تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه يكى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830458105




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چگونه پرچم امام رضا(ع) به بالاترین مناره مسجدی در خاک عراق رسید


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: چگونه پرچم امام رضا(ع) به بالاترین مناره مسجدی در خاک عراق رسید
«با کمال افتخار، پرچم گنبد مطهر حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا (ع) را که ماه ها بر فراز مرقد منور ایشان از هر نسیمی سراغ پیروزی رزمندگان اسلام را می گرفته است به شما سردار رشید سپاه اسلام می سپارم تا ان شاء الله با الهام از عنایات خاصه چهارده معصوم و با پیروزی بر دشمنان کافر بر روی بالاترین مناره مسجد فاو به اهتزاز در آورید.»
کد خبر: ۵۶۶۸۵۲
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۰ - 09 February 2016


بسم‌الله الرحمن الرحیم . لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، و قاتلو هم حتی لاتکون فتنه. یا فاطمه‌ الزهرا، یا فاطمه‌ الزهرا، یا فاطمه الزهرا!


به گزارش تابناک، ساعت 22:10 دقیقه چنین روزی در سی سال پیش نیروهای نظامی که بیش از 150 روز بود در اختفای کامل در حال تمرین برای چنین روز مهمی بودند با شنیدن صدای محسن رضایی که پیام بالا را از پشت بیسیم قرائت می کرد دل به اروند خروشان سپردند تا هنوز سپیده نزده خودشان را به فاو برسانند و یکی از استراتژیک‌ترین نقاط خاک عراق در مرز مشترک با ایران را فتح کنند. عملیات جسورانه و بزرگی که والفجر 8 نام داشت.




چگونه پرچم امام رضا(ع) به بالاترین گنبد مسجدی در خاک عراق رسید

رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی والفجر 8 به سمت اهداف عملیات پیشروی می کنند. 20 آبان 1364 / عکس: آرشیو ایرنا



از سوم خرداد 1361 که دردانه ایران، خرمشهر، آزاد شد تا حوالی سال 1364 شاهد تحولاتی در میدان نبرد ایران عراق هستیم. رزمندگان ایرانی خوشحال و سرمست از این پیروزی شجاعت بیشتری یافته‌اند و پیروزهای بیشتری کسب می‌کنند و ارتش عراق هرچه بیشتر به لاک دفاعی فرو می‌رود. شاید بتوان بعد از فتح خرمشهر نقطه اوج این پیروزی‌ها را در عملیات والفجر 8 و فتح فاو دید. عملیاتی که بسیار فنی طراحی شده بود و چنان موشکافانه برنامه‌ریزی شده بود که دشمن را کاملا غافلگیر کرد. فاو شبه جزیره‌ایست در نزدیکی بصره که مهم‌ترین شهر آن بندر ام‌القصر است و فتح ان از سه جهت برای ایرانی‌ها اهمیت داشت. نخست اینکه فاو تنها 90 کیلومتر با شهر صنعتی و مهم بصره فاصله داشت و دیگر اینکه گذرگاه اتصال به خلیج فارس بود. علاوه بر این دو دلیل مهم پایگاه موشکی عراق هم در فاو مستقر بود که فتح آن می‌توانست ضربه مهلکی به بدنه نظامی صدام بزند.


سردار قربانی: ما صد و پنجاه روز سخت راپیش از عملیات پشت سر گذاشته بودیم و خب وقت و فرصت چندانی برای حمام و اصلاح نبود. آقا محسن که بچه‌ها و این روحیه را دید گفت من هم مو و ریشم را نمی‌زنم. هر دوتایمان ریش و موی بلندی داشتیم که خودمان را در آینه می‌دیدیم هم می‌ترسیدیم. فاو را که فتح کردیم یک آرایشگر آمد که موهای آقا محسن را اصلاح کند. اقا محسن قبول نکرد و گفت تا موهای قربانی اصلاح نکنی نمی‌گذارم به موها و ریش من دست بزنی!


محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ در طراحی عملیات والفجر هشت را چنین توصیف می‌کند: درعملیات خیبر و بدر متوجه شدیم که عوامل نفوذی ارتش عراق در ایران زیاد است و از طرفی هم آمریکائی‌ها از طریق ماهواره اطلا‌عات را می گیرند و به‌دشمن می دهند. هنگامی که تعدادی از منافقین هم دستگیر کردیم متوجه شدیم اطلا‌عات جمع آوری می‌کنند و به عراقیها می دهند. ما به فکر افتادیم که چه کار کنیم تا برنامه های اطلا‌عاتی آنها را دور بزنیم و فریب بدهیم به همین منظور رفتیم به منطقه هویزه و وانمود کردیم، به دشمن که می خواهیم برای بار سوم از هور عبور کنیم، اما 250 کیلومتر دورتر این منطقه عملیات اصلی را در اختفاع کامل طراحی کردیم. به طوری که در روز هیچ کس کار نمی کرد در منطقه و شب ها هم کمپرسی ها ولودرها کار می کردند و تجهیزات می آوردند در تاریکی کامل بود و چراغ های ماشین هم گل آلود می کردند و این نخستین ابتکار ما در جنگ بود. لذا در جای دیگر برای مقابله با ما آماده شد و ما از جای دیگر سردرآوردیم که منطقه فاو بود، دشمن در آن منطقه حضور جدی نداشت هر چند میادین مین و سیم خاردار و لشکری که در خط می جنگید. چند روز قبل از عملیات به ارتش عراق اطلا‌ع داده بودند، ایرانی ها می خواهند از این منطقه حمله کنند اما فرمانده لشکر گفته بود،اطلا‌عتتان غلط است. بعد از آنکه ما وارد فاو شدیم تازه ارتش عراق فهمید که فریب خورده است.



چگونه پرچم امام رضا(ع) به بالاترین گنبد مسجدی در خاک عراق رسید

 تصویر استحکامات منهدم شده دشمن بعثی را نشان می دهد. / عکس: آرشیو ایرنا


اما در کنار همه محاسبات و برنامه‌ریزی‌های موشکافانه‌ای که برای فتح فاو در نظر گرفته شده بود یک اتفاق ویژه و خاص در روز عملیات روحیه سربازان را دوبرابر کرد و شانس پیروزی را نزدیکتر. ساعتی از شروع عملیات نگذشته بود که که پیکی در هوای بارانی خوزستان نامه‌ای فوق سری را بری سردار مرتضی قربانی، فرمانده نیروهای خط شکنی که به اروند زده بود آورد. نامه‌ای همراه با یک بسته بزرگ. نامه‌ای که رمز واقعی پیروزی در والفجر هشت را با خود به همراه داشت.


سردار مرتضی قربانی، فرمانده لشگر 25 کربلا که به عنوان یکی از اولین لشگرهای خط شکن در بامداد بیست و یک بهمن ماه پا به خاک فاو گذاشت در خصوص داستان پرچمی که محسن رضایی برای او فرستاده می‌گوید:


عملیات والفجر هشت در حساس‌ترین دوران ایران در جنگ رقم خورد و خداوند لطف کرد که رزمندگان اسلام با تدابیر بسیار ارزنده خودشان که حاصل سال‌های جنگ بود بتوانند بهترین عملیات را در بهترین زمان ممکن به سرانجام برسانند. والفجر 8 حاصل زحمات رزمندگان در 150 روز تمرین، آموزش، شناسایی بود که سرانجام در شب بیست و یکم بهمن سال 64 انجام شد و در سپیده بیست و یکم بهمن به سرانجام تا ما پرچم حرم امام راضا را در شب بیست و دوم بهمن ماه بر گنبد مسجد شیعیان فاو به اهتزاز دربیاوریم. در عملیات والفجر 8 ما باید در هشت محور یک مسیر دو کیلومتری در اروند را طی می‌کردیم. جایی که عرض رودخانه سه کیلومتر بود و خُب می‌دانید که به دلیل شرایط خاص اروند آب‌های خروشان آن کار را بسیار سخت می‌کرد اما شاید باور نکنید که ما قبل از عملیات بیش از 300 بار این مسیر را برای شناسایی و آموزش رفتیم و آمدیم تا به شب عملیات رسیدیم. چیزی نزدیک به سه هزار غواص ایرانی آن شب به آب زدند و در حساس‌ترین لحظات عملیات به یکباره آتش عراقی‌ها در مسیر رودخانه شروع شد. لحظات نفسگیری بود که می‌توانست سرنوشت عملیات را تغییر دهد. من به 150 روز سخت و نفسگیری که برای این عملیات پشت سر گذاشته بودیم فکر می‌کرد. در آن ایام بسیاری از غواص‌های ما مریض شده بودند و سرما خورده بودند اما ما به آنها اجازه ترک منطقه را نداده بودیم. همه خدمات درمانی و پزشکی را در منطقه مستقر کرده بودیم و بچه‌ها را همانجا مداوا می‌کریدم تا به اینجا و این لحظه سرنوشت ساز برسیم و حالا همه‌چیز می‌توانست در همان لحظه نخست از بین برود. 



چگونه پرچم امام رضا(ع) به بالاترین گنبد مسجدی در خاک عراق رسید



 من از سنگرم که در کنار اروند بود شرح تیراندازی‌ها را به آقا محسن گفتم و ایشان هم در پاسخ گفتند: هیچ حرکتی خارج از برنامه تنظیمی انجام نشود. رزمندگان، فقط ماموریت خود را انجام دهند و لاغیر. صبر داشته باشید. چیزی نزدیک به دوازده، سیزده دقیقه آتش دشمن در مسیر 15 کیلومتری اروند ادامه داشت و من مدام فکر می‌کرد وعده نصرتی که خدا به مومنانش داده کجاست؟ بعد از این چند نزدیک به دوازده دقیقه آتش دشمن تمام شد که من دیدم بچه‌های قرارگاه می‌گویند از فرماندهی کل سپاه برای شما یک نامه آمده به همراه یک بسته. سنگر من لب آب بود. مشرف بر رودخانه و شهر فاو.


پیرمردی به اسم حاج جوشن در جمع ما بود که هفتاد سال سن داشت و اهل گیلان بود و ایستگاه صلواتی ما در اختیار حاج جوشن بود. بلافاصله بعد از فتح فاو در همان روز اول حاج جوشن را به داخل انتقال دادیم و ایستگاه صلواتی را فعال کردیم. ! خب عراق به اون زمان حمله می‌کرد و خصوصا حمله شیمیایی سختی می‌کرد. من روز دهم بود که سری به حاج جوشن زدم و دیدم که لباس‌هاش خونیه. خون ناشی از تاول‌هایی که ر اثر حملات شیمیایی روی پوستش ایجاد شده بود و حالا تاول‌ها سرباز کرده بود و خون جاری ده بود. من که این وضعیت را دیدم گفتم حاج جوشن شما چرا نرفتی بیمارستان؟ با همون لهجه گیلانی‌اش به من گفت: آقای قربانی! فرماندهی خودتو بکن به من کاری نداشته باش. من اصرار کردم و گفتم که حتما باید بروی درمان کنی یا اصلا به مرخصی بروی که یکباره در میان جمعیت بلند فریاد زد: آقای قربانی! تا کربلا نگیریم مرخصی نمی ریم.


پیک آمد و دیدم که نامه‌ای از آقا محسن، فرمانده کل سپاه آورده‌اند به همراه بسته‌ای که پرچم حرم علی‌بن موسی الرضا(ع) در آن بود. وقتی من در سنگرم پرچم را بازکردم همان نصرت الهی که خدا به مومنانش وعده داده را به چشمم دیدم. یعنی خدا می‌خواست تا لحظات آخر ما را امتحان کند. اینکه غواص‌هایمان مریض شدند، آتش بی‌هنگام دشمن در همان لحظه شروع عملیات همه همان آزمایش الهی بود. به هر حال من نامه برادر محسن را باز کردم و دیدم که برایم نوشته که شما فردا این پرچم را بر بلندترین مناره مسجد در فاو به اهتزاز در بیاورید. باران می‌آمد و پرچمی که در بسته پیچیده شده بو خیس شده بود. وقتی من این پرچم را در سنگر باز کردم باور بفرمائید چنان بویی در سنگر پیچید که جان همه ما را مست کرد و صدای صلوات و گریه بچه‌ها در سنگر پیچید و چنان فضایی ایجاد کرد که همه ما را برای ادامه کار مصمم‌تر کرد و خوف و ترس و وحشتی که از ترس لو رفتن عملیات وجود بچه‌ها را فرا گرفته بود از میان رفت و واقعا معجزه الهی را در اینجا دیدیم و نور امام رضا به سنگر ما تابید. باران می‌بارید که بچه‌ها رسیدند به پشت سیم‌های خاردار و اعلام رمز شد و باور بفرمایید در ده دقیقه بچه‌های لشگر کربلا و لشگرهایی که از چپ و راست حرکت می‌کردند خطوط را شکستند و وارد شهر فاو شدیم و بعد عملیات پاکسازی و سایر کارها را کاملا بر اساس تمرین‌هایی که پشت‌سر گذاشته بودیم انجام دادیم. خود من ساعت چهار و بیست دقیقه صبح وارد فاو شدم و در همان ابتدا در خاک فاو سجده کردم و نماز شکر خواندم و همه بچه‌ها هم کارشان را رها کردند و شکرانه به جا آوردند.


اگر اشتباه نکنم فرمانده تیپ 111 یا 118 بود که اسیر شده بود و من از او بابت آماده باش شب گذشته و تیراندازی‌شان سوال پرسیدیم. بالاخره اتفاقی بود که خیلی ما را ترسانده بود و ممکن بود سرنوشت عملیات را تغییر دهد. چه شده بود که عراقی‌ها 15 کیلومتر در طول رودخانه شلیک کردند و بعد از 12 دقیقه آتش تمام شده بود؟ که بعد از صحبت با فرمانده عراقی دستگیر شده فهمیدیم که شب عملیات و لحظه عملیات ما به طرز جالبی با لحظه مانور عراقی‌ها همزمان شده بود و آنها در حال تمرین بودند. من از فرمانده عراقی پرسیدیم که: ما فکر می‌کردیم شماها الان در حالت آماده باش هستید. پس چه شد؟ چرا هیچ مقاومتی نکردید و بیشترتان را زنده اسیر کردیم؟ که فرمانده عراقی در پاسخ گفت امشب شب تمرین ما بود. لحظاتی بعد از شروع مانور با شروع بارش باران تمرین قطع شد و به ما گفتند که برای استراحت برویم. اینکه می‌گویم در این عملیات نصرت الهی را به چشم دیدیم یکی‌اش همین همزمانی مانور عراقی‌ها با شروع عملیات ما و باراش باران بود. 


حوالی ساعت نه یا ده صبح بود که من گفتم بچه‌ها پرچم علی‌بن موسی الرضا(ع) را آوردند و پرچم را بر بلندترین مناره شهر فاو که گلدسته‌ای فیروزه‌ای رنگ بود در مسجد شیعیان نصب کردیم و دیگر نشانه پیروزی‌مان تکمیل شد و باور بفرمایید در این هشتاد روز نور این پرچم بود که کمکمان می‌کرد وگرنه با ان همه شیمیایی که عراق روی سر ما می‌ریخت نمی‌شد حتی یک روز هم در فاو دوام نمی آورد.



چگونه پرچم امام رضا(ع) به بالاترین گنبد مسجدی در خاک عراق رسید




























این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن