تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خدايا روزى كن مرا محبّت خودت و محبّت دوستدارانت را و محبّت آنچه مرا به تو نزديك مى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842344316




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

به قيمت شهادت حاضر نشد هواپيما را به عراق ببرند!


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: به قيمت شهادت حاضر نشد هواپيما را به عراق ببرند!
نویسنده : علي احمدي فراهاني 


عالم مجاهد، شهيد آيت‌الله حاج شيخ فضل‌الله محلاتي(قده) نماينده فقيد امام خميني در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، از پيشگامان نهضت اسلامي به شمار مي‌رود. آن بزرگ از عنفوان جواني در زمره «فداييان اسلام» درآمد وتا واپسين لحظات حيات، درحال مجاهدت در راه آرمان‌هاي سياسي و انقلابي خويش بود و نهايتاً در همين راه به شهادت رسيد. در گفت و شنودي كه پيش رو داريد، حضرت آيت‌الله حاج شيخ حيدرعلي جلالي خميني به بازگويي خاطرات خويش از ادوار گوناگون حيات دوست ديرين خويش پرداخته و از آن خاطراتي شنيدني را نقل كرده است. اميد مي‌بريم كه انتشار اين گفت و شنود در سالروز شهادت آيت‌الله محلاتي، علاوه بر تجليل از آن شهيد گرانمايه خوانندگان را با ادواري از تاريخ انقلاب اسلامي آشنا سازد. به عنوان سؤال اول، لطفاً بفرماييد كه جنابعالي از چه دوره‌اي با شهيد آيت‌الله فضل‌الله محلاتي آشنا شديد وچه خصال و ويژگي‌هايي را در ايشان برجسته ديديد؟ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين(ع). بايد خدمتتان عرض كنم كه اين بزرگوار از همان ابتدا كه براي طلبگي به قم آمد، انسان مجاهدي بود. حضرت امام تابستان‌ها و هنگامي كه حوزه علميه تعطيل بود، گاهي به محلات تشريف مي‌بردند. در آن ايام مرحوم شهيد محلاتي خردسال و بسيار به امام علاقه پيدا كرده بود و در جلساتي كه امام حضور داشتند، شركت مي‌كرد. در قم ايشان در درس بسيار پيگير و پرتلاش و در رفتار و گفتار بسيار مرتب، منظم و دقيق بود. بنده هيچ‌وقت ايشان را كسل و خسته نديدم. هميشه شاداب و بشاش بود و همين هم باعث مي‌شد در هر كاري موفق باشد. انسان‌هاي مجاهد هميشه چنين روحيه‌اي دارند و ايشان هم به تمامي از اين روحيه برخوردار بودند. برحسب آنچه مشاهده كرديد، مبارزات ايشان از چه دوره‌اي آغاز شد؟ ظاهراً اين فعاليت‌ها به دوران تلاش و تكاپوي فداييان اسلام باز‌مي‌گردد؟ بله، آن روزها شهيد نواب صفوي به قم مي‌آمد و عليه رضاشاه حرف مي‌زد. اغلب هم بعد از سخنراني تحت تعقيب قرار مي‌گرفت. بنده شخصاً بسيار مرحوم نواب را دوست داشتم، ولي شهيد محلاتي با ايشان و فداييان اسلام همراهي مي‌كرد و در قضيه مدرسه فيضيه هم كه عده‌اي عليه مرحوم نواب و فداييان اسلام فتنه‌گري كردند، ايشان كتك هم خورد! داستان آن شب هم، داستان عجيبي است... چه كساني اين كار را كردند؟ اينها عده‌اي بودند كه پشت مرحوم آيت‌الله‌العظمي بروجردي (رضوان الله تعالي عليه) پنهان مي‌شدند و از موقعيت ايشان سوء‌استفاده مي‌كردند. اينها يك عده شيخ اهل بروجرد بودند و احساس مي‌كردند حضور فداييان اسلام در قم به نفع حوزه نيست و آيت‌الله بروجردي هم راضي نيستند اينها بيايند و در قم ميتينگ بدهند و سخنراني كنند، چون اين حركت آنها ممكن بود رژيم را نسبت به حوزه مشكوك كند و به‌نوعي متعرض حوزه علميه شود. دست‌كم آنها با اين منطق رفتارهاي خود را توجيه مي‌كردند. از فعاليت‌هاي شهيدان نواب صفوي و سيدعبدالحسين واحدي در قم مي‌گفتيد. بله، خدا رحمتش كند سيد‌عبدالحسين واحدي را. قد رشيدي داشت و مي‌آمد و روي سنگ كنار حوض مدرسه فيضيه مي‌ايستاد و عليه رژيم سخنراني مي‌كرد. مي‌گفت: در قاموس شيعيان علي(ع) ترس معنا ندارد! فداييان اسلام هم دور او را مي‌گرفتند. كسي كه در اين ميان به صورت جدي به دنبال فداييان اسلام بود و از اين شور و هيجان لذت مي‌برد، شهيد محلاتي بود. در قضيه كتك زدن فداييان اسلام، طلاب بروجردي با چوب و چماق به آنها حمله كردند و شهيد محلاتي هم در زمره آن دسته از اعضاي فداييان بود كه كتك خورد! ايشان در مبارزه يد طولايي داشت و در دوران آيت‌الله كاشاني و دكتر مصدق به ديدن‌شان مي‌رفت و با آنها ملاقات مي‌كرد. ايشان به منزل آيت‌الله كاشاني مي‌رفت و از ايشان دستور مي‌گرفت كه مثلاً به فلان شهر برود و در آنجا منبر داشته باشد. ما طلبه جواني بوديم و پيش خودمان مي‌گفتيم چه ربطي بين طلبگي و سخنراني عليه رژيم وجود دارد؟ شهيد محلاتي از هم‌نسلان خود بسيار پيش بود. جنابعالي با شهيد محلاتي هم‌دوره و هم‌درس هم بوديد؟ ايشان در دوران تحصيل بيشتر با چه كساني دمخور بود؟ بله، درس فقه و اصول حضرت امام را با هم مي‌رفتيم. مرحوم شهيد حاج‌آقا مصطفي، مرحوم آقاي خلخالي، مرحوم آقاي توسلي، مرحوم آقاي ابطحي كاشاني و مرحوم شهيد محلاتي گروهي بودند كه گاهي با هم جلساتي داشتند و من هم گاهي در آن جلسات شركت مي‌كردم. اينها دوستان و هم‌درس‌هاي نزديكش بودند. از ارتباط شهيد آيت‌الله حاج‌آقا مصطفي خميني و شهيد‌محلاتي خاطره‌اي هم داريد؟ بله، يك بار حضرت امام به محلات تشريف آورده و منزل شهيد محلاتي بودند. به منزل ما زنگ زدند كه ما در محلات هستيم و شما هم بيا. رفتم و جلسات بسيار بانشاطي بود. در آن مجلس حاج‌آقا مصطفي در رأس بود. ايشان بسيار با نشاط و شور و وجد بود. شهيد محلاتي و شهيد حاج‌آقا مصطفي خيلي با هم صميمي بودند. شهيد محلاتي انسان آزاده‌اي بود و همه دوستش داشتند، لذا حاج‌آقا مصطفي هم بسيار به ايشان علاقه داشت و مثل دو برادر با هم گرم و صميمي بودند و رفت و آمد داشتند. خدا هر دو را رحمت كند. از چه زماني مبارزات ايشان جدي‌تر شد؟ با عنايت به اينكه فعاليت فداييان اسلام، عملاً به نتيجه مطلوب نرسيد؟ از دوره نهضت حضرت امام. در اين دوره ايشان بر مجاهدت‌ها، تلاش‌ها و كوشش‌هاي خود افزود، مخصوصاً كه شديداً به امام علاقه داشت. ايشان از شاگردان حضرت امام بود و در راه نهضت امام از هيچ تلاشي رويگردان نبود. در عين حال فعاليت‌هاي سياسي موجب نمي‌شد به درس بي‌توجهي كند و طلبه بسيار درس‌خواني بود. ايشان از دوره آيت‌الله كاشاني كه هيچ روحاني‌اي جرئت نداشت وارد عرصه مبارزات شود و بلافاصله به او برچسب انگليسي بودن مي‌زدند، به مبارزه پرداخت و برايش حرف افرادي كه دائماً اين فكر را ترويج مي‌كردند كه: طلبه بايد به درس و مشق خود برسد و كاري با سياست نداشته باشد! اهميتي نداشت. ايشان انسان بسيار متديني بود و تلاش و مجاهدت فراواني داشت. ايشان بسيار به نماز جماعت تقيد داشت و در نماز آيت‌الله العظمي سيد محمدتقي خوانساري و آيت‌الله العظمي حاج شيخ محمدعلي اراكي شركت مي‌كرد. به هرحال از وقتي كه نهضت امام شروع شد، شور و نشاط زيادي پيدا كرد و دائماً در اطراف امام بود تا وقتي كه امام از قم تبعيد شد و بنده و ايشان به دستور امام به تهران رفتيم. شهيد محلاتي در تهران هم به فعاليت‌هاي خود ادامه داد و غير از عضويت در جامعه روحانيت مبارز، در زمره هيئتي هم كه امام توصيه كرده بودند، فعاليت داشت. كدام هيئت؟ مرحوم نامه‌اي به شهيد مطهري نوشتند و در آن توصيه كردند علماي تهران ولو براي خوردن يك استكان چاي هم شده است، هفته‌اي يك بار دور هم جمع شوند! در حالي كه قبل از آن تاريخ، علما عادت به جمع شدن نداشتند. در واقع امام با اين حركت، به تشكيل و برگزاري تشكيلات روحانيت دامن زدند. شهيد محلاتي جزو فعال‌ترين اعضاي اين جمع علما بودند. نقش اين تشكيلات چه بود؟ به عبارت ديگر اين جمع، در تداوم نهضت چه نقشي ايفا كرد؟ اين تشكيلات بزرگ‌ترين نقش را در پيروزي انقلاب داشتند. هر اعلاميه‌اي كه از نجف مي‌آمد، بلافاصله توسط اعضاي اين تشكيلات چاپ، تكثير و به‌سرعت پخش مي‌شد، مخصوصاً شهيد محلاتي و شهيد شاه‌آبادي در اين قضيه نقش برجسته‌اي داشتند و به قول بعضي از روحانيون «موتور» انقلاب بودند. در اعلاميه‌هايي هم كه قرار بود به نفع نهضت امام منتشر شوند، براي گرفتن امضا از علما و مراجع سعي بليغي داشتند. شهيد شاه‌آبادي يك فولكس قديمي داشت و مي‌آمد و با طرف روبوسي مي‌كرد و مي‌گفت اين را امضا كنيد! در آن شرايط خطير و اختناق سنگين هم معلوم بود كسي كه آن اعلاميه را امضا مي‌كرد، چه سرنوشتي در انتظارش بود، چون طبق قانون اساسي حكم هر كسي كه به خاندان سلطنتي توهين مي‌كرد، اعدام بود! ما هم به خدا توكل و امضا مي‌كرديم. شهيد شاه‌آبادي مي‌گفت: وقتي براي امضا گرفتن نزد بعضي‌ها مي‌روم، با من دعوا مي‌كنند كه تو مي‌خواهي ما را به كشتن بدهي؟ شهيد محلاتي هم در گرفتن امضا سعي بليغي داشت. خيلي به ايشان علاقه داشتم و دعوتش مي‌كردم كه به مسجد احمديه بيايد و منبر برود. ما در سال 1340 از طرف امام به اين مسجد آمديم، چون مردم امام جماعت خواسته بودند و امام هم دستور دادند ما به اينجا بياييم. پس از اينكه امام به تركيه تبعيد شدند بسيار مقيد بودم در ماه‌هاي محرم و رمضان حتماً شهيد محلاتي را به اين مسجد دعوت كنم. منبر ايشان چه ويژگي‌هايي داشت؟ بيشتر چه مسائلي در آن مطرح مي‌شد؟ منبرهاي ايشان بسيار گرم و پرشور بود. هميشه از نهضت امام طرفداري مي‌كرد و عليه رژيم حرف مي‌زد. يادم هست يك بار روحاني‌اي را دعوت كردم كه در مسجد ما منبر برود. شرط كرد به منبر مي‌روم، به شرط اينكه آقاي محلاتي منبر نرود! دلش نمي‌خواست در مجلسي حضور يابد كه عليه رژيم حرفي زده مي‌شود. كاملاً مشخص بود با دستگاه ارتباط دارد. اغلب هم گلايه مي‌كرد كه چرا آقاي محلاتي را دعوت مي‌كنيد؟ من هم پاسخ مي‌دادم به ايشان علاقه دارم و بايد نهضت امام را تقويت كنيم. به فعاليت‌هاي ايشان در جامعه روحانيت مبارز هم اشاره‌اي كنيد. ايشان در اين تشكل چه نقشي را ايفا مي‌كردند؟ ايشان در آنجا هم از اعضاي بسيار فعال بود و هر وقت جامعه روحانيت مبارز مي‌خواست اعلاميه‌اي را به شهرهاي مختلف بفرستد، قطعاً ايشان و شهيد شاه‌آبادي پاي ثابت قضايا بودند. انصافاً كسر شأن اين دو بزرگوار بود اگر شهيد نمي‌شدند و كسوت شهادت زيبنده آنان بود. اين دو تن لحظه‌اي از تقويت نهضت امام، جمع‌آوري امضا براي اعلاميه‌ها و پس از پيروزي انقلاب، حضور در جبهه‌ها غفلت نمي‌كردند. قبل از انقلاب با شور و غيرت خاصي به سراغ علما مي‌رفتند و اعتراض مي‌كردند كه چرا حركت نمي‌كنيد و حرف نمي‌زنيد؟ خيلي در تحريك برخي افراد ساكت نقش داشتند. بايد نقش ايشان براي نسل جوان بيشتر بازگو شود. از نگاه حضرت امام به شهيد محلاتي برا‌يمان بگوييد. متقابلاً رهبر كبير چگونه به ايشان مي‌نگريستند؟ شهيد محلاتي نزد حضرت امام جايگاه ويژه‌اي داشت و امام بسيار به ايشان علاقه داشتند و در خانه امام همواره به روي ايشان باز بود. مرحوم حاج احمد آقا مي‌گفتند موقعي كه امام خبر شهادت آقاي محلاتي را شنيدند، تا نيمه‌شب در اتاق قدم مي‌زدند و نام ايشان را مي‌بردند! همين حالت را بنده در مورد شهادت آيت‌الله مطهري شنيده بودم كه امام خواب‌شان نمي‌برد و در اتاق‌شان راه مي‌رفتند. هر دو بزرگوار براي پيروزي انقلاب زحمات فراواني كشيدند، شهيد مطهري در زمينه جهاد علمي و نظريه‌پردازي و شهيد محلاتي در زمينه تبليغ و ترويج افكار امام. شهداي محراب هم در اين زمينه زحمات فراواني را متحمل شدند. آنها هم هر يك در شهر و استان خود، به عنوان محور عمل كردند و با تلاش جمعي همه مبارزان بود كه انقلاب به پيروزي رسيد. اينها همه مردان خدا بودند و هر آنچه را كه داشتند، خالصانه در طبق اخلاص نهادند و از هيچ ايثاري دريغ نكردند و سرانجام هم به فيض شهادت نائل شدند. در دوران مبارزات، شهيد محلاتي با همه اين بزرگواران ارتباط داشت و تمام آنها هم به ايشان نظر و توجه خاصي داشتند و در اقداماتي كه مي‌خواستند انجام بدهند، از آرا و نظرات شهيد محلاتي استفاده مي‌كردند. خود حضرتعالي هم با ايشان مشورت داشتيد؟ بيشتر درچه زمينه‌هايي همفكري مي‌كرديد؟ بله، در شهرستان خمين اختلافات زيادي بروز مي‌كرد. سه چهار سال پس از پيروزي انقلاب، هنگامي كه امام مرا به خمين فرستادند، مدير كل اطلاعات اراك به من گزارش داد گروهك‌ها و مجاهدين خلق بخش اعظم فعاليت‌هاي خود را در استان مركزي روي خمين متمركز كرده‌اند و سعي مي‌كنند در اين شهر به اختلافات دامن بزنند. آنها در خمين به شكل عميق و گسترده‌اي فعاليت و ايجاد اختلاف كرده بودند... به چه شكل؟ كاري كرده بودند كه اقشار و طبقات مردم، كاملاً دو دسته شده بودند! علما و خانواده‌هاي شهدا، كسبه و مسئولان! حضرت امام در اوايل كار، توجهي به اين اختلافات نمي‌كردند و هر وقت ما خدمت‌شان مي‌رفتيم و از استاندار، فرماندار و مسئولان حرف مي‌زديم، ايشان چيزي نمي‌فرمودند، ولي بالاخره كار اختلافات در خمين به‌قدري بالا گرفت كه امام مستقيماً دخالت كردند و يك روز مرحوم حاج احمد آقا تلفن زد و گفت بياييد امام با شما كار دارند. ايامي بود كه امام هر چند وقت يك بار، براي 10 روز ملاقات‌ها را لغو مي‌كردند. فكر مي‌كردم بايد موضوع خيلي مهمي باشد كه در چنين موقعي مرا احضار كرده‌اند! به جماران رفتم و ديدم امام كسل و ناراحت روي صندلي نشسته‌اند. عرض كردم: «امر بفرماييد، در خدمت هستم» امام فرمودند: «شنيده‌ام در خمين اختلافات زيادي پيش آمده است» عرض كردم: «نگران نباشيد. به كارها سر و سامان خواهم داد. اولاً خود اهل آنجا هستم و ثانياً 30 سال در جريان مبارزات بوده‌ام و كمي به چم و خم امور واردم. مي‌روم و به ياري خدا كارها را نظم مي‌دهم و بعد خدمت شما مي‌آيم و گزارش مي‌دهم.» بعد كه به خمين رفتم، ديدم اختلافات بسيار شديدتر از آن است كه تصور مي‌كردم و مسائل بسيار عديده و پيچيده هستند. هر روز عده‌اي راهپيمايي مي‌كردند و مرگ بر اين و مرگ بر آن راه مي‌انداختند. در دوره بني‌صدر بود؟ خير، بني‌صدر رفته بود. مردم خمين بسيار خوب هستند و منافقين نتوانسته بودند عقايد خود را به آنها القا كنند، اما توانسته بودند از قدرت‌طلبي افراد استفاده كنند و آنها را بر سر كسب قدرت و به دست گرفتن امور شهر، به جان هم بيندازند و از اين فضا به سود خود استفاده و مردم را تحريك كنند. رسانه‌هاي خارجي هم كه مستمسك خوبي به دست‌شان افتاده بود، بي‌ادبي مي‌كردند كه: امام بهتر است شهر كوچك خود را اصلاح كند، نه اينكه بخواهد رهبر جهان اسلام باشد! وقتي مي‌خواستم از دفتر امام بيرون بيايم، فردي گفت: شما به خمين مي‌روي، ولي كاري از دستت برنمي‌آيد! ظاهراً هر كسي را كه براي رتق و فتق امور به خمين فرستاده بودند، نتوانسته بود كاري كند. گفتم: مي‌روم و ان‌شاءالله با موفقيت برمي‌گردم! لازم به ذكر است در اين ماجراها يكي از نهادها در خمين، يك پاي قضيه بود و در بسياري از امور دخالت مي‌كرد! كار به جايي رسيده بود كه آن نهاد با نماينده مجلس كه برادرش از شهداي انقلاب و اهل علم و در خدمت نهضت امام و به خاطر اعلاميه‌هاي امام دستگير و سرانجام شهيد شده بود، چپ افتاد! در حالي كه اين بنده خدا در بين عامه مردم وجهه و اعتبار خوبي داشت. بر سر همين موضوع كار به دو دستگي كشيد و منافقين هم به اين اختلافات دامن مي‌زدند. بنده براي حل اين مسائل از دوستان زيادي ياري خواستم، از جمله از شهيد محلاتي كه نقش مهمي داشت. يك روز آمد و ناهار را در خدمتش بوديم. اذان كه دادند، بلند شد و وضو گرفت و نمازي خواند كه هرگز از خاطرم نمي‌رود. از ايشان خواستم به خمين بيايد و گفتم: «شما براي انقلاب متحمل رنج و زحمات فراواني شده‌ايد. امام در باره اختلافات و مسائل خمين بسيار نگران هستند. لطفاً بياييد و كمك كنيد كه به اوضاع سر و ساماني بدهيم.‌» ايشان پذيرفت و آمد و در نماز جمعه خمين سخنراني گرمي را ايراد و نقش بسيار خوبي را در‌باره اختلافات در خمين ايفا كرد. به دليل اينكه نماينده امام در سپاه بودند، طبعاً سخنشان هم در ميان مردم انقلابي و سپاهيان خمين تأثير مثبتي داشت. اينطور نيست؟ بله، دقيقاً به همين دليل هم بود حرف‌هاي ايشان به بچه‌هاي سپاه تأثير زيادي داشت و كمي از شعله‌اي اختلاف را فرو‌نشاند و توانستيم بر اوضاع مسلط شويم و اختلافات را به حداقل برسانيم. در رتق و فتق امور خمين، شهيد شاه‌آبادي هم نقش به‌سزايي داشت و مخصوصاً صحبت‌هاي ايشان با يكي از علماي خمين توانست به آرام شدن اوضاع كمك شايان توجهي كند. حقيقتاً وجود اين دو بزرگوار در هر جايي كارساز و مفيد بود و هر جا مشكلي براي انقلاب پيش مي‌آمد و از آنها كمكي خواسته مي‌شد، از هيچ تلاشي مضايقه نمي‌كردند. به نظر شما، چرا حضرت امام از بين ياران متعددي كه در ميان انقلابيون و نيز فضلاي حوزه‌هاي علميه داشتند، ايشان را به نمايندگي خود در سپاه انتخاب كردند؟ براي اينكه سپاه مشكلات فراواني داشت و در آن زمان هم موقعيت سپاه بسيار حساس بود، چون هم بايد با منافقين در داخل شهرها مقابله كند و هم بايد در جبهه‌هاي جنگ به دفاع از كشور بپردازد، لذا هر كسي توانايي نمايندگي امام در سپاه را نداشت. حساسيت موضوع بسيار بالا و خطر نفوذ منافقين در رده‌هاي مختلف سپاه خيلي زياد بود، بنابراين بايد فردي انتخاب مي‌شد كه صد در صد مورد اعتماد امام بود. ايشان انسان بسيار صريح و آزاده‌اي بود و همين صراحت باعث شده بود گاهي بين ايشان و عده‌اي مشكلاتي پيش بيايد. قصد ايشان اين بود كه فقط نيروهاي صد در صد خالص در سپاه باشند و هر كسي نتواند در سپاه حضور يابد. اوايل كار هم بود و ايشان تجربه خاصي در اين زمينه نداشت. جنابعالي قطعاً به دليل آشنايي و صميميت زياد با شهيد محلاتي، فقدان ايشان را بيش از ديگران احساس مي‌كنيد. اينطور نيست؟ همين‌طور است. اگر ايشان زنده بود براي پيشبرد انقلاب و رويارويي با اختلافات و فتنه‌هاي مختلف مي‌توانست بسيار مؤثر باشد. ايشان همواره سعي بر تقويت انسجام و وحدت داشت. اكثر مردم محلات بسيار دوستش داشتند، چون خوش‌سابقه بود، اما بنده خدا در دوره نمايندگي محلات با اختلافات زيادي روبه‌رو شد!... چرا؟ در انتخابات طرف مقابل و رقيب چشمش را مي‌بندد و سوابق و پيشينه فردي را كه عمري مجاهدت كرده است ناديده مي‌گيرد و عده‌اي از افراد دهان‌بين هم باور مي‌كنند. در مورد شهيد محلاتي هم همين وضع پيش آمد. از ماجراي شهادت ايشان چه خاطره‌اي داريد؟ اين رويداد چطور اتفاق افتاد؟ هواپيمايي كه ايشان و عده‌اي از مسئولان در آن بودند، مورد حمله هواپيماهاي عراقي قرار گرفت. آنها خيلي سعي كردند هواپيما را به عراق ببرند و به زمين بنشانند تا بلكه با فشار و شكنجه از آنها حرف بكشند! شهيد محلاتي با رفتن هواپيما مخالفت مي‌كند و دشمن هم آنها را به شهادت مي‌رساند! ايشان سال‌ها زندان‌هاي ستمشاهي را تحمل كرده و لذا بعيد بود بتوانند از ايشان اطلاعاتي بيرون بكشند، ولي قطعاً كار دشوار مي‌شد. به همين دليل مقاومت كرد و اجازه نداد هواپيما را ببرند و آنها هم هواپيمايش را ساقط كردند! و سخن آخر؟ شهيد آيت‌الله محلاتي انساني مجاهد و فداكار بود كه قبل و بعد از انقلاب از هيچ ايثاري براي تقويت خط امام و دفاع از دين دريغ نكرد. به تحقيق مي‌توان گفت شهيد محلاتي مصداق بارز اين آيه است: ‌«كساني كه گفتند خدا و بر اعتقادات‌ خود پاي فشردند و به خدا ايمان داشتند و در راه دين خدا استقامت ورزيدند، ملائكه بر آنان نازل مي‌شوند كه بيمي به دل راه ندهيد و بشارت باد بر شما بهشت جاويدان كه به شما وعده داده شده است.» خداوند رحمتش كند كه بزرگمرد يگانه‌اي بود. با تشكر از وقتي كه به انجام اين گفت‌وگو اختصاص داديد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن