واضح آرشیو وب فارسی:عقیق: لذّت هاى دنیوى همه از قبیل انفعال اند؛ یعنى از خارج بر نفس وارد مى شوند و در وى اثر مى کنند. برخلاف لذت هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاى نفس اند.عقیق :پاسخ سه اندیشمند حوزوی در خصوص تفاوت نعمت های بهشتی و دنیوی را منتشر می کند. * شهید مرتضى مطهرى اگر آنچه که در بهشت هست، از نوع آن چیزهایى است که در دنیا است، این سؤال پیش خواهد آمد که آنجا هم انسان دچار دلزدگى و خستگى خواهد شد. امّا در بهشت انسان به چیزى مى رسد که عین خواسته نهایى او است و آن کمال مطلق است؛ به طورى که بعد از آن کمالى نیست که انسان در آرزوى مافوق آن باشد. قرآن هم ظاهراً براى همین نکته بوده که این تعبیر را درباره بهشت مى کند: «لایَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا» (1)؛ برعکس نعمت هاى دنیا- که وقتى داشته باشد خسته و طالب تحوّل و تجدّد مى شود- اگر به انسان چیزى بدهیم که ماوراى آن چیزى نیست و آن، «همه چیز» باشد، دیگر خستگى معنا ندارد. اینجا است که اهل معرفت معتقدند: مطلوب واقعى انسان (یعنى آنچه که در آرزوى انسان است) غیر از غریزه ها است. غریزه حساب دیگرى است؛ یک نیروى تقریباً مادّى و حیوانى است که انسان را مى کشاند. آن چیزى که به صورت هدف و ایده و کمال آرزو در انسان واقعاً وجود دارد، غیر از خدا هیچ چیز نیست. حافظ مى گوید: روشن از پرتو رویت نظرى نیست که نیست منّت خاک درت بر بصرى نیست که نیست ناظر روى تو صاحب نظرانند آرى سرّ گیسوى تو در هیچ سرى نیست که نیست یا سعدى مى گوید: به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست نه فلک راست مسلّم نه ملک را حاصل آنچه در سرّ سویداى بنى آدم از اوست آنچه که در سّر سویداى بنى آدم مى دانند، همین است که او جز با خداى خودش با هیچ جا پیوند واقعى ندارد؛ با هر چه پیوند داشته باشد، پیوندى است موقّتى و مجازى؛ و روزى این پیوند را خواهد برید. (2) * آیت اللَّه العظمی جوادى آملى ما اگر معناى ثبات را از سکون جدا کنیم و براى ما روشن شود که به دارالقرار مى رسیم، این سؤال براى ما مطرح نیست. ما یک ساکن داریم و یک ثابت. مثلًا درختى اینجا ساکن است، امّا بالاخره از بین مى رود. امّا معادلات ریاضى ثابت هستند و زمان ندارند. نه در مکان خاصى و نه در زمان خاصى قرار دارند. قضایاى ریاضى نه در مکانى هستند که بشوند متمکّن و نه تاریخ و زمان دارند که بشوند متزمّن. اگر چیزى نه زمان دار بود و نه مکان دار، ثابت است و نه ساکن. انسان هم که به دار ثبات و دارالقرار مى رسد، خستگى و دلزدگى براى او معنا ندارد؛ زیرا آنچه ملال آور است، رکود و سکون است، نه ثبوت و لذت دائمى. * حضرت آیت اللَّه حسن زاده آملى به فرموده خداى متعال: «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها» (3)؛ [در بهشت ] براى آنان هر چه بخواهند حاضر است. این آیه و آیات مشابه، دلالت مى کند که خواسته هاى نفس در عالم آخرت، به انشاى (ایجاد) او است، بلکه همه لذّت ها و رنج هاى او در آن عالَم از مقوله فعل اند، نه انفعال. لذّت هاى دنیوى همه از قبیل انفعال اند؛ یعنى از خارج بر نفس وارد مى شوند و در وى اثر مى کنند. برخلاف لذت هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاى نفس اند. در روایت آمده است: فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا بر آنان وارد شوند و بالاترین سلطنت ها همین است که اهل بهشت، هر چه اراده کنند، بشود. آنچه ملالت و خستگى را به دنبال دارد، انفعال نفسانى است؛ نه فعل و تأثیر و انشاى نفس؛ و لذا در عالم آخرت، هیچ گونه خستگى و مَلالتى وجود ندارد. (4) در پایان گفتنى است: آدمى آن گاه از لذتى دلزده مى شود که رفته رفته خسته شود و لذت او رو به کاهش باشد. اما اگر خستگى بر انسان عارض نشود و همچنان آدمى در اوج لذت باشد، احساس دلزدگى براى او پیش نمى آید و این همان ویژگى نعمت هاى بهشت و لذت هاى بهشتیان است که خداوند متعال به لطف و کرامت خود به تمامى مؤمنان درستکار و بندگان دوستدارش نصیب مى فرماید. پی نوشت: (1). کهف (18)، آیه 108 .. (2). معاد، ص 170- 172 .. (3). ق (50)، آیه 35 .. (4). هزار و یک نکته، نکته 796 و 923 .. منبع کتاب: دفتر دوم(فرجام شناسى) اثر: محمدرضا کاشفى- سیدمحسن دیباجى + پرسمان دانشجویی منبع:حوزه
دوشنبه ، ۳اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عقیق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]