واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: احياي اجتماعي، سياسي و اقتصادي ايران زير لواي انقلاب اسلامي
«انقلاب ما انفجار نور بود» درك اين جمله تاريخي «امام راحل» تا حد زيادي وابسته به «شناخت و تحليل صحيح» از وضعيت جامعه در دوران قبل از انقلاب اسلامي و بعد از آن است
نویسنده : زينب عمراني
«انقلاب ما انفجار نور بود» درك اين جمله تاريخي «امام راحل» تا حد زيادي وابسته به «شناخت و تحليل صحيح» از وضعيت جامعه در دوران قبل از انقلاب اسلامي و بعد از آن است. آنچه متفق القول از كلام و نظريات «جامعهشناسان انقلاب اسلامي»، «ايرانشناسان» و «مردمشناسان» در داخل يا خارج از مرزها برميآيد، اين است كه بدون شك ايران اسلامي وضعيت بهتر و مطلوبتري در تمامي حوزهها (اجتماعي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و...) در دوران «مردمسالاري ديني» نسبت به دوران قبل از انقلاب تجربه ميكند و اين با يك نگاه كوتاه در مقام قياس به خوبي مشهود است.
انباشت قدرت و ثروت در دست عدهاي معدود
شايد در طول تاريخ ايران هيچ دورهاي به اندازه دوران پهلوي دوم كشور از شكاف طبقاتي (حاصل از انباشت سرمايه در يك قطب و كمترين ميزان سرمايه و امكانات در سوي ديگر) رنج نبرده است. معناي دوقطبي بودن فقير – غني در آخرين سالهاي حكومت پهلوي به اوج خود رسيد. فقر و محروميت اولين نمايي بود كه با ورود به يك روستا به چشم ميآمد.
عده قليلي در شهرهاي كلان – وابسته به دولت و سياستهاي شاه – طبقه كمجمعيت «سرمايهدار» را تشكيل ميدادند و عده كثيري از مردم به علت عدمقدرت در تأمين مخارج زندگي به «حاشيهنشيني» در اطراف شهرها روي آورده بودند. گسترش سريع حاشيهنشيني از دستاوردهاي دولت پهلوي به علت تمركز و انحصار سرمايه در رأس قدرت بود.
«اميد به زندگي پايين» به علت سطح نازل زندگي، «مرگ و مير بالا» به علت عدم امكانات همهگير بهداشتي - درماني، رشد «گروههاي جمعيتي مسلح» عليه نظام خودكامه شاهنشاهي – كه اغلب از محرومان جامعه و خواهان عدالت اجتماعي بودند – همه ابعاد دغدغههاي زندگي اجتماعي در ايران آن دوران را تشكيل ميداد. تأسفبرانگيزتر اينكه همين شرايط خود وسيله «بهرهوري و سوءاستفاده» خاندان پهلوي شده بود و هر چند مدت، با تهيه عكس و گزارشهاي خبري از سركشي به فقرا بدون اهتمام جدي به حل معضلات آنها شوهاي عوامفريبانه به راه ميانداختند كه البته اين سياستهاي «درون تهي و پوستينه زربافت» روي جريانهاي متفكر و آگاه جامعه اثرگذار نبود و در مدتزمان كوتاهي موجي از نارضايتي و اعتراض جمعي را عليه سياستهاي ستمشاهي فراهم آورد كه خود يكي از زمينههاي انقلاب اسلامي شد.
از آن جهت كه «مكتب اسلام» بزرگترين جبهه فشار عليه اينگونه رفتارهاي تبعيضآميز، ناعادلانه و استبدادي شاه محسوب ميشد، «اسلامزدايي» «مخالفت با مراسم ديني و مباحث مطرح شده در آنها»، «تحقير فرهنگ بومي ايراني و عقبمانده خواندن آن و رواج فرهنگ غربي»، «احداث و حمايت علني از مراكز فساد و فحشا» و سپس «مخالفت خصمانه و بيپرده با حجاب» در سطح كشور در رأس برنامههاي فرهنگي يا به بيان بهتر «ضدفرهنگي» رژيم قرار گرفت تا قدرت اسلام، فرهنگ اسلامي و روحانيت مبارز را عليه شرايط نامساعد اجتماعي - فرهنگي مهار كند.
بازگشت عزت و احياي ديني
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي «احياي عزت و هويت ايراني» و «بازگشت به خويشتن» جان تازهاي گرفت. شعارهاي تزريق شده به جريانات فكري داخلي از سوي غرب مانند «ايراني نميتواند» و «ايران نميداند» رنگ باخت و سياستهاي فرهنگي- اجتماعي جمهوري اسلامي بر سه اصل پايهريزي شد: نخست «ارزش انساني» به عنوان عاليترين مخلوق پروردگار و تعالي، آرامش و رشد او، دوم توجه به «دين» براي حضور در زندگي مردم و سوم تقويت روحيه «خودباوري» و «هويت ايراني» براي گامهاي محكم و بدون ترديد به سمت پيشرفت، استقلال و رشد ايران اسلامي.
با قدرتگيري مردم و خارج شدن آنها از انزوا و ايجاد يك رضايت نسبي (نسبت به شرايط جامعه قبل از انقلاب) برنامههاي متعددي براي افزايش مراكز آموزشي، ارتقاي سطح سواد و آگاهي اجتماعي، فراهم كردن امكانات درماني همهگير و هدفمند، آبادسازي روستاها و حذف تدريجي پديده حاشيهنشيني و مشكلات ناشي از آن در اطراف شهرها، تقسيم عادلانه و تخصيص برنامهريزي شده منابع كشور براي پيشرفت و رفاه ملت، پيادهسازي برنامههاي «محروميتزدايي» بر پايه آموزههاي اسلام و... تحت عنوانهاي «جهاد سازندگي» و «بسيج اجتماعي» شكل گرفت و روحي تازه از «حيات، نجات و اميد» در كالبد ايران اسلامي دميده شد و جامعه به مرور زمان سعي در حل معضلات خود بر پايه «انديشه و تلاش بومي» كرد. اين جريانات مثبت تحت هدايتهاي امام راحل زمينههاي «مشاركت بيشتر مردم در جريانات داخلي» و «تصميمسازي» و «انتخابات گسترده» را فراهم آورد.
استبداد فرو پاشيد
فضاي سياسي قبل از انقلاب تا به آن اندازه منقبض و خفقانآلود بود كه آزادي بيان، انتقادات و انديشههاي مردمي در تريبونهايي چون «روزنامه، راديو و...» كاملاً دور از ذهن بود. براي تصميمات داخلي در دوران قبل از انقلاب تنها يك چيز معنا و مفهوم داشت و آن «حرف شاه» بود؛ حرف شاهي كه متأثر و بلهقربانگوي جريانهاي «ضدايراني و ضدبومي امريكايي» بود. حضور مستشاران امريكايي در ركنهاي مهم دربار و اثرگذاري مستقيم آنان در تصميمگيريها، جريان سياسي كشور را به سمت «خودكامگي شاه»، «خودباختگي و تحقير ملت» و «قدرتگيري غربيها» جهت داده بود. سازمان ساواك كه محور رفتارها و فعاليتهايش را سركوب مخالفان با استفاده از نيروي قهري و شكنجه و زندان تشكيل ميداد، نمونه بارزي از وضعيت خفقان سياسي كشور در قبل از انقلاب بود، علاوه بر اين ارتش و نيروي نظامي از منظر دفاعي، تحليل استراتژيك، ساخت اسلحه، مديريت فضاي سياسي داخل و خارج از مرزها در وضعيت ضعيف و نامطلوبي به سر ميبرد.
چنين سياستهايي ايران را توسط غرب به ويژه امريكا دچار پديده «نواستعماري» كرده بود. هيچ گونه هويت مستقل و آزادانهاي بدون انديشهها و راهبردهاي امريكا در ايران براي ملت متصور نبود و از كشور در سطح جهاني وجههاي وابسته، منفعل، ضعيف و عقبمانده ساخته بود.
با پيروزي انقلاب اسلامي و فروپاشي نظام استبدادي، قانون اساسي با مفادي كه سابق بر اين در ايران وجود نداشت و با اتكا بر آراي عمومي و همهپرسي تدوين شد. ارزشها و اصولي چون «استقلال»، «آزادي»، «عدالت اجتماعي»، «پيشرفت بر مبناي اسلام و منافع ملي» و «حكومت ديني مردمسالار» احيا شدند و فضاي سياسي كشور دچار پويايي و تحرك شد. با تقويت روحيه اعتماد به نفس جمعي «قدرت دفاعي» ايران افزايش يافت و جوانان ايراني و بسيج ميليوني به صورت خودكفا اقدام به ساخت انواع سلاح در جهت دفاع از كشور نمودند. افزايش توان اجتماعي در مديريت مستقل مسائل داخلي، توان هويتي در بازسازي خود و توان نظامي در مقابل حملات، وجهه كشور را در عرصه بين الملل به گونهاي مثبت ارتقا داد تا بدان جا كه از ايران در عرصه سياست بينالملل، با همت و تلاش و غيرت، كشوري داراي حكومت اسلامي قدرتمند و توان دفاعي بي نظير ساخت.
بازتاب انقلاب اسلامي و حذف عامل وابستگي به غرب، معادلات جهان در ارتباط با ايران را بر محور نظريات جديدي حول «قدرت و اقتدار» ايران پايهريزي كرد. همين امر موجب توسعه قدرت بينالملل، برتري جمهوري اسلامي ايران در منطقه و اثرگذاري در جريانات فرامرزي شد.
امروزه حركتهاي رهاييبخش در جهان اسلام از جمله موج بيداري اسلامي، از بازخوردهاي انقلاب اسلامي و اشاعه آرمانهاي آن به سطح منطقه و جهان است. بعد از پيروزي انقلاب بسياري از جريانهاي سازشكارانه از ركود و نااميدي خارج شدند و جريانهاي مقاومت اسلامي (فلسطين، سوريه، لبنان و...) قدرتي دوچندان يافت. تمام موارد فوق دال بر اعجاز انقلاب اسلامي ايران نه تنها در داخل مرزها كه در سطح جهان ميباشد؛ جريانات سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي كشور را به نحو مطلوبي زير لواي ارزشهاي اسلامي سازماندهي كرده، از همين رو ايران را به الهامبخشترين كشور در منطقه تبديل كرده است و به راستي بايد گفت انقلاب اسلامي (به خاطر احياي عزت و هويت و قدرت ايراني در ابعاد گوناگون زندگي فردي و اجتماعي ايرانيان)، انفجار نور بود.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]