تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند از نادانان پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، تا آنكه از عالمان پيمان گرفته كه به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830276488




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فارس گزارش می‌دهد عاقبت‌بخیری سربازان دهه 40 خمینی در دیار صفویه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش می‌دهد
عاقبت‌بخیری سربازان دهه 40 خمینی در دیار صفویه
همان طور که امام خمینی (ره) از کودکان دهه 40 به عنوان سربازان خود یاد کردند که جوانان استان قزوین نیز با حضور در جبهه حق علیه باطل و لبیک به ندای امام راحل فرجامی مبارک برای خود رقم زدند.

خبرگزاری فارس: عاقبت‌بخیری سربازان دهه 40 خمینی در دیار صفویه



به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، امروز بازگو کردن خاطرات انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس از مهم‌ترین نیازهای جامعه است، این خاطرات باید با هدف آشنایی نسل جوان از این دوران بیشتر بازگو شود. جوانان با فهمیدن سختی‌های شهدا و ایثارگران با درک دوران‌های انقلاب و دفاع مقدس در حفظ آرمان‌های این دوران تلاش می‌کنند. تحقق این مطلب همچنین موجب می‌شود دفاع جوانان از ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی ارتقا یابد و با بصیرت و هوشیاری بیشتر توطئه‌های دشمنان را خنثی کنند. مرور کردن بر خاطرات شهدا از زبان مادرانشان که سال‌ها بعد از شهادت آنان با این خاطرات زندگی می‌کنند، یادآور جان‌فشانی‌های و ایثارگری‌ها آنان است که در بین خاطرات آنان به آخرین وداع این شهدا با مادرانشان مرور می‌کنیم. همان گونه امام خمینی (ره) در سال 1342 بیان کردند «سربازان من اکنون در گهواره‌ها خفته‌اند» آنان با حضور در جبهه حق علیه باطل و لبیک به ندای رهبری فرجامی مبارک را برای خود رقم زدند. هر چند دور از عرف اخبار و گزارش است که با زبان عامیانه سخن گفت، ولی بهتر است خاطرات شیرین پدر و مادر شهدا را با این سخن بیان کرد که سخن عامیانه آنان از نظرتان می‌گذرد. *هدیه مادر شهید ابوتراب طالبی میزوجی در راه امام حسین (ع) بسیجی شهید ابوتراب طالبی میزوجی در تاریخ چهارم شهریور 1346، در روستای میزوج از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش شعبانعلی نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند، آهنگر و جوشکار بود. مادر شهید ابوتراب طالبی میزوجی ضمن بیان خاطرات فرزندش در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قزوین اظهار کرد: قبل از به دنیا آمدن ابوتراب من سه فرزند به دنیا آورده بودم که همه‌ آنان فوت کرده بودند، ابوتراب که به دنیا آمد او را هم نمی‌خواستم. حوری جعفری‌میزوجی ادامه داد: زیرا اصلاً فکر نمی‌کردم که او زنده بماند، حتی تا سه روز به او شیر ندادم، روز چهارم در حالی که ابوتراب در آغوشم بود، خوابم برد و در عالم خواب دیدم که یک نفر آمده و می‌گوید، این بچه را نمی‌خواهی؟ وی افزود: گفتم؛ نه، گفت: اگر این را بردم نگویی چرا بردی و گله و شکایت هم نکنی! این را که گفت از خواب بلند شدم در حالی که مرتب می‌گفتم، می‌خواهم، می‌خواهم! در همین حال بودم که دیدم ابوتراب به شدت گریه می‌کند. مادر شهید ابوتراب طالبی میزوجی اضافه کرد: او را بغل گرفته و شیر دادم و با خدایم عهد کردم که اگر بزرگ شود و زنده بماند او را در راه امام حسین (ع) هدیه دهم. جعفری‌میزوجی بیان کرد: ابوتراب بعد از انقلاب از سن 12 سالگی و شروع جنگ، بهانه جبهه را گرفت و به دفعات هم در جبهه‌های مختلف حضور یافت و هر وقت هم که می‌خواست اجازه بگیرد، یاد تعهدم می‌افتادم و بالاخره قبول می‌کردم که برود. وی تصریح کرد: بعد از حضورش در عملیات خیبر به مرخصی آمد، گفتم ابوتراب باز هم می‌خواهی بروی، گفت، نمی‌روم؛ اما سه روز از آمدنش نگذشته بود که عملیات دیگری شروع شد و آمد و گفت، مادر من می‌خواهم به جبهه بروم. مادر شهید ابوتراب طالبی میزوجی عنوان کرد: پدرش مخالفت کرد و گفت، این بار تو نرو بگذار برادرت برود! ولی او قبول نکرد و گفت، این دفعه با هواپیما می‌رویم، خوش می‌گذرد، خلاصه قبول کردیم و رفتیم سپاه برای بدرقه‌اش، همین که اتوبوس حرکت کرد، حال عجیبی پیدا کردم و یک دفعه به دلم افتاد که این بار ابوتراب شهید می‌شود. جعفری‌میزوجی مطرح کرد: وقتی رسیدم خانه، دو بار نشستم زمین، پاهایم یخ زده بود، لب‌هایم کاملاً خشک شده بود و اصلاً نمی‌توانستم از زمین بلند شوم، پدرش آمد بالای سرم و پرسید، چه شده؟ گفتم، من دیگر ابوتراب را نمی‌بینم، گفت، چرا بد می‌گویی؟ گفتم، حالا خواهی دید، من دیگر او را نخواهم دید. وی ادامه داد: درست 6 روز بود که ابوتراب رفته بود و عملیات بدر شروع شد، اواخر اسفند ماه بود و شهید زیاد آورده بودند، پسرم گفت، مادر چرا تشییع جنازه شهدا نمی‌روی؟ پاهایم اصلاً نای راه رفتن نداشت، گفتم: پسرم ابوتراب جزو شهداست؟ گفت: نه، من هم نرفتم و نشستم خانه، ظهر بود که قاصد ابوتراب زنگ زد و من دیگر هیچی نفهمیدم. شهید ابوتراب طالبی میزوجی از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و در بیست و چهارم اسفند 1363 در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد که مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش قرار دارد. *شهادت شهید اسماعیلی کلیشمی همزمان با سالروز تولدش پاسدار شهید محمدشفیع اسماعیلی کلیشمی در تاریخ 29 اسفند 41 در روستای کلیشم عمارلو از توابع رودبار به دنیا آمد، پدرش نصرت‌الله نام داشت و فرش فروش بود. این شهید بزرگوار تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی تحصیل کرد و دیپلم گرفت و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. مادر شهید محمدشفیع اسماعیلی کلیشمی ضمن بیان خاطرات فرزندش در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قزوین اظهار کرد: پسرم در آخرین مرخصی که از جبهه آمد قرار بود 15 روز با ما باشد اما چون برادر بزرگ‌ترش در حال اعزام بود او هم بعد از 6 روز به همراه برادرش رفت. شهربانو فلاح کلیشمی اضافه کرد: رفتم بازار تا قدری وسایل و خوراکی برایش بخرم، وقتی برگشتم دیدم محمد نیست، دختر جاری‌ام گفت؛ زن عمو شما نبودید، محمد رفت، وقتی فهمیدم او رفته است، از جایم نتوانستم تکان بخورم و دست و پایم سرد شد، توی دلم گفتم: حالا چکار کنم که با پسرم خداحافظی نکردم. وی افزود: بدجوری دلم گرفته بود؛ این در حالی بود که در اعزام‌های قبلی اصلاً چنین حس و حالی نداشتم؛ داشتم به همین حرف‌ها فکر می‌کردم که دیدم محمد آمد و گفتم: کجا بودی؟ گفت: مگر می‌شود بدون خداحافظی با مادر رفت؟ خلاصه خداحافظی کردیم و او را از زیر قرآن رد کرده و پشتش آب پاشیدم و رفت. مادر شهید محمدشفیع اسماعیلی کلیشمی عنوان کرد: روز اول عید بود که خبر شهادتش را آوردند، محمداسماعیل شب عید سال 1360 به شهادت رسیده بود و من یاد روز تولدش افتادم که شب عید سال 41 بود. شهید محمدشفیع اسماعیلی کلیشمی در بیست و نهم اسفند 60 در مهاباد از سوی نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید، مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است. *انتظار 14 ساله مادر شهید حاجی‌نصیری برای دیدار فرزندش بسیجی شهید محمدصادق حاجی نصیری نیز در تاریخ چهارم بهمن 1346 در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش محمدباقر جاجیم‌فروش بود، دانش‌آموز دوم متوسطه بود و از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. مادر شهید محمدصادق حاجی نصیری ضمن بیان خاطرات فرزندش در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قزوین اظهار کرد: دامادمان که شهید شد محمدصادق نیز حالش عوض شد و گفت، من هم باید بروم جبهه؛ فصل زمستان بود که مدرسه را رها کرد و برای گذراندن دوره‌ آموزش نظامی به تهران رفت. ربابه کرباسی افزود: چند روزی بود که از آموزش آمده بود، یک روز در سپاه قزوین نیروهای رزمنده در حال اعزام بودند که محمدصادق آمد و گفت، مادر من می‌خواهم همراه با آنان بروم. وی ادامه داد: من گفتم کجا می‌روی که محمدصادق گفت تا تهران می‌روم که مدرک آموزشی‌ام را بگیرم، در چهره‌ او خواندم که تصمیم به رفتن دارد و اگر بخواهم جلویش را بگیرم امکان ندارد و نیرویی نیز در درونم اجازه‌ این کار را نمی‌داد. مادر شهید محمدصادق حاجی نصیری بیان کرد: من و پدرش رفتیم او را راه انداختیم و رفت، چند روز بعد نامه‌ای برایمان فرستاد که نوشته بود از اینکه با شما خداحافظی نکردم مرا ببخشید، ترسیدم اگر به شما بگویم ناراحت شوید و اجازه رفتنم به جبهه را ندهید. کرباسی اضافه کرد: او رفت و بعد از مفقودیتش، 14 سال در انتظار بودیم تا خبری از محمدصادق به ما بدهند، شایعات مختلفی مطرح بود، بعضی‌ها می‌گفتند اسیر شده و عده‌ای هم می‌گفتند شهید شده است، تا اینکه بعد از 14 سال یک شب در خواب دیدم پسرم با هواپیما آمد. وی ادامه داد: گفتم محمدصادق جنگ که تمام شده و تو هم دیگر نباید بروی و نزد ما بمان، پسرم گفت، نه مادر؛ من آمده‌ام شما را ببینم و دوباره برگردم. مادر شهید محمدصادق حاجی نصیری تصریح کرد: داشتم می‌گفتم، نه، نرو! که از خواب پریدم؛ دو روز از خوابی که دیده بودم گذشته بود که پسر عمویش آمد و گفت، پیکر محمدصادق را آورده‌اند. شهید محمدصادق حاجی نصیری هشتم اسفند 1362 در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید، پیکرش که مدت‌ها در منطقه برجا مانده بود در تاریخ یک آبان ماه سال 75 در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. *اهمیت بسزای بازگویی خاطرات شهدا در بین جوانان گفتنی است؛ بازگو کردن خاطرات شهدا از اهمیت بسزایی در بین قشرهای مختلف جامعه به ویژه جوانان دارد، زیرا آنها دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را درک نکردند. بازگویی خاطرات شهدا کمک می‌کند تا نسل امروز و آینده بیشتر با ایستادگی و شجاعت شهدا و ایثارگران در دفاع از انقلاب اسلامی آشنا شوند.

94/11/19 - 16:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن