واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: سرچشمههاي انديشه شيعي محقق حلي؛هيچ سلطاني عادل نيست - نعيمه مهديزاده
جعفربن حسن حلي 5433-598ق) مشهور به محقق حلي از فقهاي بنام شيعه در قرن هفتم و صاحب تاليفات گوناگون در فقه، اصول، كلام و منطق است. محقق حكومت را از ضروريات جامعه و ضامن سلامت آن ميداند و در جايجاي آثار خود سخن از سلطان عادل يا امام بهميان آورده است. وي حكومت در عصر حضور معصوم را ويژه ايشان و حكومت در عصر غيبت را بهدليل نيابت فقها از معصومين و اينكه آنان آگاهترين افراد به شرع ميباشند و به اصطلاح او هستند به آنان اختصاص ميدهد.
مهمترين عنصر در انديشه سياسي وي عنصر امر به معروف و نهي از منكر است و به همان دليل ضرورت تاسيس حكومت و وجوب پذيرش ولايت از طرف سلطان عادل و حتي استجاب آن از طرف سلطان جائر را منوط به انجام امر به معروف و نهي از منكر ميداند. بخشي از پاسخگويي به پرسشها و معضلات امروزي، بيترديد نيازمند بازنگري در مباني و بينش حاكم بر علوم رايج انساني و اجتماعي در كنار بازگشتي روشمند و نقادانه به سنت فكري است. مطالعه و بازخواني انديشه فقهاي شيعه، بهويژه فقهاي صاحبمكتب و صاحب روشهاي ابتكاري و نو در استنباط احكام ديني، نقش موثري در تبيين انديشه سياسي شيعه دارد. از اينرو، در نوشته حاضر، نظريات ابن ادريس حلي يكي از فقهاي بزرگ شيعه در قرن ششم هجري مطالعه و نظرات سياسياش در چارچوب فقه سياسي، تبيين و استخراج شده است. حله زادگاه ابن ادريس، شهري است بين كوفه و بغداد كه ظاهرا بنيفريد از قبيله اسد، از قبايل عرب، كه تمايلات شيعي داشته، آن را بنيان نهاده است و در زمان حيات ابنادريس حلي اين شهر پس از دست بهدست شدنهاي فراوان ميان سرداران سلجوقي و سپاهيان خليفه، تحت كنترل خلفاي بغداد و امراي آنان بوده است. تحولات سياسي - اجتماعي عصر محقق حلي بازتابهاي سياسي، اجتماعي و فكري مختلفي را ايجاد كرد كه ازآن جمله گسترش حاكميت اميران آلبويه و استقلال اكثر مناطق تحت حاكميت عباسيان و بهتدريج آغاز انحطاط دولت عباسيان است. بهطوري كه در تمامي اين دوران خليفه هيچ قدرت اجرايي در اداره ممالك اسلامي نداشت، در اين دوران امويان در اندلس و فاطميان در مصر و شام حكومت مستقل يافتند. شمال شام و قسمت عليايي عراق در دست گردنكشان عرب افتاد و جنگ و آشوب اكثر مناطق تحت سلطه خلفاي عباسي را فراگرفت. اما در نيمه اول قرن پنجم حكومت سلجوقيان بر شرق اسلام آغاز شد و سياست پادشاهان اين سلسله مبتني بر تاييد خلافت عباسي و اطاعت معنوي از خليفه بغداد بود و با تاسيس مدارس نظاميه، بغداد مركز ثقل سياسي و علمي جهان اسلام شد. بازتاب اقتدار سياسي خواجه نظامالملك و مخالفت او با شيعه و بهويژه با اسماعيليه آتش برخوردهاي مذهبي را برافروخته كرد كه بازتاب اين منازعات در برخي ديدگاههاي ابنادريس قابل رديابي است. جنگهاي صليبي نقطه ديگري است كه در آثار و افكار سياسي محقق حلي بهويژه در سرائر از جمله كتاب جهاد آمده است. بازتاب مجموعه اين شرايط سياسي و اجتماعي يعني استقرار سلجوقيان، افزايش قدرت سياسي - مذهبي دربار عباسي در بغداد - مخالفت معنوي و برخورد فيزيكي با شيعيان و توسعه جنگهاي صليبي را ميتوان در شكلگيري برخي از آراي علماي شيعه، از جمله ابنادريس در طرح نظريه تقيه ديد. براي نمونه ايشان در باب حكم بر اساس شريعت اسلامي مينويسد: اگر وضعيت اضطرار و تقيه حاكم باشد، حاكم شيعي ميتواند در غير از قتل نفوس، براساس نظر مخالفين حكم نمايد. (سرائر، ج2، ص 26-30)
روش علمي
دو نوع روش و نگرش هر انديشور مسلمان به جهان و انسان، بيانگر نوع انديشه معرفتي اوست. مثلا اينكه فقيهي پيرو روش و مكتب اصولي باشد يا پيرو مكتب اخباري، در نگرش او به مسائل و احكام مختلف تاثيرگذار است. از آنجا كه ابنادريس به تعبير علماي بزرگ و به تقرير آثار مهمي كه از وي برجاي مانده است، روش فقهي او، روش اجتهادي مبتني بر استدلال و برهان عقلي و استفاده از قواعد اصولي بوده است و به اعتقاد او براي رسيدن به حقيقت 4 طريق بيشتر وجود ندارد كه عبارتند از: كتاب، سنت متواتره، اجماع و عقل، بر همين اساس وي مانند ديگر فقهاي اصولي، دليل عقلي را نيز در استنباطهاي فقهي خود بها ميدهد. ويژگي ديگر فقهي او شجاعت علمي در شكستن سنت تقليد از آراي پيشينيان و ترغيب به ابتكار و نوآوري است و براي نخستين بار با احياي اجتهاد به نقد آراي شيخ طوسي پرداخت و ضمن تشويق ابتكار و انديشه آزاد، فقه شيعه را از ركود و جمود نجات داده و به تحرك واداشت. نكته شاخص ديگر در تبيين افق انديشه ابنادريس ديدگاه او درباره حجيت خبر واحد است كه در بين علماي معاصر و خلف خود بحثهاي فراواني را بهوجود آورد.
نگرش سياسي
ابن ادريس سياست را به معناي ملكداري، استصلاح، تدبير امور مردمان و امر و نهي ايشان دانسته است و در اين ميان بر تدبير امور مردمان بيشتر تكيه دارد. از نظر فلسفه عملي نيز سياست را تدبير مدن و امور شهروندي دانسته و آن را يك امر ارزشي تلقي كرده است و معتقد است كه خداوند سياست و ملكداري را هرگز به اهل ضلال و گمراهان واگذار نميكند كه باعث فساد در خلق شوند. و نتيجه ميگيرد سياست و تدبير مطلوب را امام معصوم (ع) و عالم اعمال كند، زيرا خداوند هرگز به اعمال سياست جاهل بر عالم و نيز امر و نهي فاسقان و كافران بر مردمان مومن راضي نبوده و نيست (سرائر، ج1،ص120)
نظريه نظام حكومتي
ضرورت حكومت از موضوعاتي است كه همه انديشوران اسلامي درباره آن اتفاقنظر دارند و به غير از خوارج كه تشكيلات و سازمان حكومتي را غيرضروري پنداشتهاند، همه فرق اسلامي فيالجمله اصل ضرورت حكومت را پذيرفتهاند. ابن ادريس درباره خاستگاه و مشروعيت حكومت اسلامي با تاكيد بر لزوم الهي بودن منشأ حاكميت سلطان اسلام اذعان كرده است كه و رهبري را همواره از آن امام معصوم و يا منتخب او ميدانست و حكومت را به حكومت عدل و حكومت جور تقسيم ميكرد و در حكومت ايدهآل او اولا حاكمان آن شرايط و صفات حكومت و ولايت بر مومنان را بايد دارا باشند و ثانيا برگزيده و يا ماذون از سوي خدا و رسول باشند و ثالثا مجري عدالت و احكام الهي در ميان مردم باشند و سه عنصر علم، عصمت و عدالت را ويژگي حاكم اسلامي ميدانست و صفات ديگر حاكم همچون اجماع عقل و راي، بلوغ و كمال و حريت و شرايطي چون قدرت و توانايي، حلم و بردباري، بصيرت و دانايي، زهد و تقوا، سادهزيستي و مهرباني و مدارا را در همين چارچوب دستهبندي كرده است. از همين رو سلطان اسلام بايد منصوب من قبل االله تعالي يا منصوب از سوي امام معصوم باشد (سرائر، ج2، ص 24) و بر همين اساس در عصر غيبت به دليل فقدان چنين زمامداري، اقامه برخي از وظايف مربوط به امام و سلطان منصوب از سوي معصوم مانند جهاد ابتدايي، نماز جمعه و اقامه حدود و جمعآوري خمس و انفال را بر سلاطين و حاكمان وقت غيرمجاز دانسته است. (سرائر، ج2،ص24-26) بر اين اساس ميتوان گفت كه ايشان نيز به دليل شرايط خاص سياسي و اجتماعي زمان، اميدي بر امكان تاسيس دولت مطلوب شيعي در زمان خود نداشته و لذا گفتمان را در زندگي سياسي و اجتماعي در پيش گرفته و همكاري با سلاطين وقت را از باب عمل به تقيه مجاز ميداند و دخول به دربارشان و اقامه نماز و دريافت هدايا از سوي آنان را با رعايت شرايط خاص جايز شمرده و تاكيد ميكند بر اينكه پذيرش اين امور مادامي كه به قتل نفس محترمه نينجامد جايز است. (سرائر ج2،ص203) نتيجه اينكه او در عصر غيبت بههيچوجه سلاطين وقت را مصداق سلطان عادل ندانسته و تنها فقهاي جامعالشرايط را در اموري مجاز به تصرف و اعمال ولايت دانسته است و تصدي مقام افتا و انفاذ احكام و قضاوت در ميان مردم را تنها در شان فقهاي جامعالشرايط و ماذون از سوي امام معصوم دانسته است. ابنادريس حلي در ادامه ديدگاه خود در مجموعه سرائر به حقوق متقابل مردم و حاكمان ميپردازد و آن را رابطهاي دوسويه تعريف ميكند و به سيره و زندگي پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) استناد كرد كه و در نهايت به حقوق اقليتها و مخالفان حكومت اسلامي نيز پرداخته است. از نظر او همه شهروندان حكومت اسلامي هستند. در مجموع ميتوان گفت ابنادريس حلي علاوه بر كاوشهاي دقيق در موضوعات فقهي، در بارور ساختن فقه سياسي شيعه نيز نقش اساسي ايفا كرده است و ساماندهي و تبيين استراتژي حقوق متقابل مردم و حاكمان و نيز اقليتهاي ديني و مخالفان حكومت اسلامي نشان از اوج اجتهاد و نوآوري يك فقيه شيعي در قرن ششم است.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 22 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 275]