واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری پانا: آزادی زندانی 19 ساله، با دستهای کوچک دانشآموزان دبستان «امید کویر» امیرمحمد: - آقا اجازه؟ با هزار تومانِ من، کسی آزاد میشه؟ مدیر مدرسه: - همدلی، خودِ آزادیه...
۱۳۹۴ دوشنبه ۱۹ بهمن ساعت 08:58
به گزارش خبرنگار پانای یزد، قلکهایی که با عشق کودکانۀ دانشآموزان دبستان «امید کویر» اردکان، پر شده بود، امروز صبح با دستهای کوچک آن ها شکست تا با هدیۀ آزادی به یک نیازمند، محبت و امید را به گسترۀ کودکان و حتی بزرگترهای این شهر پخش کند.
چند روز پیش کارگر 19 ساله ساختمانی در شهرستان اردکان، سوار بر موتور با یک عابرپیاده برخورد میکند. در این برخورد، دست عابرپیاده آسیب میبیند و او ملزم به پرداخت 20 میلیون تومان دیه میشود. اما چون توان پرداخت دیه ندارد، بیمقدمه راهی زندان می شود. قصه را از پیشتر آغاز کنیم. دو ماه پیش دانشآموزان دبستانی پسرانه، در تمرین محبت و همدلی، قلکهایشان را برای آزادی انسانی از بند، پر میکنند. در دبستان پسرانه امید کویر اردکان، مدیر با دانش آموزان قرار میگذارد هر روز هزینۀ خرید تنقلات و خوراکیهای غیرمفید را برای آزادی یک زندانی بیگناه در قلکهای موجود در کلاس بگذارند. بچه ها میپرسند: «مگر زندانی بیگناه هم وجود دارد؟» و به دیوارهای بلندی میاندیشند که آرزوها را در حصار خود گرفتهاند. به آزادی و مشارکت در آن، به جامعه و به سهم خویش در ساختنش.
صبح روز دوم، امیرمحمد هزار تومان آورده و میپرسد: آقا! با این پول کسی آزاد میشه؟
مدیر پاسخ میدهد: همدلی، خودِ آزادیه...
امیرمحمد پولش را در قلک ریخته و دور میشود. بچه ها روزشماری میکنند و مرتب میپرسند چند روز مانده تا کارمان به نتیجه برسد؟ محمد قلکش را همانجا میشکند و پسانداز یک سالهاش را به اندوخته بچهها میریزد. حالا شاید خریدن موبایلش به تعویق بیفتد. هر روز قلکها سنگینتر میشوند. بچه ها با شوق در خانه از این طرح حرف زده و والدین آن ها نیز خرسند از شور و شوق و علاقۀ فرزندانشان، با کمکهای بزرگتر، آن ها را همراهی میکنند.
روز موعود فرا میرسد. بچهها با دلهای دریاییشان قلکها را میشکنند. پس از دو ماه، 6 میلیون و 300 هزار تومان از قلبهای پرمحبت دانشآموزان جمعآوری میشود و زندانی نیازمند به این مبلغ، شناسایی میشود که با این مبلغ آزاد شده و باید باقیمانده را به صورت قسطی بپردازد. کارگری جوان که پدر پیرش، بیمار است، مادرش چشم راه و او خرج برادران کوچکش را نیز میدهد. در روزهایی که این خانواده، زمستان را با صبوری و تحمل به سر میکنند، مشق بچههای امید کویر، کمک به همنوع است. آن ها یاد میگیرند که در این شهر، افرادی هستند که شبها بدون امید و آرزو میخوابند، روزها فقط باید کار کنند و حالا پشت دیوارهای زندان، ناتوان از هر کاری با ترس و تردید به فردا میاندیشند.
هرچه به پایان این قصه نزدیک میشویم، مجریان این اتفاق، در نظر به مصداق واقعی این روایت کوتاه، نزدیک میشوند، که: «وقتی بچه بودم میگفتند هر وقت به تنهایی توانستی بند کفشهایت را ببندی، بزرگ شدهای... اما من به فرزندانم میگویم: هر وقت از بخشیدن کفشهایت به انسان پابرهنهای خوشحال شدی، بزرگ شدهای...»
صبح امروز، «محسن مروتی»، مدیر دبستان امید کویر و مجری طرح، به همراه مهندس عبدالله کمالی نایب رییس انجمن اولیا و مربیان مدرسه، به دیدار ح.ف در زندان اردکان میرود و با فراهم آوردن زمینه آزادی او که به همت دلهای بزرگ بچه ها بوده، به او می گوید: حتم دارم روزی، دستی را گرفته و دلی را به دست آوردهای. بچههای ما با عشق و علاقه این هدیه را به خانوادهات میدهند و با همت بلندشان، فراموشی را از شهر میگیرند. ثمرۀ بازگشتن تو به خانه، شاید سهم دلهای بیتفاوت و سرد شدهای باشد که محبت به آن باز میگردد و بچه های امید کویر به همراه خانواده هایشان به پاس این اتفاق بزرگ، به زودی جشن محبت و آزادی میگیرند...
/حمیده فرشاد/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری پانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]