واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: رييسجمهور در وبلاگ شخصياش: برخي گرانيها محصول مديريت پنهان و ائتلاف مافيائي كساني است كه تسليم راي مردم نشدهاند
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي
رييسجمهور در جديدترين يادداشت خود با عنوان "امام خميني، سياست مدار يا حقيقت مدار؟" در وبلاگ شخصياش كه در ساعت ٤:19 و در تاريخ ٢٢/٣/١٣٨٧ آن را به روز كرده، نوشته است: برخي گرانيها، و نه همه آنها، اتفاقا محصول مديريت پنهان و ائتلاف مافيائي در بازار با برخي سياستمداران از همان نوعي كه گفتم و كار كساني است كه پس از سه سال، هنوز هم راي مردم را فصل الخطاب ندانسته و به اراده مردم در انتخابات رياست جمهوري نهم، تسليم نشدهاند و از مردم و دولت، يكجا انتقام ميگيرند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) در متن كامل اين پيام آمده است:
بسمه تعالي
در عصر امام خميني، لياقت آن را يافتيم كه به چشم خود، دو فرهنگ سياسي متفاوت را به موازات يكديگر، تجربه و مقايسه كنيم. در يكسو، "سيستمداران" بوده و خواهند بود كه تنها بر مدار سياست و قدرت و چرتكه اندازيهاي عادي و مادي، تحليل ميكنند و تصميم ميگيرند. آنان هيچ وقت و هيچ كجا، دست خدا و مديريت الهي را نميبينند و هرگز، حتي هالهاي از نور عنايت خدا را كه در عصر خميني عزيز بر اين ملت باريدن گرفت، مشاهده نميكنند. اصطلاحا مذهبياند اما نه اهداف و نه طرز محاسبات سياسيشان، با اهداف و با طرز محاسبات ماديون عالم، تفاوتي ندارد. منكر تدبير الهي و دست غيب خدا در عرصه انقلابند و درست مثل ماترياليستهاي عالم، حضور خدا و حجت خدا را در تحولات عالم و سير تاريخ بشر انكار ميكنند و اي كاش فقط انكار ميكردند، به سخره ميگيرند و نيشخند ميزنند.
اما خط دوم، خط خميني است كه نه "سياستمدار"، بلكه "حقيقتمدار" بود. او سياست را هم از منظر معنوي ميديد، دست خدا را بالاتر از همه دستها به وضوح ميديد، در هيچ مرحلهاي از مراحل مبارزه، ماده را مستقل از معني نديد و هرگز تن به محاسبات صرفا مادي نداد و هرچه ميشد و ميكرد به خدا و عالم بالا نسبت ميداد. انقلاب را كار خدا ميخواند، جملههاي او با خدا آغاز ميشد، ميگفت قلب مردم را خدا منقلب كرد، خرمشهر را خدا آزاد كرد، ابرقدرتها به اذن خدا نابود خواهند شد، فتوحات رزمندگان را فتح الهي ميخواند زيرا فتح بدست اوست " و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمي". در معجزه طبس كه طوفان شن، جنگندههاي مهاجم آمريكايي را نابود كرد، و دقيقا آنگاه كه دوست و دشمن، مشغول تفسيرهاي صرفا سياسي و نظامي از ماجرا بودند او صريحا اعلام كرد كه آن شنها مامور خدا بودند. او تحول ملت ايران را تحولي الهي ميدانست و ميگفت "اين يك امر غير عادي است كه حاصل شده" و "از اول انقلاب و پس از پيروزي تاكنون هرچه ديديم معجزات بوده است". او ميگفت "جنود غيبي همانطور كه در صدر اسلام بود همان تاييدات غيبي ملايكه الهي امروز هم با ماست" و "بدون توجه خاص حضرت بقيه الله عج كاري نمي توانيم بكنيم". او همه جا جنود خداوند را ميديد و از همه چيز، تفسيري الهي و ماوراء مادي داشت بيآنكه سلسله عوامل ظاهري و طبيعي را انكار كند.
همه جا نام مبارك ولي خدا، حضرت صاحب الامر(عج) را به عنوان صاحب اصلي انقلاب و آنكه اين انقلاب را بايد تحويل او بدهيم برزبان ميآورد، پيروزيهاي جبهه را به نام آن حضرت، به ثبت ميرساند و پيشرفت انقلاب و اقبال دلها به اين نهضت را محصول عنايت ناجي بشريت و برپا كننده عدل جهاني ميناميد و انقلاب خود را مقدمه انقلاب جهاني ايشان ميدانست.
او همه چيز را تحت عنايت الهي و نظارت حجت خدا ميديد و همانگونه كه آن روز، برخي گروههاي سياسي، اين طرزتعبير را مصداق ارتجاع و خرافه ميناميدند امروز نيز كساني، ديگر حتي هالهاي از نور هم نمي بينند، خداوند را از محاسبات سياسي خود، كنار گذاشتهاند و ميخواهند خود صاحب و مالك انقلاب باشند؛ حال آنكه در منطق خميني بزرگ، صاحب اصلي انقلاب، حجت خدا و توده هاي مردم بودند.
اينان، همان سياستمداران و قدرتمداراني هستند كه اگر مذهبي هم باشند، جهانبيني مذهبي ندارند و تنها از ادبيات مذهبي، استفاده ميكنند، والا اگر همچون خميني كبير، توحيد افعالي را پذيرفته بودند، ولايت تكويني حضرت ولي عصر(عج) به اذن خدا را مورد تمسخر، قرار نميدادند و هالههاي نور را نه فقط در گوشهاي از عالم انكار نميكردند، بلكه عالم را سراسر غرق در نور عنايت و تدبير خداوند ميديدند. امام عارفان به ما آموخت كه سياست را و همه چيز را از چنين چشماندازي بنگريم و همه جا و در همه چيز و در همه پيروزيها، دست خدا و عنايت حجت خدا را ببينيم و هيچ حسنهاي را به خود، و هيچ سيئهاي را به خدا نسبت ندهيم و پيروزيها را اتفاقي ندانيم و نگوييم فلان حادثه، اتفاق افتاد، و هيچ پيروزي را نيز مغرورانه به خود نسبت ندهيم. در منطق امام خميني، نبايد از محاسبات مادي ذرهاي غافل شويم، اما هرگز نبايد در محاسبات مادي نيز غرق شد. او حتي در فرو ريختن چهارده كنگره كاخ كسري هنگام تولد پيامبر اعظم(ص) علامتي معنوي بر وقوع انقلاب اسلامي ايران در قرن چهاردهم هجري ميديد، در هر حادثه ظاهرا طبيعي، يك زمينه ماوراءطبيعي و دست خدا را ميديد، و همه پيشرفتها و پيروزيهايي را كه نابينايان خودبين به خود منتسب ميكردند، او كه نايب مهدي(عج) بود به مهدي(عج ) متعلق ميدانست و همه را از بركت او ميديد.
من امروز نيز فقط و فقط، تحليلهاي سياسي از نوع امام را موفق ميدانم و حال كه تبديل جنبش ظاهراً كوچك پانزده خرداد به يك نهضت عظيم و بينالمللي از شرق آسيا تا قلب اروپا و از آسياي ميانه تا عمق آفريقا را ميبينيم، ميتوانيم آزمون موفق اين چشمانداز را حتي با چشم مادي هم ببينيم و هرچه هم قسي القلب باشيم، نميتوانيم هالههاي نور خدا را منكر شويم. هركس نميبيند به كوري خود اعتراف كرده است.
وقتي محاصره نظامي و حضور اشغالگران در شرق و غرب و شمال و جنوب كه طبق محاسبات مادي، بايد به ترس و ضعف و تسليم يا حتي فروپاشي جمهوري اسلامي ميانجاميد، پس از پنجسال، كاملا نتيجه عكس داده و جمهوري اسلامي، قدرت اول منطقه و يكي از چند قدرت تاثيرگذار در سطح جهان شده است، آيا اين چيزي جز مديريت الهي است؟ و آيا مصداق بارز عنايت حجت خدا كه متولي همه امور از طرف خدا و واسطه فيض و هدايت اوست، نيست؟ آيا اين همان دست غيبي و ولايت باطني حضرت صاحب الامر(عج) نيست كه امام بارها ميگفت كه در حوادث مختلف، ميبينيم كه گرههاي فروبسته چگونه به طرز غيرطبيعي و ماوراء طبيعي، گشوده ميشود در حاليكه هيچ كاري از ما بر نميآمده و گاه ما حتي از اصل خطري كه مارا تهديد ميكرده است، بياطلاع بودهايم و مقام معظم رهبري نيز چندين بار اين مضمون را از امام عزيز نقل كردهاند.
اگر عدهاي فريبكارانه تلاش ميكنند اين حقيقت را به طرز فكر باطل حجتيه نسبت دهند، تحريف بيثمري است. تفكر حجتيهاي، از مفهوم "مهدويت و انتظار"، فرهنگ تسليم و سازش و تفكيك دين از سياست را نتيجه ميگرفت و به "نفي تكليف" ميرسيد. حال آنكه امام كه همواره خود و نهضت را زير سايه حضرت ميديد، فرهنگ انتظار و مهدويت را پشتوانه مبارزه و جهاد و سياست معنوي و انقلاب الهي خود ميخواند و به "اثبات تكليف" ميرسيد و اين تفاوت بسيار مهمي است.
امام كه از ولايت تكويني "انسان كامل" و "ولي خدا" و از مديريت و هدايت حضرت همچون خورشيدي كه از پس ابر، همچنان نور وانرژي مي بخشد سخن ميگفت و هرگز نه تعيين وقت براي ظهور كرد و نه مشكلات و كمبودها را به پاي حضرت نوشت، آيا او ادعاي الوهيت يا ربوبيت براي حضرت و يا براي خود كرد؟ آيا اگر صاحب اصلي انقلاب را حضرت ولي عصر ميدانست، قصد خرافه پردازي يا عوام فريبي و سلب تكليف از خود را داشت؟!
براي من جالب و در عين حال مايه تأسف بود كه چگونه يادآوري همين عقايد واضح شيعي و ديدگاه صريح امام با وسعتي عجيب و تحريفهايي ناجوانمردانه از چپ و راست مورد حمله قرار گرفت! نوشتند كه احمدينژاد در هيات دولت موقع نهار، يك ظرف غذا هم براي حضرت روي ميز مي چيند! احمدينژاد در دوره شهرداري، مسير حركت كاروان حضرت از مكه به تهران را پيشاپيش آسفالت كرده است! احمدينژاد مدعي ارتباط با حضرت شده و گران شدن برنج را، محصول مديريت حضرت و تصميم ايشان دانسته است! و اين در حالي بود كه من چند بار گفتهام كه برخي گرانيها، و نه همه آنها، اتفاقا محصول مديريت پنهان و ائتلاف مافيائي در بازار با برخي سياستمداران از همان نوعي كه گفتم و كار كساني است كه پس از سه سال، هنوز هم راي مردم را فصل الخطاب ندانسته و به اراده مردم در انتخابات رياست جمهوري نهم، تسليم نشده اند و از مردم و دولت، يكجا انتقام مي گيرند. متاسفانه آنانكه مسوول رسيدگي و اجراي عدالت اند نيز ، اصل وجود مفسدين اقتصادي را منكر ميشوند و گويا پيام هشت مادهاي رهبري را هم شعاري و عوامفريبي ميدانند! مشاهده نور خدا در عالم سياست، و در فتوحاتي كه پياپي در لبنان فلسطين تا عراق و ايران و حتي در نيويورك، به نفع ارزشهاي انقلابي و اسلامي واقع ميشود، براي آنان كه در دامان فرهنگ توحيدي امام خميني پرورش يافتهاند و براي نسل انقلاب چيز عجيبي نيست بلكه نديدن اين هالههاي نور است كه عجيب وعيب است. آري، حجت خدا، زنده وحاضر است و ادامه حيات در روي زمين، به اذن خدا، پيوسته به حضور حجت الهي در زمين است و حضرت، اين انقلاب را و شيعه و مسلمين را و بلكه مستضعفين عالم را به حال خود، رها نكرده و نخواهد كرد. آري هرگز خداوند خود را كنار نكشيده و امور عالم و آدم را به كسي جز خود واگذار و تفويض نكرده و اين تفكر غاليان است اما خداوند از طريق ولي و حجت خود، عالم را مديريت و تدبير ميكند و مفهوم ولايت تكويني اولياي الهي، همين است. ما مفتخريم كه سياستمدار به آن معني كه در ابتدا گفته شد نيستيم و ان شاءالله هرگز هم نخواهيم شد. ما بايد همچون امام خميني(ره) باشيم كه خود را در محضر خدا و عامل اجرايي دين خدا و در خدمت حجت خدا ميديد و نه براي خود، استقلال و منيتي قائل بود و نه براي دشمنان و ابرقدرتها، كمترين حيثيت و قدرتي ميديد. و لذا نه ميترسيد، نه مأيوس ميشد و نه هرگز دچار غرور ميگشت.
سالگرد ١٤ و ١٥ خرداد، فرصتي براي بازگشت به جهانبيني توحيدي و هاله معنوي خميني بزرگ است و ملت ما هم انتظار فرج از نيمه خرداد ميكشد.
اين دولت در سه سال گذشته كوشيده است با جهانبيني امام راحلمان، به صحنه بنگرد و تفكر معنوي آن مجاهد عارف را خرافه نميداند. سراسر زيارت جامعه كبيره كه امام آن را ترك نميكرد حاوي همين جهانبيني توحيدي و شيعي است و در عين حال اين دولت هرگز ضعفها و خطاهاي احتمالي خود را در عرصه سياست يا اقتصاد به پاي امام و والاتر از او حضرت وليعصر(عج) ننوشته و امروز كه با افتخار وكمال قدرت، سال چهارم خود را نيز از مبدأ ١٥ خرداد با نشاطي همچون سال اول و روز اول به قصد تحولات بزرگ در عرصه هاي مهم مديريت و اقتصاد كشور آغاز ميكند، شجاعانه مسووليت آن را ميپذيرد و صادقانه، بر وجود موانع ساختاري و سياسي و مافيايي نيز تاكيد ميكند. اما به دور از هر نوع بهانهجويي و عافيتطلبي، اعلام ميكند كه تا آخرين ساعت و دقيقه اين دولت، به وظيفه خود در برابر خدا و مردم، عمل ميكنيم و با استفاده از نخبگان همفكر، موانع را به لطف خدا كنار ميزنيم زيرا چنانچه پيشتر نيز گفتهام، بدون اصلاح بزرگ در سامانه اقتصادي كه اركان آن عبارتند از "نظام مالياتي"، "گمرك و واردات و صادرات"، "نظام تأمين اجتماعي"، "نظام پولي و بانكي"، "نظام يارانهها"، و "سيستم توزيع كالا و تجارت داخلي"، نه توسعهمداران به توسعه خواهند رسيد و نه عدالتخواهان به عدالت، نزديك خواهند شد و اين دولت كه در پي "توسعه عدالت محور" است با همه قدرت و پشتيباني ملت و حمايت رهبري و همكاري مجلس به فضل خدا در اين يكسال، كليد تحولات بزرگ علمي و حساب شده در اين عرصهها را خواهد زد.
اگر دهه چهارم انقلاب، دهه "پيشرفت و عدالت" است، بدون تغييرات بزرگ در اين چند عرصه، هيچ كاري نميتوان كرد. هنر بزرگ، آن است كه به خداوند، اعتماد كنيم و "مردم" را باور كنيم، هالههاي نور را ببينيم و به عنايت حضرت(عج)، دلگرم باشيم، و راه خميني عزيز را نه با زبان، كه با ذهن و قلب و دست، ادامه دهيم، نسخههاي ترجمهاي را تبديل به متن مقدس نكنيم و به عقل و تجربه و انديشه ايراني و جوانان دانشگاهي خود نيز احترام بگذاريم زيرا چنانكه امام عاشقان و مقتداي عاقلان گفت: "ما ميتوانيم". ملت ما توانست و به فضل الهي بيش از اينها نيز خواهد توانست.
انتهاي پيام
چهارشنبه 22 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]