واضح آرشیو وب فارسی:رهیاب: حبیب اله علاقه بسیار داشت که در راه خدا به شهادت برسد. مدام به اعضای خانواده و دوستانش می گفت: من باید صورت و محاسن خود را در راه خدا با خون خویش رنگین کنم.به گزارش رهیاب، شهید حبیب اله جوانمردی در 15 شهریورماه 1341 در خانواده ای مذهبی در شهرستان بهبهان چشم به جهان گشود. فرزند بزرگ خانواده بود. از سن 7 سالگی نماز می خواند و روزه می گرفت؛ هر چند که هنوز به سن شرعی و بلوغ نرسیده بود. با کمال علاقه در مجالس روضه شرکت می کرد. در روضه خوانی ها موقعی که واعظ مصیبت می خواند آنچنان گریه می کرد و اشک می ریخت که گویی یکی از نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است. در سال 1348 روانه مدرسه شد و با علاقه زیادی شروع به درس خواندن کرد و دوران ابتدایی را با موفقیت به اتمام رساند. بعد از آن دوره راهنمایی را در مدرسه دکتر معین آغاز نمود. در اواخر سال سوم راهنمایی بود که به جنایات رژیم ستم شاهی پی برد. آن زمان شهرهایی همچون قم و تبریز بپا خواسته بودند و هنوز کمتر کسی در بهبهان به جنایات و کشتار رژیم پهلوی پی برده بود. از آن روز حس اسلام طلبی او موجب شد که به مسائل کشور آشنا شود. مسائل را با دقت زیادی پیگیری و بررسی می کرد. همراه با عده ای از برداران آگاه، مسلمان و مبارز خود جلساتی را تشکیل می دادند که آن جلسات خلاصه می شد در درس هایی از قرآن و گوش دادن به نوارهای افشاگرانه سخنان امام خمینی در عراق و ترکیه که توسط روحانیت مبارز بهبهان انجام می گرفت. در تکثیر و توزیع اعلامیه های حضرت امام در آن زمان فعالیت چشمگیری داشت به گونه ای که حتی اسمش به دست مأموران رژیم می افتد و آنها در پی فرصت مناسبی بودند که او را دستگیر کنند. حبیب اله علاقه بسیار داشت که در راه خدا به شهادت برسد. مدام به اعضای خانواده و دوستانش می گفت: من باید صورت و محاسن خود را در راه خدا با خون خویش رنگین کنم. در همان ایام بود که مردم قهرمان بهبهان ندای امام را لبیک گفتند و در روز 9 رمضان مصادف با 23 مردادماه 1357 به اولین تظاهرات عظیم بر ضد رژیم پهلوی دست زدند. این تظاهرات از خیابان شهید جوانمردی فعلی بهبهان شروع شد. قبل از ظهر عده ای از مردم بوسیله مأموران متفرق و حبیب اله نیز بوسیله مزدوری مورد تعقیب قرار گرفت که پس فرار از چند کوچه پی در پی از چنگ آن مأمور مزدور رژیم فرار کرد و به خانه یکی از آشنایان پناه آورد و چند ساعتی را در آنجا بسر برد. ساعت 3 بعد از ظهر همان روز مزدوران شاه جلاد مسلسل به دست به مسجد امام جعفر صادق بهبهان حمله ور شدند و درب و پنجره های مسجد را شکسته و فرش های مسجد را به غارت بردند. آنها بلندگوها و قرآن ها را به گلوله بستند. برادر شهیدمان حبیب اله جوانمردی از جمله کسانی بود که آگاهانه و مصمم به محض دریافت این خبر خود را به مسجد رساند و به دفاع از این سنگر مقدس پرداخت و همراه با دیگر برادرانش شروع کرد به شعار دادن. او خطاب به مزدوران شاه با صدای بلند می گفت: شما با ما طرف هستید، قرآن و بلندگوهای مسجد چه کرده اند که آنها را هدف گلوله های خود قرار داده اید؟! بجای قرآن سینه ما آماده پذیرش گلوله های شما مزدوران است. که ناگهان مزدوری با شلیک گلوله، حبیب اله را هدف قرار داد و این دانش آموز نوجوان 16 ساله را با زبان روزه به شهادت رساند. بعد از شهادت حبیب اله رژیم حاضر نمی شد که جسدش را به خانواده اش تحویل دهد. آنها پس از گرفتن مبلغ 1000 تومان از خانواده شهید بابت گلوله ای که با آن فرزندشان را کشته اند جنازه اش را شبانه و مخفیانه در قبرستان شهر بخاک سپردند تا مبادا آرامگاهش زیارتگاه دوستان و یارانش گردد. انها از برگزاری مجلس ترحیم برای شهید جلوگیری می کردند اما علی رغم حکومت نظامی شدیدی که سرتاسر شهر حاکم بود مردم مسلمان بهبهان به سوگ نشستند و یادش را گرامی داشتند. شهادت شهید حبیب اله جوانمردی نقطه عطفی بود برای دیگر مبارزان و مجاهدان بهبهانی. او با شهادتش شهر را به هیجان در آورد و مردم را از خواب گران غفلت بیدار نمود. از چپ نفر اول شهید حبیب اله جوانمردی از چپ نفر اول شهید حبیب اله جوانمردی بهبهان مزار شهید حبیب اله جوانمردی بعد از شهادت سال 1357 بهبهان مزار شهید حبیب اله جوانمردی سال 1394 کوچه شهید
چهارشنبه ، ۲۱بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رهیاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]