه تجويزهاي پزشكان را رعايت نميكنند، بنابراين جا دارد پزشكان اين مهارتها را فرابگيرند. امّا معلمان، مددكاران اجتماعي و مصلحان كه ميخواهند نگرشها، ارزشها و رفتارهاي ديگران را تغيير دهند و يا آنها را اصلاح كنند هم بايد اين مهارتها را بهخوبي كسب كنند.
خصوصيات افراد متنفذ
افراد متنفذ براي ترغيب ديگران بايد چه خصوصياتي داشته باشند؟
سه مؤلفه مهمي كه در نفوذ اجتماعي نقش دارند عبارتند از: قدرت، اعتبار و جذابيت.
نفوذ اجتماعي و قدرت
شواهد نشان ميدهد كه قدرت يكي از منابع نفوذ است. براساس تحقيقات انجام شده، كارآمدي متخصصان، معلمان، مصلحان و... به شش نوع قدرت اجتماعي بستگي دارد.
1) قدرت مشروع
اين نوع قدرت، ريشه در مقام افراد دارد. به طور كلي در جوامع، مردم طوري جامعهپذير ميشوند كه براي اقتدار و در نتيجه مقتدران احترام زيادي قايل ميشوند. براي مثال كودكان آموزش ميبينند تا اقتدار والدين و معلمان خود را تصديق كنند. درست مثل بزرگسالان كه اقتدار كارفرمايان، قضات، مأموران پليس و اين گونه افراد را ميپذيرند.
2) قدرت تخصصي
قدرت مشروع به افراد اعطاء ميشود، در حالي كه قدرت تخصصي را بايد كسب و تحصيل كرد. چنين قدرتي در كلمات، اعمال و رفتار افراد نهفته است.
قدرت وكلا در توصيههاي حقوقيشان، قدرت پزشكان در توصيههاي پزشكي آنها و قدرت مصلحان در شخصيت و توصيههاي ديني و اخلاقي آنان نهفته است. به عبارت ديگر ما چون معتقديم آنها صلاح ما را بهتر ميدانند، تحت امر آنها قرار ميگيريم. تبليغكنندگان كالاها هم در آگهيهاي تجاري خود با تأكيد بر ميزان تخصص توليدكنندگان فلان كالا، از همين نكته استفاده ميكنند.
قدرت تخصصي دو بخش اصلي دارد. نخست، استفاده از عناويني همچون آقاي دكتر، استاد و....
روانشناسي معتقد است كه گاهي اين نوع قدرت ميتواند پيامدهايي خطرناك و حتي مخرب داشته باشد. او به تحقيقي اشاره ميكند كه در آن 95 درصد از پرستاران بيمارستاني از دستورات كسي كه تا به حال او را نديده بودند، امّا تلفني خود را دكتر معرفي كرده بودند، پيروي كردند. بخش دوم، مداركي همچون گواهينامه يا حكمهايي كه روي درب يا پلاك دفتر آويزان شدهاند، است.
3) قدرت پاداشدهي
يكي از راههاي ادامه ترغيب و نفوذ، پاداش است. قدرت اين روش هم منوط به ارائه پاداشهايي است كه ترغيبشونده مايل به دريافت آن است و آن نوع پاداش را دوست دارد. مردم هميشه با خواسته ما موافقت نميكنند و گاهي در مورد هر نوع سازگاري، تغييري يا اصلاحي شك و ترديد دارند.
معلمان از قديمالايام ميدانستند كه بايد با اعمالي مثل دست زدن به پشت
دانش آموزان ساعي و تشويق و تأييدشان، به آنها پاداش دهند. مديران ادارات معمولاً از طريق تحسين كاركنان خود سعي ميكنند آنها را تشويق كنند تا از الگوهاي جديد كار پيروي كنند.
البته پاداشدهي، فرآيندي پيچيده است. پس نفوذكنندگان بايد از آنچه طرف مقابل را از تغيير خشنود ميكند و اين كه چه وقت و چطور براي حفظ تغييرات از پاداش استفاده كنند، مطلع باشند.
براي برخي افراد، شنيدن جملاتي مثل «آفرين» كافي است تا بر تلاش خود بيفزايند. امّا در مورد برخي افراد بهتر است از ساعات كار آنها كاسته شود.
4) قدرت قهرآميز
اين قدرت برخلاف قدرت پاداشدهنده است و افرادي از آن برخوردارند كه موظفند هر نوع تخلفي را تنبيه كنند. قدرت قهريه ميتواند به صورت تنبيهات جسماني يا تهديد باشد. براي مثال والدين، فرزندان خود را به زور مجبور ميكنند رفتارهاي مورد نظر آنها را انجام دهند. اگرچه گاهي لازم است كه عملاً مداخله و كودكان را بدون چون و چرا از موقعيتهاي خطرناك خارج كرد، امّا استفاده مداوم از نيروي قهر و زور، قوه تفكر و استدلال را از آنها ميگيرد.
اگرچه گاهي استفاده از زور، مناسب و بجاست، امّا اكثراً چيزي جز اطاعت زودگذر و موقتي را به ارمغان نميآورد. اين گونه افراد به مجرد اين كه احساس كنند كسي رفتار آنها را نميبيند، كارهايي را انجام ميدهند كه دوست دارند. پس زور، كمتر از پاداش احتمال دارد تغييرات رفتاري طولاني ايجاد كند، زيرا طرف مقابل رفتارهاي جديد را با ميل خودش نپذيرفته است و بنابراين نسبت به انجام آنها تعهدي حس نميكند.
5) قدرت ارجاعي
معمولاً مردم با اشخاصي تعامل دارند كه از نظر آنها جذاب و قابل تحسيناند و به همين دليل، داراي قدرتي هستند كه ما به آن قدرت ارجاعي ميگوييم. اين پديده را اصل گواه اجتماعي يا اعتبار اجتماعي هم مينامند. منظور اين است كه مردم در برخي موقعيتها از اعمال يا اعتقادات اشخاص مهم پيروي ميكنند.
در تحقيقي روانشناسان متوجه شدند كه وقتي آزمودنيها (افراد) در حضور شخصي بودند كه شوكهاي الكتريكي را تحمل ميكرد و وانمود ميكرد كه دردي احساس نميكند؛ آنها نيز درد كمتري حس ميكردند (ميزان درد آنها از طريق گزارش خود آنان و پاسخهاي فيزيولوژيك آنها مثلاً ضربان قلب و هدايت الكتريكي پوست اندازهگيري شد).
تأثيرات شديد مدلبرداري از ديگران در زمينههاي ديگري همچون كاهش ترس، سوانح و خودكشيها به اثبات رسيده است.
اصل اعتبار اجتماعي، كاربردهاي ديگري هم دارد؛ مثلاً ميتوان با مطلع ساختن ديگران از اين كه اشخاص بسياري (اشخاصي كه پايگاه بالا يا عده زيادي دارند) فلان درخواست را اجابت كردهاند، آنها را وادار به انجام كارهاي مورد نظر كرد. براي مثال فروشندگان لباس با ذكر اين جمله كه «افراد خوشپوش در اين فصل اين لباس را ميپوشند» مشتري را وادار ميكنند «آخرين» مدل لباس را بخرد. بنابراين والدين و معلمان معمولاً در برابر آگهيدهندگاني كه براي فروش كالاهاي گران قيمت و مصرفي خود به نوجوانان، از افراد مشهور استفاده ميكنند، ره به جايي نخواهند بُرد.
6) قدرت اطلاعاتي
يكي ديگر از منابع قدرت، دسترسي داشتن به اطلاعات، بهخصوص اطلاعاتي است كه ديگران از آن بيخبرند، يا از آن محروم شدهاند. اگر افسر پليس بگويد 80 درصد قربانيان موتورسيكلتها را افراد زير 25 سال تشكيل ميدهند، راحتتر ميتواند جوانان را متقاعد كند كه كلاه ايمني نقش مهمي در جلوگيري از اينگونه مرگ و ميرها دارد. وقتي متخصصان سلامتي به بيماران ميگويند كه از 2 نفر بيمار قلبي، يك نفر به خاطر تغيير ندادن عادت غذايي خودش خواهد مُرد، راحتتر ميتوانند آنها را وادار به تغيير رژيم غذايي خود كنند.
اگر مصلح ديني به تأثير دين و معنويت بر جنبههاي گوناگون سلامت جسمي و رواني بپردازد و تحقيقاتي را كه رابطه مثبت و قوي بين دين و سلامت روان را نشان ميدهد، مسلماً ميتواند موجبات تقويت باورهاي ديني و انجام تكاليف ديني ديگران را فراهم آورد.
نامدار شاهمرادي
پايگاه اطلاعرساني اصلاح
چهارشنبه 22 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 568]