تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى گيرد، در سينه اش بى قرارى مى كند تا از آن بي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804543250




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درباره نگاه متفاوت به سرطان در ایران


واضح آرشیو وب فارسی:علت نیوز: در این مدتی که دوباره درگیر سرطانم، با چند زن امریکایی و اروپایی در اینستاگرام آشنا شده ام که عکس هایی از دوران سرطان شان منتشر می کنند. عکس هایی از کچلی، خوراکی های مفید، hc دوستان و اطرافیان و باقی روزمرگی ها؛ تفاوت اما آن پایین توی نوشته ها و هشتگ هاست. از «مثل یه دختر بجنگ» بگیر تا «سرطان پستان دهن سرویس می کنه» و «سرطان پستان لعنتی» و «خداحافظ موها». بیمار این حق و امکان را دارد که به بیماری اش فحش بدهد. ازش عصبانی باشد. با موهایش خداحافظی کند. که مثل همیشه شاید و مثل قبل از بیماری، در لحظه زندگی کند. هیچ کس سرش را نمی گیرد به زور بچرخاند به سمت آینده. آینده ای که حتا گاهی امیدبخش نیست. می دانم که اطرافیانِ نزدیک بیمار رنج می کشند. می بینم که سخت است فهمیدن کیفیت دردی که عزیزت می کِشد و تو در کاستن از آن ناتوانی. اشاره ام اما به فرهنگ کلی حاکم بر ذهن همه ی ماست که به بیمار امکان نمی دهیم درباره ی حس اش، ترس اش، تصویرش از بیماری ای که دارد با آن می جنگد حرف بزند. مسیر صحبت را عوض می کنیم و می گذاریم اش لای منگنه ی امیدواری و نگاه به روزهای سلامتی. لحظه ها را می گیریم از بیمار، او را موکول می کنیم به آینده و و در آخر نمی فهمیم حس آدمی که بیمار می شود چیست. بیمار هم مناسبات خودش را پیدا نمی کند با اطرافیان اش بعد از بیماری. فاصله ای می افتد، شکافی که از همین نگفتن ها و ندانستن ها می آید. فاصله ای که من بار قبل تجربه اش کردم و شیرین نبود. من فکر می کنم ارتباط با بیمار فایده دارد. ارتباطی ساده تر ازآرزومندیِ صرف. کنش و واکنشی روح بخش تر از ابراز امیدواری. در نقش هم پا یا دوست و آشنا خودمان را می گذاریم جای بیمار و فکر می کنیم «اگر من بودم چه حسی داشتم؟» و به درکی -هرچند دور- می رسیم از روزی که شاید سراغ خودمان هم بیاید. ذهن مان آماده می شود. تصویری گنگ و مبهم اما شخصی پیدا می کنیم از اتفاقی که ممکن است دچارش شویم. بیمار هم احساس بهتری پیدا می کند. می داند در چشم ما واقعی تر است. که از ترس هایش خبر داریم، که حق دارد به بیماری اش فحش بدهد چون آزارش می دهد. چون بیماری و درد بد است. سخت است. و در کنارش هر حرف امیدوار کننده و خوبی بزنیم می شنود. می پذیرد چون پذیرفته شده. می فهمد آن امیدواری ای که داریم ازش دم می زنیم از شناخت می آید. شناختن مقدار و چگونگی درد او. به هر حال، بیماری به هزار چهره می آید. دیر یا زود سراغ ما یا عزیزان مان. این که در وقت اش سردرگم شویم و ندانیم چه کار باید بکنیم اما دیگر به ما نمی آید. به ماهایی که با مانیتور تبلت و گوشی، با کتاب و مقاله و فیلم سرک می کشیم به گوشه کنار دنیا و زندگی آدم هاش، به ماهایی که از نسل قبل و قبل تر، بیشتر می دانیم و می خوانیم و می بینیم. به ما نمی آید که آن قدر گیج شویم که نتوانیم با بیمار تماس بگیریم و حالش را بپرسیم چون نمی دانیم چه بگوییم. به ما نمی آید که تا بیمار دهانش را باز کرد بگوید «شاید متاستاز داده باشم» با هجومی از امیدواری بی پایه و اساس بپریم بگوییم «نه این چه حرفیه! خوب می شوی.» فرق امیدوار بودن، را با امیدواری دادن متوجه باشیم. همان قدر هم بدانیم بیمار کجا دارد حرف می زند و کجا چس ناله می کند. فرق حضور زدن را با همراهی -حتا شده با یک پیغام که«خبر دارم در رنجی»- متوجه شویم. چرا؟ برای این که در این دنیای پر درد و بیماری، در جهانی که هیچ چیزی بهتر از قبل نمی شود، دوستی و همراهی درست و واقعی باعث می شود بعد از بحران خودمان و بیمار آدم های بهتری شده باشیم. شاهدان با فهمیدن واقعیت رنج و بیماری، و بیمار با نشان دادنش و آماده شدن برای پذیرایی از امید و آینده. بگذاریم دوران بیماریِ دل بندمان، حرکتی به سمت آگاهی شود، نه تصویری تلخ و کشدار از روزگار پردرد، که نخواهیم هیچ وقت دوباره به خاطرمان خطور کند. فروه فاموری


یکشنبه ، ۱۸بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: علت نیوز]
[مشاهده در: www.elat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن