واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ویژگیهای «روحانیت اصیل» از نگاه شهید مطهری
روحانیت اصیل به خدا متکی است
حامد الگار در کتاب نقش روحانیت پیشرو در نهضت مشروطیت مى گوید: «اساس روحانیت بر انکار حقانیت پادشاهان است.» روحانیت شیعه همیشه از نظر معنوى متکى به خدا بوده و از نظر روابط اجتماعى متکى به مردم.
متکی به خدا و مردم است چرا روحانیت شیعه توانسته در طول تاریخ منشأ حرکتها و انقلابهاى بزرگ بشود؟ این، دو ریشه دارد: یکى این که فرهنگ این روحانیت فرهنگ شیعى است. خود فرهنگ شیعى یک فرهنگ زنده حرکت زا و انقلاب خیز است، فرهنگى است که از روش على(ع)، از افکار و اندیشه على(ع) و از نهج البلاغه على(ع) تغذیه مى شود. دوم این که روحانیت شیعه که به دست ائمه شیعه پایه گذارى شده است، از اول، اساسش بر تضاد با قدرتهاى حاکمه بوده است. حامد الگار در کتاب نقش روحانیت پیشرو در نهضت مشروطیت مى گوید: «اساس روحانیت بر انکار حقانیت پادشاهان است.» روحانیت شیعه همیشه از نظر معنوى متکى به خدا بوده و از نظر روابط اجتماعى متکى به مردم. هیچ وقت جزو دولت نبوده. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج 24، ص273 در خطر عوام و اصلاحطلبان است اگر روحانیت ما هرچه زودتر نجنبد و گریبان خود را از چنگال عوام خلاص و قواى خود را جمع و جور نکند و روشن بینانه گام برندارد، خطر بزرگى از ناحیه اصلاح طلبان بى علاقه به دیانت متوجهش خواهد شد. مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج 24، ص 508 با نظریات مردم معارضه نمیکند بعضى از مقدّس مآبان و مدّعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ بر مى خیزند؛ شعارشان این است: اگر مى خواهى دین داشته باشى پشت پا بزن به همه چیز، گرد مال و ثروت نگرد، ترک حیثیّت و مقام کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر است و مایه گمراهى است، شاد مباش و شادى نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر، و امثال اینها. بنابراین اگر کسى بخواهد به غریزه دینى خود پاسخ مثبت بدهد باید با همه چیز در حال جنگ باشد. بدیهى است وقتى که مفهوم زهد، ترک وسائل معاش و ترک موقعیّت اجتماعى و انزوا و اعراض از انسانهاى دیگر باشد؛ وقتى که غریزه جنسى پلید شناخته شود و منزّه ترین افراد کسى باشد که در همه عمر مجرّد زیسته است؛ وقتى که علم، دشمن دین معرّفى شود و علما و دانشمندان به نام دین در آتش افکنده شوند و یا سرهاشان زیر گیوتین برود مسلّماً و قطعاً مردم به دین بدبین خواهند شد. مربّیان دین باید اوّل بکوشند خودشان عالم و محقّق و دین شناس بشوند و به نام دین مفاهیم و معانى نامعقولى در اذهان مردم وارد نکنند که همان معانى نامعقول منشأ حرکتهاى ضدّ دینى مى شوند، ثانیاً در اصلاح محیط بکوشند و از آلودگیهاى محیط تا حدود امکان بکاهند، ثالثاً از همه مهمتر و بالاتر اینکه به نام دین و به اسم دین با فطریّات مردم معارضه و مبارزه نکنند؛ آن وقت است که خواهند دید مردم یَدْخُلونَ فى دینِ اللَّهِ افْواجاً. مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج 3، ص406 با اسطوره سازی مبارزه میکند علما باید با عوامل پیدایش تحریفات مبارزه کنند، جلوی تبلیغات دشمنان را بگیرند، دست دشمنان را کوتاه کنند، با اسطوره سازى ها مبارزه کنند. مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج 17، ص 614 به مکتبهای غربی نمی پیوندند بدون تردید سلسله جنبان نهضتهاى اصلاحى صدساله اخیر، سیدجمال الدین اسدآبادى معروف به افغانى است. او بود که بیدارسازى را در کشورهاى اسلامى آغاز کرد، دردهاى اجتماعى مسلمین را با واقع بینى خاصى بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویى را نشان داد... خوب است بدانیم که سیدجمال درد جامعه اسلامى را چه تشخیص مى داده و راه چاره را چه مى دانسته است و چه راههایى براى وصول به هدفهاى اصلاحى خویش انتخاب مى کرده است؟... سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه اسلامى را استبداد داخلى و استعمار خارجى تشخیص داد و با ایندو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او براى مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهى سیاسى و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد... او مسلمانان را دعوت مى کرد که علوم غربى را بگیرند اما از اینکه به مکتبهاى غربى بپیوندند آنها را برحذر مى داشت. سید جمال همان گونه که با استعمار سیاسى غرب پیکار مى کرد با استعمار فرهنگى نیز در ستیزه بود. با متجددانى که جهان را و احیاناً قرآن و مفاهیم اسلامى را مى خواستند از دیدگاه غربى تفسیر کنند مبارزه مى کرد... دردهایى که سید جمال در جامعه اسلامى تشخیص داد عبارت بود از: 1. استبداد حکّام 2. جهالت و بى خبرى توده مسلمان و عقب ماندن آنها از کاروان علم و تمدن 3. نفوذ عقاید خرافى در اندیشه مسلمانان و دورافتادن آنها از اسلام نخستین 4. جدایى و تفرقه میان مسلمانان، به عناوین مذهبى و غیرمذهبى 5. نفوذ استعمار غربى سید براى چاره این دردها و بدبختیها از همه وسایل ممکن: مسافرتها، تماسها، سخنرانی ها، نشر کتاب، مجله، تشکیل حزب و جمعیت، حتى ورود و خدمت در ارتش بهره جست. در عمر شصت ساله خود ازدواج نکرد و تشکیل عائله نداد؛ زیرا با وضع غیرثابتى که داشت- که هرچندى در کشورى به سر مى برد و گاهى در تحصن یا تبعید یا تحت نظر بود- نمى توانست مسؤولیت تشکیل خانواده را برعهده گیرد. سید چاره دردهایى که تشخیص داده بود در امور ذیل مى دانست: ¡ مبارزه با خودکامگى مستبدان. این مبارزه را چه کسى باید انجام دهد؟ مردم. مردم را چگونه باید وارد میدان مبارزه کرد؟ آیا از این راه که به حقوق پامال شده شان آگاه گردند؟ بدون شک این کار لازم است اما کافى نیست. پس چه باید کرد؟ کار اساسى این است که مردم ایمان پیدا کنند که مبارزه سیاسى یک وظیفه شرعى و مذهبى است. تنها در این صورت است که تا رسیدن به هدف از پاى نخواهند نشست. مردم در غفلتند که از نظر اسلام، سیاست از دین و دین از سیاست جدا نیست. پس همبستگى دین و سیاست را باید به مردم تفهیم کرد. اعلام همبستگى دین و سیاست و اعلام ضرورت شرعى آگاهى سیاسى براى فرد مسلمان و ضرورت دخالت او در سرنوشت سیاسى کشور خودش و جامعه اسلامى، یکى از طرحهاى سید براى چاره جویى دردهاى موجود بود. خود سید عملًا با مستبدان زمان درگیرى داشت، مریدان خود را به مبارزه تحریک مى کرد، تا آنجا که قتل ناصرالدین شاه به تحریک او منتسب شد. مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج 24، ص 30-36 اهل سکوت و سکون نیست چرا در محیط روحانى ما سکوت و سکون و تماوت و مرده وشى بر منطق و تحرّک و زنده صفتى ترجیح دارد؛ چرا حرّیت فکر و عقیده در میان ما کمتر وجود دارد؛ چرا برنامه تعلیمات طلاب و محصلین علوم دینى مطابق احتیاجات روز تنظیم نمى شود؛ چرا روحانیون ما به جاى آن که پیشرو و پیشتاز و هادى قافله اجتماع باشند، از دنبال قافله حرکت مى کنند؛ چرا؟ چرا؟ چرا؟ مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج 24، ص502 حسین کارگر. فصلنامه فرهنگ پویا 27-26. انتهای متن/
http://fna.ir/5EEYLO
94/11/17 - 05:03
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]