محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830738481
لحظه های قبل از اعدام شهید لبافی نژاد به روایت همسرش
واضح آرشیو وب فارسی:تا شهدا: پروین سلیحی گفت: ساواک قبل از اعدام شهید لبافی نژاد به ما اجازه ملاقات دادند. یادم هست کمترین اضطرابی در او مشاهده نکردم. این روحیه در سال هایی که کمترین امیدی به پیروزی انقلاب وجود نداشت اوج ایمان بود.تا شهدا؛ بانو پروین سلیحی فرزند شهید مرتضی لبافی نژاد،از مبارزان پیش از انقلاب به شمار می رود. وی در پی این فعالیت ها دستگیر و مدت ها در کمیته مشترک ضد خرابکاری به سر برد، در همین فاصله همسرش نیز به جوخه اعدام سپرده شد. خانم سلیحی پس از سال ها و در گفت وشنود پیش روی، شمه ای از خاطرات آن دوره خویش را بازگفته است. *سر کار عالی درچه تاریخی و چگونه دستگیر شدید؟ در سال 1354 و در حالی که هنوز به سن قانونی نرسیده بودم دستگیر شدم. *علت دستگیری تان چه بود؟ در سال 1351 با دکتر لبافی نژاد ازدواج کردم و از طریق ایشان در جریان وضعیت سیاسی کشور قرار گرفتم. اختناق و خفقان به قدری شدید بود که فقط عده معدودی از واقعیت ها خبر داشتند. ایشان هم سعی می کردند در من آمادگی های لازم برای مبارزه را ایجاد کنند. یکی دو سال که از ازدواج مان گذشت، ایشان به شکل علنی تری با من حرف زدند و در سال 1353 رسماً وارد فعالیت های مبارزاتی شدم. آن روزها کارهای مبارزاتی به شکل کاملاً مخفی انجام می شد و همه اسامی مستعار داشتند. حتی همرزمان شوهرم را درست نمی شناختم! شوهر خود من فقط با دو نفر ارتباط داشت که اگر این ارتباط لو رفت، سازمان صدمه نبیند! البته گاهی هم ضرورت ایجاب می کرد چند نفر با هم در یک خانه زندگی کنیم. مثلاً در تبریز که بودیم، یک خانه عادی داشتیم که در آن زندگی می کردیم و یک خانه تیمی هم داشتیم که در آنجا جلسات را تشکیل می دادیم. در اواخر سال 1354 شوهرم را دستگیر کردند. به محض اینکه اطلاع پیدا کردم، فرزندم را که هنوز خیلی کوچک بود برداشتم و به تهران بردم تا به دست خانواده شوهرم بسپارم. آنها همین که همسرم را دستگیر کردند، محله خانه پدری ایشان را تحت مراقبت قرار دادند. موقعی که به خانه شوهرم تلفن زدم، از لحن مادرشوهرم فهمیدم خانه تحت مراقبت است، برای همین به خانه خواهرشوهرم رفتم و بچه را به او دادم، ولی آنجا هم تحت مراقبت بود و به همین دلیل مأموران در آنجا دستگیرم کردند. *آیا قبل از دستگیری می دانستید چه چیزی در انتظار شماست؟ بله، شوهرم همیشه لباس بیرون می پوشیدند که اگر ریختند و ایشان را گرفتند، با لباس خانه نبرند. من که ایشان را همیشه آماده می دیدم، طبیعتاً خودم هم آمادگی داشتم. از نظر زندان و شکنجه هم همیشه اخبار درون زندان ها و رفتاری که با مبارزین می شد، به گوش ما می رسید. شوهرم همیشه توصیه می کردند آیاتی از قرآن را حفظ کنم، چون در زندان تنها چیزی که به داد ما می رسید، قرآن بود. خود ایشان هم همیشه و در فواصل ویزیت بیماران قرآن می خواندند و با قرآن مأنوس بودند. واقعاً خدا به من لطف کرد که توانستم تاب بیاورم. البته اطلاعات مربوط به من قبلاً لو رفته بود و دیگر ضرورتی پیش نیامدتا به اندازه دیگران شکنجه شوم. *در سال دستگیری شما شکنجه در زندان ها در اوج خود بود. از آن ایام بگویید؟ در مورد من شکنجه هایی که اعمال شدند سوزاندن با سیگار و کابل بود. شاید کابل خوردن ظاهراً خیلی وحشتناک به نظر نرسد، ولی به نظر بسیاری از کسانی که شکنجه شده اند، کابل از همه بدتر بود. گاهی بعضی ها را آن قدر با کابل می زدند که سراپای شان زخمی می شد! یک سال در زندانی انفرادی به طول یک و نیم و عرض یک متر بودم. اتاق خفه و تاریکی بود که واقعاً تحمل اش دشوار بود. از همه بدتر موقعی بود که ما را پشت در اتاق شکنجه به صف می کردند و با شنیدن هر صدای فریاد و ناله ای می لرزیدیم. تمام لحظات آن یک سال شکنجه بود و هر بار که در زندان باز و بسته می شد، فکر می کردیم حالا نوبت ماست. *شکنجه گر شما چه کسی بود؟ منوچهری و گاهی هم حسینی. در تمام طول شکنجه هتاکی می کردند و متهم را زیر فشار شدید جسمی و روحی قرار می دادند و حتی فرصت نمی دادند نفس بکشیم! در سال 1353 رژیم شاه دستگاه امنیتی قدرتمند و امکانات فراوانی داشت و اعضای اصلی گروه ها را دستگیر کرده بود. فشار به قدری زیاد بود که به اعتقاد بسیاری از گروه ها جز مبارزه مسلحانه راهی باقی نمانده بود. *چه حکمی برای شما صادر شد؟ حکم اعدام، منتهی چون هنوز به سن قانونی نرسیده بودم، به حبس ابد محکوم شدم! *از دکتر لبافی نژاد برای مان بگویید.ایشان را در زندان وشرایط سخت آن چگونه دیدید؟ ایشان برای من یک الگوی کامل و به معنای کامل کلمه متدین و مرد خدا بودند. ایشان اسوه کامل اخلاص و ایمان بود و هر وقت به یاد ایشان می افتم، جز بندگی خدا و خدمت خالصانه به خلق خدا چیزی به یاد نمی آورم. ایشان نه تنها برای ام بلکه برای همه کسانی که با وی سر و کار داشتند منشأ خیر و برکات معنوی بود. در آن سال ها خیلی ها به این نتیجه رسیده بودند که مبارزه با رژیم تا بن دندان مسلح و دارای دستگاه امنیتی مخوف ساواک امری محال است، اما دکتر معتقد بود اگر به شهادت برسد، دست کم دو نفر از خود خواهند پرسید چرا چنین شده است و اگر شهادت او حتی باعث بالا رفتن آگاهی دو نفر هم بشود و آنها به ماهیت پلید رژیم پی ببرند، کار خود را انجام داده است. هر انسان مؤمنی به فرج الهی معتقد است. ما هم می دانستیم ظلم برای همیشه پایدار نخواهد ماند، اما با محاسبات ظاهری امیدی به نزدیک بودن پیروزی نبود، با این همه مبارزان واقعی به حسب وظیفه کارشان را انجام می دادند. *چه شد که شما و شوهرتان آرامش و اعتبار اجتماعی را کنار گذاشتید و به زندگی پرمخاطره مبارزه با رژیم گذشته روی آوردید؟ احساس تکلیف در هر دوره ای از زندگی جلوه خاصی دارد. ما هم در آن مقطع این طور تشخیص داده بودیم که راه دیگری برای مبارزه با رژیم ستمشاهی باقی نمانده است و به تکلیف خود عمل کردیم. ادای تکلیف به انسان آرامش درونی می بخشد. هنگامی که انسان در راه خدا از همه دلبستگی های اش دل می برد، نوعی رهایی غیر قابل تکرار را تجربه می کند. هیچ آدم عاقلی از زندان و شکنجه استقبال نمی کند، ولی وقتی در راه مبارزه با ظلم دچار آنها می شوید، صبر بر مصیبت شادی و رضایت درونی را به همراه می آورد. در لحظاتی که در زندان دچار اضطراب و اندوه شدیدی می شدم آیات قرآن را تکرار می کردم و با عبارت و ذکر سعی داشتم خود را آرام کنم. *وقتی مطلع شدید برای شوهرتان حکم اعدام صادر شده است، چه احساسی داشتید؟ افسوس خوردم که چرا از ایشان جا ماندم. ما زندگی عاشقانه ای داشتیم و به راهی که انتخاب کرده بودیم ایمان داشتیم. قرار بود حکم اعدام ایشان و چند نفر دیگر را برای تأیید نزد شاه ببرند، اما چون پرونده مربوط به اعدام چند تن از مستشاران امریکایی بود امریکا برای شاه خط و نشان کشیده بود که عاملان این قضیه باید هرچه سریع تر اعدام شوند. ساواک به امید اینکه شوهرم اطلاعات جدیدی را به من منتقل می کند، قبل از اعدام ایشان به ما اجازه ملاقات داد. یادم هست کمترین اضطراب و تردیدی در ایشان مشاهده نکردم. این روحیه در سال هایی که کمترین امیدی به پیروزی انقلاب وجود نداشت و حتی کسی نام شهدا را هم نمی دانست، اوج خلوص و ایمان امثال دکتر لبافی نژاد است. *کمی هم از خودتان و نحوه آشنایی با همسرتان بگویید؟ مادر شوهرم از بستگان خود خواسته بودند از خانواده ای مذهبی دختری را معرفی کنند. ما و خانواده شوهرم اهل اصفهان هستیم. در آن موقع شانزده سال داشتم. از طریق عمه شوهرم من معرفی شدم و مراسم خواستگاری انجام شد. *چند فرزند دارید؟ یک پسر که هنگام دستگیری ام یک سال و نیم بیشتر نداشت. پسر بسیار با پشتکار و عاقلی است و فقدان شوهرم را برای ام آسان کرده است. او نزد پدر شوهر و مادر شوهرم بود و در واقع آنها بزرگ اش کردند. موقعی که از زندان آزاد شدم، چندین ماه طول کشید تا مرا بشناسد و به من عادت کند. *برای کسانی که با کوچک ترین مشکل و ناملایمتی روحیه خود را می بازند، چه صحبتی دارید؟ به آنها می گویم با توکل به خدا و تلاش برای خدمت به خلق خدا، هر مشکلی حل خواهد شد. زندگی عرصه امتحان و ابتلاست و انسان تا لحظه مرگ امتحان می شود. همه تلاش مان باید این باشد که وظایف مان را درست انجام بدهیم و عاقبت به خیر شویم. در برابر احساس وظیفه هیچ مشکلی بزرگ نیست. به نظر من رنج بزرگ ترین معلم بشر و مثل کوره ای است که مس وجود انسان را از طلای وجود او جدا می کند. اگر انسان بداند چرا به دنیا آمده است و چه وظایفی را به دوش دارد، آن وقت شرایط اجتماعی و بیرونی برای اش نقش تعیین کننده ندارند. * فارس
دوشنبه ، ۲۶بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تا شهدا]
[مشاهده در: www.tashohada.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]
صفحات پیشنهادی
زندانی سیاسی قبل از انقلاب در گفتوگو با فارس: لحظههای قبل از اعدام شهید لبافینژاد به روایت همسرش
زندانی سیاسی قبل از انقلاب در گفتوگو با فارس لحظههای قبل از اعدام شهید لبافینژاد به روایت همسرشپروین سلیحی گفت ساواک قبل از اعدام شهید لبافینژاد به ما اجازه ملاقات دادند یادم هست کمترین اضطرابی در او مشاهده نکردم این روحیه در سالهایی که کمترین امیدی به پیروزی انقلاب وجودشهید تقی زینلی به روایت همسرش/ سلام مرا به امام برسانید
گروه اجتماعی شهید تقی زینلی که از سال 1355 همواره مخالفت خود را با رژیم شاهنشاهی ابراز می کرد و در تظاهرات شرکت داشت در روزهای آخر حیات پر برکتش به همسر خود گفته بود من به شهادت می رسم و شما را به دیدن امام می برند در آن وقت حتماً سلام مرا به امام ابلاغ کنید به گزارش خبرگزاهاشم امانی در گفتوگو با فارس: لحظه جالب یک مبارز مسلمان قبل از اعدام
هاشم امانی در گفتوگو با فارس لحظه جالب یک مبارز مسلمان قبل از اعدامشب آخر دوازده نفری کنار هم بودیم روحیه همه عالی بود و نشانی از ترس وجود نداشت موقعی که آن چهار عزیز را صدا زدند که برای اعدام ببرند مرتضی نیکنژاد داشت مسواک میزد و به مأموران گفت کمی صبر کنید مسواک بزنم آمروایت شهید بیضایی از تفاوت مدافعان حرم لبنانی، عراقی و ایرانی
محمود رضا از شیعیان کشورهای لبنان عراق سوریه یمن و… رفیق داشت و گاهی در موردشان چیزهایی می گفت یکبار پرسیدم در میان مدافعان حرم شیعه های لبنان بهترند یا عراق به گزارش تا شهدا شهید محمودرضا بیضائی متولد 18 آذر 1360 در شهر تبریز است او از مربیان بچه های بسیج در پایگاهناگفته های برجام به روایت بعیدی نژاد
حمید بعیدی نژاد در نشست ناگفته های برجام و رویکردهای پسابرجام با بیان اینکه همکاران ما مجاهدت کردند تا با تلاش شبانه روزی به سیستم حقوقی آمریکا تسلط یابند افزود آمریکایی ها برای رفع تحریم های خودشان گیج شده بودند و به ما در مذاکرات گفتند فکر نمی کردیم روزی مجبور شویم این تحریبا حضور معاون وزیر ورزش و جوانان آیین اختتامیه مسابقات کشتی شهید هاشمینژاد برگزار میشود
با حضور معاون وزیر ورزش و جوانانآیین اختتامیه مسابقات کشتی شهید هاشمینژاد برگزار میشودآیین اختتامیه مسابقات بینالمللی کشتی شهید هاشمینژاد با حضور معاون وزیر ورزش و جوانان همراه با تجلیل از پیشکسوتان کشتی کشور برگزار میشود به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان بهشهر اصغر ثمربخشکارشناس مازندرانی کشتی کشور: مسابقات شهید هاشمینژاد سکوی پرتاب کشتیگیران اروپایی است
کارشناس مازندرانی کشتی کشور مسابقات شهید هاشمینژاد سکوی پرتاب کشتیگیران اروپایی استکارشناس مازندرانی کشتی کشور گفت مسابقات بینالمللی کشتی جام شهید هاشمینژاد یکی از سکوهای پرتاب و راه موفقیت کشتیگیران خارجی بهشمار میرود که در صورت موفقیت میتوانند در قاره اروپا مدال کسب کنواکنش جالب فرزند شهید مدافع حرم در لحظه دیدن تابوت پدر +عکس
او را زیر نظر داشتم که وقتی تابوت پدر نزدیکش می رسد واکنشش چیست فکر می کردم خود را روی تابوت بیندازد و زار زار گریه کند اما ناگهان روی دوش دایی اش رفت و مشت را گره کرد و فریاد زد لبیک یا زینب س پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران امروز بجنورد میزبان دو شهید مدافع حرم بود اینروایت وزیر بهداشت از شهید بیداری دانشگاه
گروه سلامت وزیر بهداشت در آستانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به دیدار خانواده شهید نجات اللهی شهید جامعه دانشگاهی کشور رفت به گزارش خبرگزاری بین المللی قران ایکنا سید حسن قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی در آستانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به دیشهید مدافع حرم به روایت خانواده اش/فیلم
خانواده شهید مدافع حرم علی امرایی که تابستان امسال در استان درعای سوریه به شهادت رسید از او می گویند متن خبر نداردیکشنبه ۱۸بهمن۱۳۹۴-
گوناگون
پربازدیدترینها