واضح آرشیو وب فارسی:تیک: این شاید اولین بار در زندگی ام باشد که غافلگیر شدن یک نفر تا این حد برایم غافلگیر کننده است! خداییش هم من هی این چند روز با خودم کلنجار می رفتم و می گفتم که چرا این سالار موقع مصاحبه در شبکه «من وتو» این قدر موهایش فر خورده بوده، نگو این فرخوردگی بخاطر همین سورپرایز شدنش بوده. احمد رضا کاظمی در ستون طنز روزنامه شهروند درباره اتفاقات اخیر پیرامون سالار عقیلی و حواشی گفتگوی او با یک شبکه ماهواره ای یادداشتی منتشر کرد. در هفته ای که گذشت اخبار غافگیرکننده ای مثل شایعه تأیید صلاحیت علی مطهری و سانسور مجسمه های عریان در ایتالیا پخش شد. اصلا باز کردن هر سایت خبری برای من حکم این را داشت که شب ساعت ١١ از سرکار برگردم خانه و درحالی که همه چراغ ها خاموش است، آرام در را باز کنم بعد تا کلید برق را می زنم یکهو چندتا بادکنک بترکد و با صدای جیغ جمعیت که می گویند: «سورپرااااااااااااایز؛ تولدت مبارک» شش متر بپرم بالا، اخبار در این حد غافلگیر کننده بود! اما تعجب انگیز ناک ترین خبری که به چشمم خورد جمله ای از وزیر ارشاد بود که گفته بود: «با سالار عقیلی گفت وگو کردم، او غافلگیر شده بود». این شاید اولین بار در زندگی ام باشد که غافلگیر شدن یک نفر تا این حد برایم غافلگیر کننده است! خداییش هم من هی این چند روز با خودم کلنجار می رفتم و می گفتم که چرا این سالار موقع مصاحبه در شبکه «من وتو» این قدر موهایش فر خورده بوده، نگو این فرخوردگی بخاطر همین سورپرایز شدنش بوده. بنده خدا شانس آورده که موهایش فقط فر خورده اند و نریخته اند! خود من هم وقتی خیلی تعجب کنم فِر می خورم، حالا یکی مثل سالار چون هنرمند است موهایش فر می خورد یکی هم مثل ما که عوام الناس هستیم پوست سرمان. به هرحال مهم اصل فرخوردن است که غافلگیری را ثابت می کند. در این راستا متن احتمالی گفت وگویی که بین آقای عقیلی و آقای جنتی رد و بدل شده است را مرور می کنیم: - جنتی: پسر تو دیگه چرا رفتی «من و تو پلاس» آخه؟ + سالار: راستش منو غافلگیر کردن اونجا - جنتی: چجوری؟ + سالار: والا ما توی فرودگاه بودیم بعد یه آقایی اومد جلومون که موهاش رو با تیغ از ته زده بود. گفت من خبرنگارم و ما یدونه سنجاب توی دفترمون داریم که در حین شکوندن فندق آهنگ «همه جان و تنم، وطنم وطنم وطنمِ» شما رو می خونه و چه چه می زنه، تحریرهای قشنگی هم داره. بیا بریم نشونت بدمش! البته من همون اول یکم شک کردم. - جنتی: به آواز خوندن سنجابه؟ + سالار: نه! به این که اون آقاهه موهاشو با تیغ زده بود، قیافه ش به خبرنگارا نمی خورد آخه! - جنتی: اونم مجری «اتاق خبر» بوده لابد. خب بعد چی شد؟ + سالار: هیچی دیگه؛ رفتیم اونجا، وارد دفتر که شدیم گفتن گویا سنجابه از قفسش اومده بیرون فرار کرده، منم خیلی ناراحت شدم چون واقعا ذوق و شوق داشتم که ببینم این سنجابه رو. - جنتی: خب چی شد که مصاحبه کردی؟ + سالار: والا من اصلا نمی دونستم مصاحبه س که. یه خانومه ای اون وسط اومد، لهجه اصفهانی هم داشت اتفاقا، گفت: «می گما حالا تا این جا اومدی بفرمایین یوخده دهندونو شیرین بوکنید یه گِزی، چای پولِکی چیزی بخورین آ بعد برین، اینجوری خشک و خالی زشته س!». بعدم تعارف زدن گفتن بشین روی این مبله. از قدیمم گفتن اصفهانیا مهمون نوازن، مام به رسم ادب نشستیم. - جنتی: خب تو سر و وضع اون خانوما رو دیدی شک نکردی؟ + سالار: والا اینا توی فرودگاه همه شون با مانتو سرشونه اپل دار و مقنعه سیاه بودن، تازه سبیل هم داشتن. توی محل کار نمی دونم چرا اینجوری می تابیدن! - جنتی: خب دیگه چرا عکس گرفتی باشون؟ قیافه شون برات آشنا نبود یعنی؟ سالومه رو ندیده بودی تاحالا؟ این جا همه چی در همه!! سالی تاک!؟! + سالار: نه والا من شناختم از مجری های زن در حد آزاده نامداریه! - جنتی: مگه ماهواره نمی بینی تو؟ + سالار: نه ما اصلا ماهواره نداریم آخه. البته گویا شما دارین! - جنتی: هوم؟ نه ... ما؟ نه ... راستش چیزه، مام که نه ... مام یکی از اقوام داره، اقوام دورمونم هست تازه! + سالار: آخه خیلی خوب می شناسین برنامه ها و مجری هاشونو! - جنتی: هوم؟ نه ... منم همون فامیلمون می گه ... خودم که ... اصلا عجب گیری کردیم، حالا تو غافلگیر شدی دلیل نمی شه مارو هم غافلگیر کنیا!
دوشنبه ، ۱۲بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تیک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]