تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 17 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من پيامبر نشده ام كه لعن و نفرين كنم، بلكه مبعوث شده ام تا مايه رحمت باشم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851566346




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قتل هوو به خاطر حسادت


واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: اعتماد| وقتی خود را روی سکینه انداخت تا با ده ها ضربه چاقو بدنش را شرحه شرحه کند مدام این فکر آزارش می داد که «چرا باید هووی سکینه باشد؟ » وقتی دستش را روی دهان سکینه گذاشت تا صدای او از این سوی دیوارها به گوش همسایه ها نرسد، تنها چند ثانیه طول کشید تا نشان قتل، بر پیشانی اش حک شود. پلیس، شهناز را تنها پنج روز پس از کشف جنازه سوخته شده سکینه، دستگیر کرد. زن 40 ساله چند روزی در بازجویی ها بر بی گناهی خود اصرارکرد اما سرانجام، قامتش در برابر فشار کابوس های قتلی که مرتکب شده بود فرو ریخت تا با دست خود، برگه بازجویی را از جزییات ماجرای آن روز سیاه کند. اعترافات شهناز پس از چند روز ضمیمه پرونده شد و در کیفرخواست دادستان جاخوش کرد. وقتی صبح دیروز او را به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی حسین اصغرزاده آوردند تا رو در روی اولیای دم و شوهرش محاکمه شود، در ذهن همه چیز و همه کس، از دوربین بالای سرش تا مادر مقتول حک شد که او در برگه های بازجویی چه نوشته بود: «سکینه زن اول حمید - شوهر مقتول - بود و من زن صیغه ای او. به همین خاطر به او حسادت می کردم. روز حادثه (14/7/93) طرف های ساعت 7:20 صبح به خانه سکینه رفتم و با او درگیر شدم. با چاقویی که از آشپزخانه برداشتم چند ضربه به سینه اش زدم. او روی زمین افتاد. من چاقو را رها کردم. داشتم فرار می کردم که مچ پایم را گرفت. دوباره برگشتم، روی کمرش نشستم و با چاقو ضربات زیادی به گردنش زدم. جلوی دهانش را گرفتم تا فریاد نزند. چند ضربه دیگر زدم. او مقاومت کرد و چند ضربه به صورت و پایم زد اما چند دقیقه بعد کشته شد.» تنها 20 دقیقه طول کشید تا ورود شهناز به خانه سکینه، به قتل ختم شود. او نمی خواست گیر بیفتد. تصمیم گرفت خانه را آتش بزند تا آثار جرم، خون، اثر انگشت، آلت قتاله، جسد و انگیزه اش – حسادت – خاکستر شود: «گاز آشپزخانه روشن بود. حوله ای آنجا بود. برش داشتم. روی گاز گرفتم اما آتش نگرفت. به انباری رفتم. بطری سبز رنگی پیدا کردم که بوی نفت می داد. آن را گرفتم و محتویاتش را روی جنازه و فرش ریختم. بعد از آن دنبال کبریت گشتم.» صورت سکینه دیده نمی شد. به زمین چسبیده بود. شهناز سرش را چرخاند و قوطی کبریت روی طاقچه را دید. آتش یک دانه از آن کافی بود تا خانه را پودر کند و همه چیز را به هوا بفرستد: «کبریت را که زدم، خانه آتش گرفت. سریع از در بیرون آمدم و به خانه خودم برگشتم. فقط پنج روز طول کشید تا پلیس ماجرا را بفهمد و دستگیرم کند.» هویت شهناز از همان لحظه فرارش از خانه سکینه لو رفته بود. یکی از همسایه ها در انتهای کوچه، دوربین مداربسته ای برای خانه اش کار گذاشته بود که بازبینی تصاویر آن از سوی پلیس، چهره قاتل را فاش کرد. اما شهناز پس از زندانی شدن، تصمیم گرفت تا همه چیز را انکار کند. او می دانست اگر ثابت شود قتل سکینه کار اوست، با تقاضای قصاص اولیای دم، چیزی جز چهارپایه ای سست و طنابی محکم انتظار او را نمی کشد. پس وقتی این بار در پیشگاه قضات شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران ایستاد، روایت دیگری از حادثه گفت: «من همسر صیغه ای حمید هستم. او به سکینه شک داشت، فکر می کرد با مردهای دیگر ارتباط دارد. از من خواست دنبالش بروم و شماره پلاکش را بگیرم و به چند نفر دیگر بدهم تا تعقیبش کنند و سر از کارش در بیاورند. دنبال بهانه ای بود تا سکینه را طلاق دهد اما می ترسید او مرتضی - فرزندش - را از او بگیرد برای همین می خواست برای سکینه پاپوش درست کند.» روایت جدید متهم از روز حادثه، قاضی اصغرزاده را به واکنش واداشت. او روی صندلی اش جابه جا شد و گفت: «اگر حمید به همسرش شک داشت برای چه به تو گفت شماره پلاکش را بگیری؟ خودش به راحتی می توانست این کار را انجام دهد.» شهناز کمی سکوت کرد و پازل ها را در کنار هم چید: «نمی دانم چرا از من خواست این کار را انجام دهم. آن روز – صبح جنایت – به خانه سکینه رفتم. ماشینش بیرون پارک شده بود. شماره پلاک را گرفتم و سریع برگشتم. می خواستم به دندانپزشکی بروم. سوار تاکسی شدم. در راه خواهر سکینه به من زنگ زد و گفت خانه شان آتش گرفته. سریع خودم را رساندم. من در لحظه وقوع حادثه در آنجا نبودم.» شهناز پیش از این در بازجویی ها و بازسازی صحنه جرم، نشان داده بود که چطور چاقو را چند بار در سینه و گردن مقتول وارد کرده و او را کشته است. حرف های او در دادگاه اما داستان جدیدی پیش روی همه می گذاشت که قضات تناقض های زیادی در آن یافته بودند. آنها با سوال های پی درپی از شهناز خواستند تا توضیح دهد چرا اثر انگشتش در محل قتل پیدا شده؟ چرا روی بدنش آثار کبودی وجود داشته؟ و چرا روی کفشی که در خانه اش پیدا کرده اند، آثار دود نمایان بوده است؟ شهناز در برابر این سوال ها نیز بر بی گناهی خود اصرار کرد: «من به خانه سکینه رفت و آمد داشتم، طبیعی بود اثر انگشتم روی در و دیوار خانه اش باشد. کبودی ها هم به خاطر افتادن از پله خانه خودم بود. دوده ای هم روی کفش من نبوده.» یک ساعت از جلسه رسیدگی به پرونده گذشته بود که نوبت به وکیل متهم رسید. او با لایحه ای بلند بالا به سراغ حادثه رفت و موکل خود را بی گناه دانست. موضوعی که با واکنش وکیل اولیای دم همراه شد: «هیچ تردیدی در انتساب قتل به متهم وجود ندارد.» حادثه یک بار دیگر بازسازی شده بود که رییس دادگاه، حمید، شوهر قاتل و مقتول را به عنوان گواه احضار کرد. او تنها پذیرفت که شهناز زن دومش بود اما حرف های دیگر او را رد کرد: «من یک بار شهناز را صیغه کردم اما او به حرف های من گوش نمی داد برای همین صیغه را باطل کردم. یک ماه نشده، مادرش گفت شهناز سرطان دارد، بیا زیر بال و پرش را بگیر. من اصلا به خانمم شک نداشتم. حرف هایی که شهناز می زند راست نیست. هرکسی که پایان زندگی اش باشد این کار را می کند تا خود را از مرگ نجات دهد.» حاشیه دادگاه در پایان جلسه رسیدگی به پرونده، قاضی حسین اصغرزاده، رییس دادگاه از حمید و شهناز خواست رودرروی هم بایستند و صحبت کنند. شهناز کلامش را با «سلام» شروع کرد و حمید پاسخش را داد. گفت وگویی چند ثانیه ای بین آن دو شکل گرفت: حمید: من به شما گفتم شماره پلاک ماشین سکینه را بگیری؟ من خودم شماره او را داشتم. چه لزومی داشت از شما بخواهم؟ شهناز: تو می خواستی سکینه را طلاق بدهی اما ترسیدی او مرتضی، پسرت را از تو بگیرد. حمید: من این را به شما گفتم؟ شهناز: بله خودت گفتی. حمید: من بارها گفتم سکینه را دوست دارم. من اصلا قرار نبود زنم را طلاق بدهم.


چهارشنبه ، ۲۱بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اعتماد]
[مشاهده در: www.etemadnewspaper.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن