واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: زندگي زناشويي خود را به يک شراکت واقعي تبديل کنيد. کوشش براي مستحکم نگهداشتن بناي زندگي زناشويي، به معناي رها کردن ميل مداوم به کنترل همه جنبه هاي زندگيست. اما چگونه؟ مقدمه رها کردن؟ اما آيا زندگي مشترک به معناي نگهداشتن نيست؟ نه هميشه. زمانهايي وجود دارند که رها کردن، ميتواند يک رابطه را نجات دهد. به خصوص هنگامي که رها کردن به معناي آزاد شدن از طرز فکري منفي که سد راه خوشبختي شده، باشد. گاهي يک سري الگوهاي فکري و رفتاري به اين منظور شکل ميگيرند که ما ميخواهيم مدام دست بالا را داشته باشيم، همه کارها به روش ما انجام شود، در تمام بحثها برنده شده و زمان روابط زناشويي را تعيين کنيم. خبر خوب اينست که شما ميتوانيد آگاهانه از دست اين طرز تفکر "حرف، حرف منه" رها شويد. به خصوص که بدون آن ميتوانيد زندگي زناشويي خود را به يک شراکت واقعي تبديل کنيد. بعضي از تصميمات کاملا تحت کنترل ما هستند. شما ميتوانيد بين "من بايد درست بگويم" و "من بايد خوشحال باشم" امتخاب کنيد. اگر نياز به خوشحالي و خوشبختي را انتخاب ميکنيد، حسي از فروتني و لطف در وجودتان شکل ميگيرد که بخش مهمي از هنر عشق ورزيدن است. کسب خوشبختي با اين شيوه، هميشه ساده و آسان نيست، اما امکان پذير است. بايد ببينيد که رها کردن در چه مواقعي نتيجه مثبتي در زنگي شما دارد. 1. اگر رئيس شما هستيد، به سرعت استعفا بدهيد آيا اصرار داريد که همه امور مربوط به منزل، کودکان، پول، رانندگي و...طبق نظر شما انجام شود؟ خطر!!! این طرز تفکر زندگی شما را به جای مشارکت به دیکتاتوری تبدیل خواهد کرد. "ما ازدواج نمیکنیم که دو نفر شویم، بلکه ازدواج میکنیم که یک زوج شویم." تصمیم گیری مشترک میتواند به تجاربی بسیار غنی تر از زمانی که اصرار به تک روی داریم، منجر شود. شریک زندگی بودن به همین معناست. واضح است که یک زوج با تصمیم گیریهای مشترکی که در فضایی آرام و آسوده اتخاذ شود، بیشتر از زندگی خود لذت میبرند. ر اینجا روش من و روش تو، باید به "روش ما" تبدیل شود. پس هنگامی که شوهرتان فراموش کرد که طبق قول خود ماشین ظرفشویی را روشن کرده و یک ساعت قبل از شام به بچه ها هله هوله ندهد، به جای اینکه موهای خود را با خشم بکنید، دیدگاه خود را گسترش دهید. کارها میتوانند انجام شوند و نتیجه بدهند، حتی اگر ه شیوه شما انجام نگرفته باشند. یک روش رهایی از بازی قدرت با همسر، تقسیم واضح و مشخص مسئولیتهاست. برای مثال شوهرتان میتواند مسئولیت پس انداز و سرایه گذاری درآمدتان را بر عهده بگیرد، به شرط اینکه شما بدانید این پول کجا میرود. از طرفی شما هم میتوانید مسئولیت تزئین و مدیریت امور خانه را بر عهده بگیرید و برای مثال رنگ اتاق نشیمن را تغییر دهید، به شرطی که شوهرتان در انتخاب رنگ نظر دهد. همین روش در کار تربیت فرزندان هم قابل اجراست. شما باید در زمینه اجرای قوانین ابتدایی تربیتی همدل باشید، اما این امکان را به یکدیگر بدهید که این قوانین را به شیوه خود اعمال کنید. شاید ایده شما از رابطه خوب والدین و فرزندان، کشتی گرفتن و سرگرم بازیهای کامپیوتری شدن نباشد، اما اگر این کار ارتباط میان پدر و فرزند را مستحکم کرده و در ضمن به آنها خوش میگذرد، دلیلی برای مخالفت وجود ندارد. 2. دست از خیالبافی بردارید به یاد دارید که در روز عروسی، مدام به جمله "و آنها سالهای سال به خوبی و خوشی زندگی کردند" فکر میکردید؟ پس چرا حالا که با هم هستید، این هدف انقدر دور به نظر میرسد؟ شاید اگر او بیشتر پول درمی آورد، همه چیز بهتر بود؟ اگر کمی وزن کم میکرد و جورابهای کثیفش را درست کنار سبد لباسهای نشسته روی زمین نمی انداخت، بیشتر دوستش داشتم؟ شکی نیست که همه ما خیالبافی میکنیم. اما اگر شما بیشتر اوقات خود را به رویا بافی درباره اینکه "چه میشد اگر.." میگذرانید، خود را برای یأس شدید و حتی افسردگی آماده میکنید زیرا این آینده رویایی و بی نقص، هرگز به وقوع نخواهد پیوست. و از طرف دیگر، هرگز قدر فرصتها، لحظات خوش و نعمتهای زندگی پیش روی خود را نخواهید دانست. اما چگونه از رویا درآمده و از حال حاضر لذت ببریم؟ کار را با نوشتن تمام مواردی که در زندگی خود دوست دارید و آن دسته از نیازهایتان که برطرف شده اند، آغاز کنید. این فهرست بید شامل اساسی ترین و بدیهی ترین نکات هم باشد. میتوانید از اینجا شروع کنید "من سقفی بالای سر و غذای کافی برای خوردن دارم." سپس فهرست را گسترش دهید و آنچه در وجود همسرتان دوست دارید، از قیافه او تا شلوارهای جین رنگ و رو رفته اش و اینکه هنگام تماشای تلویزیون دستش را رور شانه شما حلقه میکند، را هم بنویسید. پس از تهیه این فهرست، بخش دوم را آغاز کنید و خود را عادت دهید که هر بار به خاطر انجام دادن کاری خوب و از سر لطف، از همسرتان تشکر کنید. هنگامی که حس قدردانی خود را با صدای بلند به زبان می آورید، خودتان هم بیشتر متوجه خوب بودن کار میشوید. خانمی به نام کیم در اینباره میگوید:" هنگامی که شوهرم اعصابم را خرد میکند، به زمانی فکر میکنم که با او بودن را انتخاب کردم." "گاهی شوهرم هنگام رانندگی دیوانه ام میکند و میخواهم او را له کنم، اما یک لحظه صبر میکنم و به تمام محسنات او، به عنوان همسر و پدری مهربان فکر میکنم و اینکه او هم در بسیاری از موارد، رفتارهای ناپسند مرا به رویم نمی آورد، آنوقت ساکت سرجایم مینشینم و میگذارم او به روش خودش رانندگی کند." 3. ما برنده شدیم! حرف آخر را زدن احساس بسیار خوبی دارد، هر بار که میگوییم "منکه گفتم" و " خوشحالم که بالاخره با من هم عقیده شدی" مانند این است که امتیازی کسب کرده ایم. اما زندگی مشترک، بازی نیست و اگر این امتیازها را جمع کنید، برایتان گران تمام خواهد شد. در بهترین حالت، شما مدت کوتاهی احساس پیروزی خواهید کرد و در بدترین حالت، شما میمانید و همسری مایوس و افسرده و تنشی که در فضا موج میزند. اینکه بخواهیم درست بگوییم، تمایلی انسانی است، اما اگر بخواهیم برای اینکه درست بگوییم، همسر خود را خطاکار یا گفته او را نادرست جلوه بدهیم، کار صحیحی نیست. روند رها کردن مسند قدرت را به این شکل آغاز کنید که موانع یا موقعیتها را به شکل من در مقابل او، نبینید بلکه آنها را موقعیتی که شما باید به عنوان یک تیم در مقابلش ظاهر شوید، در نظر بگیرید. با چنین نگرشی، و البته با این اخطار که وارد مصالحه نشوید، به این ترتیب هیچ یک کاملا راضی نخواهید بود. در عوض با هم برای یافتن راه حلی که برای هر دو رضایت بخش باشد، کوشش کنید. در نتیجه شما اکثر اوقات با راهکارهایی خلاقانه و جالب مواجه خواهید شد که قبلا هرگز به آن نیاندیشیده بودید. این روش به شما می آموزد که هردو هم میتوانید درست بگویید. منبع : parents.com پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 612]