واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهد
حماسه دیگر یاران خراسانی در دفتر انقلاب اسلامی/ برهمزدن رویاهای شیطانی جبهه استکبار در بارگاه رضوی
امروز باری دیگر یاران خراسانی با حضور در حرم رضوی با آرمانهای انقلاب اسلامی بیعت و رویاهای شیطانی جبهه استکبار را برهم زدند و حماسهای دیگر در دفتر انقلاب اسلامی خلق کردند.
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، از امروز که نه، از همان دیشب رأس ساعت 21، فریادهای اللهاکبر در کوچه و خیابانها شنیده میشد و حالا در همین ساعات انقلابی میتوانی نوای عشق به وطن را به سادگی گوش کنی. صداها هر لحظه بلندتر میشود، آنقدر بلند که با تک تک سلولهای وجودت میتوانی ایستادگی را حس کنی، ایستادگی از جنس عزت و دلدادگی به وطن، این فریادها شاید از هر تیغی برندهتر و از هرسنگی محکمتر باشند و آنگونه که باید، چهارستون بدخواهان را به لرزه میاندازد. حرکت یاران انقلاب با نوای «الله اکبر»، «لا اله الا الله»، «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» آغاز شده است، از میدان 15 خرداد به سوی گنبد طلایی حضرت، شور انقلاب و شوق زیارت در همه پیچیده است و سبب میشود این مسیر محکمتر پرنشاطتر طی شود. رنگهای فراوانی در بین سیل جمعیت به چشم میخورد، از سه رنگ زیبای پرچم ایران بگیر تا پلاکاردها و پرچمهایی با مضامین ایران و انقلاب اما آنچه که بیش از هرچیزی چشمت را مینوازد، رنگ یکرنگی ملت است که این چنین متحد و همنوا، آواز دفاع از میهن و وفاداری به آن را سر میدهند. شهرستانهای استان نیز مثل همیشه پر هستند از آنهایی که به خاطر اسلام و انقلاب و ایران به صحنه آمدهاند و کوچک و بزرگ در یک صف هستند و آن هم صف عشق و وحدت است.
حتی برخی از هماستانیها خود را به مشهد رساندهاند تا این روز پربرکت را در جوار امام مهربانیها باشند و شعار مرگ بر آمریکا و دفاع از ولایت فقیه را سر دهند. به درون جمعیت که میروی همه را میبینی، همه یعنی همه عاشقان این خاک پاک، عاشقان اسلام و نظام و وطن که هم نیستند، کم که نیستند هیچ، سیل عظیمی هستند که هیچکس و هیچچیز تاب مقاومت در مقابل اعتقاد و عشقشان را ندارد. جمعیت اینجا مملو است از کودک و نوجوان و جوان تا همان یاران قدیمیتر انقلابمان یعنی پدرها و مادرها و پدربزرگها و مادربزرگها. با دوپای سالم، با پاهای بیمار، با ویلچر و عصا، خلاصه که همه به اشکال مختلف آمدهاند. از «عمو علی» که به پدربزرگ قصهها شباهت زیادی دارد میپرسم، عمو سختت نیست این مسیر طولانی را با عصا طی میکنی، میگوید: عموجان، آن سالها ما جان خود را کف دست میگرفتیم و به خیابان ها میآمدیم تا در چنین روزهایی، آزادگی و عزت ایرانمان را ببینیم، حالا که در امنیت و آرامش به خیابان میآییم و شعار دفاع از کشور را سر میدهیم، چرا سختم باشد. صحبتهای «عمو علی» آن قدر دلنشین است که همقدم با هم راهپیمایی میکنیم. او ادامه میدهد: یادم میآید آن روزها، همان روزهای سال 57، آنقدر به راهپیمایی و تظاهرات میآمدیم که پاهایمان پر از زخم و ورم بود اما من و هم قطارهایم برای رسیدن به عزت و آرامش این مملکت آرام ننشستیم و حالا و در این روزها، خاطرات آن ایام از مقابل چشمانم رژه میروند و مرا غرق در نبودن دوستان شهیدم، سخت است که مدتها بدون آنها زندگی کردم. و حالا «عمو علی» را با خاطرات تلخ و شیرینش تنها میگذارم تا یادی کند از روزهایی که برایش خیلی عزیز است. میروم سراغ جوانی هم و سن سال نسل سوم انقلاب، او هم مثل بسیاری از جوانان همین نسل انقلاب را با دو چشمش ندیده اما میگوید دارم اثرات آن را احساس میکنم وگرنه این حضور میلیونی و در این هوای سرد چگونه رقم میخورد؟ یعنی بدون عشق به خاک ایرانمان امکانپذیر است؟ به نظر من که چیزی جز این نیست. «نظری» میافزاید: ببینید مردم چگونه و چه کوبنده شعار میدهند؛ جوان و پیر هم ندارد، اینها به من ثابت میکند این مردم آن قدر عاشق این مملکت هستند که هیچ چیز مانع آنها نیست بلکه خودشان مانعی در برابر بدخواهان هستند، من هم میخواهم مثل همین مردم محکم باشم و برای دفاع از ایران تلاش کنم. سرمای هوا مردم را از شادی برای جشن انقلاب نینداخته است اما شادی کودکان که کم کم از همین سن و سال با بهار انقلاب همراه شدهاند، بیشتر از همه به چشم میآید، به دنبال بادکنکهای سبز و سفید و قرمز میدوند و پرچم سه رنگ ایرانمان را با خوشحالی در هوا تکان میدهند، شاید این کودکان امروز ندانند که فردای فرداها، خودشان این پرچم را در عرصههای مختلف در دنیا به اهتزاز درمی آورند و میشوند مایه سرافرازی ملت.
* حضور نسل چهارمیها انقلاب در راهپیمایی فاطمه که همین امروز و همزمان با بهار انقلاب، پا به 15 سالگی گذاشته است، میگوید: تولد من با تولد انقلاب برابر است و از این موضوع حس خوبی دارم، مادرم همیشه میگوید باید افتخار کنی که «22 بهمن» در شناسنامهات ثبت شده اما پدرم عقیده دارد 22 بهمن در شناسنامه همه ملت ایران درخشان است. حالا دوستان و همکلاسیهای فاطمه برای او جشن کوچکی میگیرند و این دانشآموز انقلابی ما، شمع تولدش را در سالروز تولد انقلاب فوت میکند. محمدصدرا هم که خود را پیش از دانشآموز بودن، یک بسیجی میداند، سربند یا حسین را با عشق بر سر خود می بندد و میگوید: میدانم که این 36 را پدران و مادرانمان ساختهاند و از الان این ما هستیم که باید پا به میدان بگذاریم و به کشورمان خدمت کنیم. حالا گلدستههای حرم رضوی بسیار نزدیکتر شده است و رنگ طلایی آن در تابش محو آفتاب، بیشتر به چشم میآید. زمان ملاقات یاران انقلاب با میزبانشان، حضرت رضا(ع) فرا رسیده است، شعارهای انقلابی به ذکر «اذن دخول» و مشتهای گره کرده به دستهایی بر سینه تبدیل شدهاند تا همه آماده ورود به بارگاه منور رضوی شوند و راهپیمایی فجر امسال را به گونهای دیگر ادامه دهند. شاید باید چیزهایی جدید برای دفاع از انقلاب فراگرفته شود تا بتوانیم سالیان طولانی یار همیشگی انقلابمان باشیم، چه در این دنیا باشیم و چه نباشیم. همه انگار خوشنود هستند که یک سال دیگر بر همراهی انقلاب افزوده شده است و حالا دیگر، یار 37 ساله انقلاب هستند... ******************* گزارش از فاطمه باغبان *******************
94/11/22 - 11:22
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]