واضح آرشیو وب فارسی:تهرانشهر: روزنگاری سایت فردا از فیلمهای کاخ جشنواره فیلم فجر (۷) در ششمین روز جشنواره فیلم فجر باز هم سوژه تکراری فرار دختر از خانه و خانواده بر پرده سینما نقش بست. کاملاً اتفاقی است که جشنواره امسال تعداد زیادی فیلم با محوریت فرار دختران از خانه دارد. سوژه ای که به گمان فیلمسازان ایرانی اصلی ترین موضوع و مسئله بیش از ۷۰ میلیون ایرانی است. سرویس فرهنگی فردا؛ حامد یامین پور : در ششمین روز جشنواره فیلم فجر باز هم سوژه تکراری فرار دختر از خانه و خانواده بر پرده سینما نقش بست. کاملاً اتفاقی است که جشنواره امسال تعداد زیادی فیلم با محوریت فرار دختران از خانه دارد. سوژه ای که به گمان فیلمسازان ایرانی اصلی ترین موضوع و مسئله ۷۰ میلیون ایرانی است . خاطره بازی با مخاطب خاص سینما نیمکت(محمد رحمانیان): فیلم ساختار متوسط و قابل قبولی دارد. فیلمساز ادعا های عجیبی ندارد و می کوشد تا با عده ای مخاطب خاص خاطره بازی کند و خوش بگذراند . فیلم فضای اوایل انقلاب را کاریکاتوری نشان می دهد و می کوشد تا مخاطب نسبت به برخی از رفتار ها و مفاهیم مهم در اوایل انقلاب بخنداند و این گونه شروع مناسبی را رقم بزند و تماشاچی را درگیر کند اما این کار خیلی حرکت پیشروانه ای محسوب نمی شود و فیلم های دیگری بودند که به مراتب بهتر از این فیلم دست به این کار زده اند . ایده فیلم خوب است و فیلمساز می کوشد تا قصه بگوید. او تا میانه های فیلم نیز موفق به این کار می شود اما خیلی زود در موقعیت ها به تکرار می افتد و دیگر حرف جدیدی نمی تواند بزند . قطعاً این فیلم از بسیاری از آثار حاضر در بخش سودای سیمرغ بهتر و جلوتر است با این حال باید پذیرفت که نیاز به مخاطب خاص دارد مخاطبی که عشق سینماست و فیلم های کلاسیک را دیده است . از این رو که این فیلم بنای مرور خاطرات این افراد محسوب می شود . پس فیلم مخاطب خود را خاص و تا حدودی محدود کرده اما نه آن قدر که به غیر از عشاق سینما نتوانند با فیلم ارتباط برقرار کنند . جدایی «دختر» از بابا دختر(رضا میرکریمی): فیلمساز همچنان علاقه به کسب تجربه و رفتن سراغ سوژه هایی دارد که پیش تر آن ها را تجربه نکرده. اگر چه سوژه و قصه این فیلم بیش از حد کلیشه ای و در سینمای ایران تکرار شده است اما برای میرکریمی قصه جدیدی محسوب می شود . پرداختن به مسئله نسل جدید . مسئله فیلم خیلی زود شروع می شود و این برای مدل فیلمسازی که از میرکریمی می شناسیم یک اتفاق محسوب می شود. با این حال باز هم به مانند بسیاری دیگر از فیلم ها قصه «دختر» تنها یک مسئله است و چند اتفاق . قصه فیلم کلیشه ای رایج است. دختر خانواده ای آبادانی به یک جمع دوستانه در تهران برای خداخافظی با دوست دیگرشان که در حال مهاجرت به کانداست به تهران دعوت شده، پدر خانواده اما مخالف است . دختر بدون اجازه پدر و به دور از چشم دیگران بلیت گرفته و به تهران می آید . تا میانه های داستان، فیلمساز طرف دختر را می گیرد. متهم آن چه اتفاق افتاده پدر خانواده است که حرف زور می زند . در جایی از فیلم موقعیت شباهت فراوانی به «جدایی نادر از سیمین» پیدا می کند که این برای اعتبار میرکریمی مناسب نیست. در همان جاست که دختر کاراکتر اصلی در پاسخ به پرسشی در خصوص اینکه اگر از ایران رفت، باز خواهد گشت مردد می ماند و پاسخ نمی گوید . فیلم چهره مناسبی از پدر نشان نمی دهد. پدری منفعل که پیش تر با برخی از تصمیماتش زندگی خواهرش را خراب کرده و حالا دارد این بلا را بر سر دخترش می آورد. فیلمساز که زمانی زیر نور ماه می ساخت و دغده های پاک و شریفی داشت این روزها دغدغه ها و نگرانی های شخصی اش را بر پرده قابل تعمیم سینما آورده است. به نظر می رسد که میرکریمی باید در بیان قصه ها و نحوه روایت موضوعات دقت بیشتری را لحاظ کند . از خانواده خود بهراسید! مالاریا(پرویز شهبازی): شهبازی همچنان دغدغه نسل جدید را دارد. به مانند بسیاری از فیلمسازان دیگر سینمای ایران که امسال آثارشان را با این موضوعات روانه جشنواره کرده اند. نقطه قوت آثار او نسبت به سایر فیلمسازان اما شناختش نسبت به نسل جدید است . دست برتری که البته در مالاریا جز اندکی از آن دیده نمی شود . کارگردان «دربند» در فیلم جدید خود برای معرفی کاراکتر های فیلمش اقدام به استفاده از کلیشه ها می کند. اتفاقاتی تکراری نظیر بازداشت موقت، راه افتادن در خیابان و بر روی هم داد کشیدن و از این دست اتفاقات که نشان می دهد ظاهراً شهبازی آن گونه که باید روی فیلمنامه وقت نگذاشته است . قصه ای وجود ندارد کاراکتر ها بدون هیچ پیش زمینه ای وارد قصه می شوند و بدون هیچ دلیلی از قصه کنار می روند . « مالاریا» کاملاً قبح شکنانه اقدام به نمایش روابط دختر و پسر می کند. باز هم پدر و برادر خشک مغز و متعصب به دنبال فرزند و خواهر فراری خود هستند و مدام او را به کشتن تهدید می کنند. او نیز چاره ای جز ماندن با دوست پسرش نمی کند. او از دوست پسرش حامله شده و برای اینکه ضربه ای به پدر و مادرش بزند اقدام به خودکشی می کند . فیلمساز انگشت اشاره مقصر این اتفاقات را به سوی خانواده می گیرد. شهبازی به عنوان فیلمنامه نویس در «خانه دختر» نیز بنیان خانواده را نشانه رفت. فیلم جز روایت تلخی هیچ جیز دیگری ندارد. در «مالاریا» پدر جز در یک صحنه و مادر به طور کلی دیده نمی شود و این تنها دختر و پسر هستند که حرف می زنند و قضا وت مخاطب را شکل می دهند . حال آنکه درست آن بود که خانواده و شرایط و حرف هایشان نیز در این فیلم جایی می داشت . که البته اگر این گونه بود آن وقت آن مفاهیمی که شهبازی می خواست تولید نمی شدند .
دوشنبه ، ۱۹بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تهرانشهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]