تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خدايا روزى كن مرا محبّت خودت و محبّت دوستدارانت را و محبّت آنچه مرا به تو نزديك مى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830779984




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خبرنگاران در امپراطوری قاچاقچیان مواد +تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:سوک: لِتیشیا پینِدا کورته*: همچون اکثر مردم، من نیز معنای کلمۀ "تهی گور" را نمی دانستم. تا اینکه معنایش در یک بعد از ظهر ماه جولای سال 2011 در ذهنم برای ابد حک شد.به گزارش سوک و به نقل از فرارو؛ در آن روز، در مقابل یک صلیب بزرگ عمود شده بر یک پایۀ سیمانی ایستاده بودم که پایش مملو از گیاه و گل بود. "تهی گور" یک آرامگاه خالی یا بنایی است که یه یاد شخصی ساخته می شود که در جایی دیگر دفن است. در مکزیکی که بسیاری از نواحیش غرق در خشونتهای باندهای مواد مخدر هستند، این یادبودها اغلب در جایی که فرد کشته شده بنا می شوند. تهی گوری که من در مقابلش بودم در شهر کولیاکان در شمالغرب مکزیک بود و به افتخار ادگا گازمن لوپز که در آوریل 2008 کشته شده بود، ساخته شده است. لئگز پسر خواکین گازمن (ال چاپو) بود که در آن زمان یکی از قدرتمندترین روسای باندهای مواد مخدر مکزیک محسوب می شد. گورهای کنده شده برای قربانیان قتل عام 2011 دورانگو با عکاس و فیلمبردار AFP به کولیاکان رفتیم تا برای ماجرایی که ظاهراً بی خطر بود، مواد خبری تهیه کنیم. موضوع مان این بود: تاثیر گستردگی قاچاق مواد مخدر بر زندگی فرهنگی و هنری مردم. محلی ها به ما گفتند که روز به روز تهی گورهای بیشتری در این ناحیه سر از خیابان برمی آورند. ما که این کلمه را تا به حال نشنیده بودیم، پرسیدیم:"چی گور؟" "اینجا چه می کنید؟" معلوم شد که دهها تهی گور در خیابانهای کولیاکان وجود دارد. کولیاکان پایتخت ایالات سینالوا است. جایی که قاچاق مواد مخدر چنان حضور گسترده ای در آن دارد که بر مد، موسیقی و معماری منطقه تاثیر گذاشته است. اکثر تهی گورهای کولیاکان برای جوانانی بنا شده اند که در درگیری های مرتبط با مواد مخدر کشته شده اند. این تهی گورها به مناسبت کریسمس با ریسۀ لامپ، در هالووین با کدو تنبل و در روز ولنتاین با قلبهای کوچک تزیین می شوند. تهی گور متعلق به پسر "ال چاپو" در نزدیکی یک پارکینگ در یک مرکز خریدِ واقع در یکی از محلات متمول شهر قرار دارد. قتل پسر ال چاپو، به جنگی شدیداً خشونت بار میان گروههای مواد مخدر رقیب دامن زد. تهی گورِ ادگار گازمن لوپز، پسر ال چاپو، جولای 2011 وقتی که به این بنا رسیدیم، پارکینگ عملاً خالی بود و تقریباً اثری از هیچ ماشینی بود. تنها کسی که دیدیم، مردی با کلاه کَپ بود که وقتی ما را دید فوراً موبایل به دست شد. او یک خبرچین برای قاچاقچیان مواد مخدر بود. کسی که در اینجا به او "شاهین" می گویند. هنوز یوری کورتز، عکاسمان، و فیلمبردار ابزارشان را بیرون نیاورده اند که یک خودروی خاکی رنگ ناگهان ظاهر می شود و به سرعت به سمت می آید. وقتی که به ما رسید، شیشۀ راننده به کندی پایین آمد. در داخل ماشین، مردهای مسلح به ما زل زده اند. از ما پرسیدند: "اینجا چه می کنید؟" فیلمبردار جواب می دهد: "داریم از تهی گورهای شهر گزارش می گیریم." مردان شروع به داد کشیدن و تهدید ما می کنند و از ما می خواهند که به سرعت آنجا را ترک کنیم. در حالی که از ترس مثل گچ سفید شده بودیم، به ماشینمان برگشتیم و مرکز خرید را ترک کردیم. چند خیابان بالاتر مجبور شدیم کنار بزنیم تا یکی از همراهان بالا بیاورد! مکان خطرناک این حادثۀ کوتاه، یکی از معدود مواجهات مستقیمی بود که در طول دوران خبرنگاریم با دنیای قاچاقچیان مواد مخدر داشته ام. قاچاقچیانی که بی رحمی، خشونت و مجازات ناپذیریشان، مکزیک را به یکی از خطرناکترین جاهای جهان برای خبرنگاران بدل کرده است. به خاکسپاری خوان مندوزا دلگادو، مدیر سایت "نوشتن حقیقت"؛ ایالت وراکروز، جولای 2015 از سال 2000 تاکنون، حدود 89 تن از کارکنان رسانه ها در این کشور کشته و 17 تن دیگر نیز مفقود شده اند. آخرین آنها، آنابل فلورس سالازار بود. او 32 ساله و مادر دو فرزند بود که به عنوان گزارشگر بخش جنایی برای روزنامه ای در ایالت شرقی ولاکروز کار می کرد. تنها چند روز پس از آنکه گروهی از مردان مسلح با لباسهایی شبیه لباسهای نظامیان، پیش از طلوع آفتاب به خانه اش یورش بردند و او را با خود بردند، پیکر نیمه برهنۀ او هفتۀ گذشته در کنار جاده ای در مرکز مکزیک یافت شد. در اکتبر 2015، سرخط اخبار بسیاری از رسانه های جهان به مصاحبۀ شان پن، بازیگر آمریکایی، با "ال چاپو" اختصاص یافت. اما در واقع، روسای باندهای بزرگ مواد مخدر عملاً غیرقابل دسترس هستند و تعداد مصاحبه هایی که با رسانه ها داشته اند کمتر از انگشتان یک دست است. پیش از شان پن، خولیو شرر، خبرنگار مکزیکی، توانسته بود با مرد دست راست ال چاپو، یعنی اسماییل زامبادا، یا "ال مایو" در اوایل سال 2010 مصاحبه بگیرد. این دو مصاحبه سروصدای زیادی به پا کردند. شان پن به خاطر اینکه یک خبرنگار واقعی نبوده و سوالهای دلخواه ال چاپو را از او پرسیده، مورد سرزنش قرار گرفت. در هر دوی این موارد، این بزرگان مواد مخدر، مصاحبه گران را به مخفیگاه خود بردند، با آنها عکس گرفتند و ضبط کردن صدایشان را قدغن کردند. این که ال چاپو به شان پن غذا و مشروب تعارف کرده و کیت دل کاستیلو، بازیگر، نقش میانجی را در این ملاقات ایفا کرده، برای بسیاری از مردم را در کشوری که کارتلهای مواد مخدر به وحشت دامن می زنند و بسیاری را با خشونت شدید می کشند، شوکه کرده است. ضمن اینکه، هیچکدام از این مصاحبه ها جذاب نیستند و اطلاعات بسیار اندکی را از زندگی این شخصیتهای غریب برملا می کنند. خبرنگارانی که اخبار کارتلهای مکزیک را پوشش می دهند، برخی اوقات در قالب بازدیدهایی که توسط مسئولین برای رسانه ها ترتیب داده می شوند، دعوت می شوند. پس از دستگیری ال چاپو در 8 ژانویه در شهر لوس موکیس، خبرنگاران بسیاری صف بستند تا در قالب توری که ارتش ترتیب داده بود، از خانه ای که ال چاپو در آن پنهان شده بود بازدید کنند. آنها آخرین مخفیگاه یکی از تحت تعقیب ترین قاچاقچیان مواد مخدر جهان را می دیدند. تصویر مخفیگاه ال چاپو پس از دستگیری دوباره اش بازدید مشابهی نیز توسط مسئولان در جولای 2015 ترتیب داده شد. زمانی که ال چاپو توانسته بود از یک زندان امنیتی فرار کند و به سرخط رسانه های جهان بدل شود. در آن زمان می توانستیم سلولی را که 17 ماه در آن زندانی بود و همچنین تونلی که برای فرار حفر کرده بود را ببینیم. ما از راهرو مشهوری که خطرناکترین جنایتکاران مکزیک در آن زندانی هستند رد شدیم؛ صدایشان را شنیدیم و در چشمهایشان نگاه کردیم. چاله ای در حمام سلولی که ال چاپو از آن گریخت کسانی که جانشان را در دستانشان گرفته اند اینطور داستانها جالب هستند. اما داستانهایی که خبرنگاران برای تهیۀشان جانشان را در دست می گیرند زمانی تولید می شوند که خبرنگار برای تهیۀ گزارش از بدبختی هایی که کارتلهای مواد مخدر بر سر این کشور آورده اند دست به تحقیق می زند. اگرچه مصاحبه با یک قاچاقچی بزرگ مواد مخدر خطرناک است، اما خطر آن با خطراتی که خبرنگارانی که در مناطق تحت کنترل کارتلهای مواد مخدر به جان می خرند، اصلاً قابل مقایسه نیست. در چنین مناطقی، کارتلهای مواد مخدر بدون هراس از پیگرد و مجازات به هر کاری که دلشان بخواهد دست می زنند. اعتراضی به کشتار خبرنگاران یک مثال. در سال 2011، من و عکاس آژانس خبری فرانسه در دورانگو بودیم، در شمال مکزیک، جایی که حدود 300 جسد در نقاط مختلفش پیدا شده بود. برخی از این جسدها در مرکز شهر پیدا شده بودند. هیچکس نمی خواست با ما صحبت کند. وقتی که به سمت مردم می رفتیم، صحبتهایشان را قطع می کردند و در را توی صورت ما می بستند. سپس به یک صحنۀ دانته ای برخوردیم. در یک پارکینگ کوچک، در مقابل دفتر دادستان، دو کامیون یخچال دار پارک شده بودند. درون کامیونها، بقایای اجساد انسانها در لحافهای سفیدی که با خون و مایعات بدن لک شده اند، پیچیده شده بودند. دو پزشک قانونی، مشغول انجام کالبدشکافی روی اجسادی هستند که روی در پشت کامیونها گذاشته شده اند؛ توجه کنید که همۀ این صحنه ها در پارکینگ و فضای آزاد روی می داد. روی زمین نیز جسدهای دیگر هست. آنقدر جسد آنجا بود که هیچ سردخانه ای در شهر توان پذیرش همۀ آنها را نداشت. کامیون حاوی اجساد یافت شده در گورستانهای دسته جمعی دورانگو، 2011 باد بوی تعفن را به صورتم می زنم. به یک دیوار تکیه می زنم تا بالا نیاورم. رونالدو و یک عکاس دیگر در آن میان مشغول عکس گرفتن هستند که گروهی مامور به سرعت از دفتر دادستانی بیرون می ریزند. یک خبرنگار محلی که با ما بود به سرعت به چاک می زند و ما هم به دنبالش فرار می کنیم. مسئولان، که معمولاً در اینگونه نواحی دستشان با کارتلها در یک کاسه است، مشخصاً از اینکه در کاری که به ما مربوط نبود فضولی می کردیم، عصبانی بودند. تا آن موقع، هیچ کس دقیقاً نمیدانست که جسدها را دقیقاً کجا برده اند. پزشک قانونی بر سر اجساد، می 2011 همان روز، یک تهدید در لفافه به دستمان رسید. ما را به دزدیدن اطلاعات محرمانه متهم کردند. اگر در کشوری بودیم که دستگاه قضا به صورت نورمال کار می کرد، نگرانی ای نداشتیم. اما در دورانگو، جایی که قاچاقچیان مواد مخدر به همراه ماموران دفتر دادستانی در یک خودرو در خیابانهای شهر گشت می زنند، سخت است که بتوانیم مشخص کنیم، چه کسی در تعقیبمان است. همه جا "شاهین"ها مراقبمان هستند. آن شب نتوانستیم درست بخوابیم. حواستان به شاهینها باشد مثالی دیگر. در اکتبر سال 2014، تنها چند روز پس از مفقود شدن 43 دانشجو از مدرسۀ آیوتزیناپا، وارد ایگوآلا شدیم. "شاهین"ها هر جا که می رفتیم ما را دنبال می کردند؛ از جمله در هتلهای محل اقامتمان و از ما با موبایلها و دوربینهایشان فیلم می گرفتند. آنها آشکارا ما را تهدید می کردند. یک شب، تهدیدهای مرگ علیه گزارشگران خارجی در توییتر ظاهر شد. صبح روز بعد، شایعه شد که یک فیلمبردار را گروگان گرفته اند و سرش را بریده اند. در یک روز از آن ماموریت خبرنگاری، در صحرا زیر آفتاب سوزان راه می رفتیم. ما رفته بودیم که موانع جاده ای که دسترسی به ناحیه را بسته بودند ببینیم. پلیس این موانع را ایجاد کرده بود و به همراه سگها به دنبال دانشجویان مفقود شده می گشت. ناگهان مردان مسلحی را دیدم. پشت بوته ها به این امید که ما را ندیده باشند دراز کشیدیم. صدای نزدیک شدنشان و پر کردن اسلحه ها هایشان را می شنیدیم. احتمالاً حرکت چیزی را دیده بودند. اما خوشبختانه ما را پیدا نکردند و به راهشان ادامه دادند. داوطلبان در جستجوی دانشجویان گمشده، گوئررو، اکتبر 2014 وقتی که روی زمین دراز کشیده بودیم، از خودم پرسیدم: "چرا خودم را در چنین موقعیتی قرار می دهم؟ آیا ارزشش را دارد؟" ما چندین روز بود که داستان دانشجویان گمشده را پوشش می دادیم. و هر شب خسته و کوفته بودم، چه جسمی، چه روحی. اما به خودم می گویم که مهم است دنیا بداند که اینجا چه اتفاقی می افتد و تراژدی ای که قربانیان تجربه می کنند را بفهمد و بدین ترتیب شاید ذره ای عدالت نصیب آن همه جسدهایی که در بسته های مخصوص حمل جسد هستند، شود. اجسادی که برخیشان متعلق به خبرنگاران است. خبرنگارانی که در نواحی تحت کنترل گروه های مواد مخدر مکزیکی زندگی می کنند، چندان با خطر مردن در یک مواجهۀ مسلحانه درگیر نیستند، بلکه در یک چشم به هم زدن آنها را گروگان می گیرند. این اتفاق می تواند در دم در روزنامه ای که در آن کار می کنید بیافتد. یا وقتی که در خانۀ یک دوست هستید. شما را به زور داخل یک ون می کنند و بعداً یا جسدتان پیدا می شود یا اینکه به کل ناپدید می شوید. خیلی کم پیش می آید که فردی از این گروگانگیری ها زنده بازگردد. مزرعۀ خشخاش در ماه می سال 2012 در وراکروز بودم. جایی که در آن سه عکاس و یکی از مدیران یک روزنامه، یک روز پس از ناپدید شدن در یک کانال پیدا شده بودند. خویشاوندان و همکارانشان نای حرف زدن ندارند. در آن زمان دو کارتل مواد مخدر برای در دست گرفتن فعالیتهای جنایی در منطقه به جان هم افتاده بودند. یکی از خبرنگاران روزنامه به من گفت: "ما میان آتش این دو گیر کرده ایم." و به من از تصمیمش برای تغییر شغل گفت. در خانۀ خورخه سانچز که پدرش نیز همچون او خبرنگار بود و کشته شد؛ وراکروز، آگوست 2015 همۀ کارکنان روزنامه در آستانۀ فوران هستند. یکی می گوید: "دیشب نرفتم خانه بخوابم." یکی دیگر از بخشنامۀ روزنامه می گوید که گفته تحت هیچ شرایطی نباید به مراسم تشییع همکارانشان بروند. صاحبان روزنامه به جای همدردی با خانوادۀ قربانیان، سعی دارند که تا جای ممکن خود را از آنها مبرا کنند تا از خشم کارتلها در امان بمانند. روزنامۀ "AZ" که یکی از عکاسان کشته شده در آن کار می کرد، تا جایی پیش رفت که حتی نامۀ استعفای او را نیز چاپ کرد تا نشان دهد این روزنامه هیچ ارتباطی با او نداشته است. آنها این نامه را یک روز پس از ختم او چاپ کردند. احضارهای هراسناک و مرگبار عکاسی که فعالیتهای پلیس را پوشش می دهد و از این رو مورد خشم کارتلها است، به من گفت که کارتل "زتاس" عادت دارد که خبرنگارانی را که از آنها ناخشنود است "احضار" کند تا به آنها درس عبرتی بدهد. او به من گفت: "آنها شما را جلوی همکارانتان با باتوم می زنند." باسن برهنۀ گزارشگر را در معرض عموم، چنان شلاق می زنند که دچار خونریزی می شود. مارکوس خسوس هرناندز رودریگز (ال چیلانگو)، متهم به رهبری گروه لوس زتاس، می 2012 یک روز پس از آنکه اجساد در وراکروز کشف شدند، من به اتفاق سه نفر از همکارانم به خانۀ گابریل هیو و گیلرمو لونا، خواهرزاده اش، که دو تن از قربانیان بودند، رفتیم. خانۀ محقری بود. اتاقی که تابوتها را در آن قرار داده بودند، بی نهایت گرم بود. وقتی که همکارانم با من پا به خانه گذاشتند، به گریه افتادند. روزها و روزها استروس و فشار اینجا دیگر بیرون زد. تابوت گابریل هیو و خواهرزاده اش گیلرمو لونا، می 2012 وقتی که آنجا بودم، فهمیدم که گابریل و خواهرزادۀ 22 ساله اش "احضار" شده بودند. گابریل پیش از آنکه بر سر قرار مرگبارش برود، موتورسیکلت خود را نزد دوستش گذاشت و از او خواست که در صورت عدم بازگشتش مواظب دخترش باشد. سپس دوربینش را نزد خواهرش گذاشت و خداحافظی کرد. این را خواهرش در مراسم تشییع گابریل به من گفت. او کاملاً از خود بیخود شده است. او هم برادرش را از دست داده و هم پسرش را.  وداع با گابریل هیو و گیلرمو لونا، می 2012 گیلرمو در روزی که ناپدید شد طبق معمول مشغول به کار بود و مثل هر روز فعالیتهای پلیس را پوشش می داد. پیش از آنکه برای "احضار" برود، مموری کارد دوربینش را بیرون آورد و آن را به یک همکار داد و گفت که در صورتی که بازنگشت آن را به دبیران رورنامه بدهد. جسد هر دوی آنها در سوم ماه مه، در روز جهانی آزادی رسانه ها، یافت شد. * لِتیشیا پینِدا کورته (Leticia Pineda Corté)، خبرنگار آژانس خبری فرانسه در مکزیک است


پنجشنبه ، ۲۹بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سوک]
[مشاهده در: www.sook.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن