محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830080889
گفت وگو با عکاس لحظه ورود امام
واضح آرشیو وب فارسی:دزنیوز: *متولد چه سالی هستید و عکاسی را از چه زمانی شروع کردید؟ من در سال ۱۳۲۵در بروجن اصفهان متولد شدم و از سال ۱۳۴۱ عکاس بودم. مدرک ابتدایی را که گرفتم به اصفهان آمدم،بک دوره عکاسی دیدم و برگشتم تهران. سالی که به تهران آمدم،همان سالی بود که آقا را گرفتند. من آن موقع […]*متولد چه سالی هستید و عکاسی را از چه زمانی شروع کردید؟ من در سال ۱۳۲۵در بروجن اصفهان متولد شدم و از سال ۱۳۴۱ عکاس بودم. مدرک ابتدایی را که گرفتم به اصفهان آمدم،بک دوره عکاسی دیدم و برگشتم تهران. سالی که به تهران آمدم،همان سالی بود که آقا را گرفتند. من آن موقع در عکاسخانه شهرزاد در چهار راه مولوی کار می کردم. آقای سیادت رئیس این عکاسخانه و آدم بسیار خوبی بود. من و سه نفر دیگر در آن عکاسخانه کار می کردیم. آقا را به باغشاه آوردند. ما موقعی که فهمیدیم، خدمت امام رفتیم و دوبار به ایشان سر زدیم. *نگذاشتند عکس بگیرید ؟ اولا نمی گذاشتند، بعد هم من دست به دوربین نبودم. فقط چاپ می کردم. در تاریکخانه عکاسی کار می کردم. خلاصه گذشت و حکومت نظامی شد. سال پنجاه و هفت؟ خیر، همان سال چهل و دو، به دستور دولت وقت، میدان ارک را گرفتند. موقعی که در روز پانزده خرداد حکومت نظامی شد، ما رفتیم پنهان شدیم، چون وضعی شده بود که نمی توانستیم تکان بخوریم. *آن موقع هم نتوانستید عکس بگیرید؟ دوربین نداشتیم. دوربین ها این جوری بود که باید روی پایه می گذاشتی و چراغ روشن می کردی. این جور نبود که بتوانی دستت بگیری و ببری. *کی به اصفهان برگشتید؟ موقعی که عکاسی را خوب یادگرفتم، برگشتم اصفهان. *چه سالی ؟ سال چهل و سه. *اولین باری که از صحنه های انقلاب عکس انداختید، کی بود؟ سال ۱۳۵۶ بود که اصفهان شلوغ شد و من عکس گرفتم و دوربینم را هم از من گرفتند. *آیا از آن روز خاطره ای دارید؟ از آن شلوغی و مشکلاتی که برایتان پیش آمد. وقتی که عکس ها را گرفتم، گاز اشک آور زدند و تعقیبمان کردند. عملیات هم به دستور ناجی انجام می شد. *رئیس ساواک اصفهان؟ بله، رئیس ساواک بود. اول گفته بود که بیایید و کاریتان نداریم و وقتی همه مردم جمع شدند، یکمرتبه دیدیم گازاشک آور زدند و حمله کردند. ما با هزار مکافات فرار کردیم و بعد، از عده ای یاد گرفتیم و کبریت روشن کردیم و کاغذ آتش زدیم که از گاز اشک آور صدمه نخوریم. *آیا با گرفتن عکس های آن روز مشکلی پیدا نکردید ؟ نه، من از همان موقع تا سال پنجاه و هفت، مرتب عکس گرفتم و خیلی مواظب بودم. حتی زمانی که هم درخدمت آقای حائری، پسر استاد حضرت امام بودم، خیلی احتیاط می کردم. *چه شد که به نوفل لوشاتو رفتید؟ آیا برای گرفتن عکس رفته بودید؟ ما با یکی از همکاران به نام آقای گلزار رفتیم آنجا. البته به ما اجازه نمی د ادند و ما به سختی به فرانسه رفتیم و عکسهایی گرفتیم و توسط آقای گلزار حفظ کردیم. چند فریم گرفتیم و آوردیم که من در چاپخانه چاپ کردم و پخش کردیم. عکس های خیلی زیادی از زیردرخت سیب بود و جایی که فرانسوی ها می آمدند. *از روز ورود حضرت امام و عکسهایی که انداختید، خاطرات خود را بیان کنید ؟ از فرانسه که آمدیم، امام چند هفته بعد تشریف آوردند. ما را معرفی کردند منزل آقای مستقیمی تهرانی در میدان شهدا که بعدها دفتر تبلیغات اسلامی شد. آقای اسدالله مثنی نامه ای به من دادند که هنوز هم دارم. ایشان همین که عکسهای مرا دید، پرسید،«کجا هستی؟» گفتم،«اصفهان هستم» گفت،« فورا برو و اینها را برای ما بیاور.» عکسها را آوردم و چاپ و توزیع کردند. آقای مستقیمی تهرانی در بازار بودند. من و آقای کشوری و عده ای از مشهد و شیراز در آن خانه بودیم و کلا یک گروه شش نفری می شدیم. خانواده آنها هم بودند که با آنها می شدیم سی و چهار نفر. دو هفته قبل از ورود امام، باز یک هفته، در آمدن ایشان تاخیر افتاد. می گفتند امام نمی آیند و ما آنجا بودیم و من از تمام آن خیابانی که در آنجا اقامت داشتیم، عکس گرفتم که هنوز هست. *از ورد امام بگوئید؟ هواپیما نشست و من رسیدم نزدیک هواپیما و از امام عکس گرفتم. دو سه تایش را همان جا گرفتم و بقیه را وقتی آمدند به سالن. خبرنگاران خارجی را از یک در دیگر با یکی از این فوردهایی که به ما داده بودند، آوردند .با یکی از همان ماشین ها از آنجا آنها را بردیم بهشت زهرا . *از لحظه سخنرانی اما م در سالن فرودگاه هم عکس گرفتید؟ بله ،خیلی عکس گرفتم. *چگونه در بهشت زهرا عکس گرفتید؟ به بهشت زهرا که رسیدیم، کارت هائی را به ما دادند. کارت هایی بودند آبی که به یقه مان نصب کردند و ما را بردند آنجا. ما با امام پنج متر فاصله داشتیم. برایمان جایگاه درست کردند. صحنه های عجیبی بودند. از اصفهان با سه چهار تریلی نان و پنیر آورده بودند و داشتند به مردم غذا می دادند. عکسهایی که گرفته ام، خیلی زیبا هستند. تا امام بیایند، ما ده بیست عکس ازآن محوطه گرفتیم که زیبایی خاصی داشت. امام با هلیکوپتر آمدند و بعد هم ایشان را زنجیرباف آوردند جایگاه. زنجیرباف تونل طویلی بود که با حلقه کردن دستهایشان به هم درست کرده بودند. من درست بغل تونل بودم و خیلی عکس گرفتم .به محض اینکه امام آمدند به جایگاه، به طرف ما عکاسها دست بلند کردند و ما هم تا توانستیم عکس گرفتیم. *از لحظه حرکت امام به سوی جایگاه عکس گرفتید؟ آن لحظه ای را که گرد بلند شد، عکس گرفتم. بعد هم با وجود فشار عوامل باقیمانده ساواک، عکس ها را شبانه آوردیم اصفهان و چاپ و پخش کردیم. خدا می داند که چقدر ار مشهد و قم آمدند. عکسها را چاپ کردیم و به آنها دادیم. آن موقع من دکان نداشتم. فیلمها را می دادم برایم چاپ می کردند. سه روز بعد هم مرا بردند مدرسه علوی. بعد ها عکسهایی را که گرفتم، آلبوم کردم و فرستادم قم. * شما عکسهای زیبایی از حضور امام در مدرسه علوی دارید. از نماز صبح تا مذاکرات ایشان تا آخر شب. طبیعتا از بودن در آنجا و بحثها و گفتگو هایی که کردند، باید عکسهایی داشته باشید. برایمان از لحظه ای که رفتید مدرسه علوی و بعد از آن، خاطراتی را نقل کنید. عکسها را چاپ و آلبوم کردم و فرستادم تهران. اعضای دفتر تبلیغات واقعا هیجان زده شده بودند. عکسها را از من گرفتند و از من پرسیدند ،«با چی گرفتی؟ » گفتم،« با رول پلکس» فورا آقای اسدالله مثنی یک نامه داد به من که ایشان از قدیم با ما همکاری داشته و مرا بردند به مدرسه علوی. وقتی رفتیم به مدرسه علوی، یک جوانی بود که اسمش یادم نیست. خیلی جوان خوبی بود. فوری مرا برد نزدیک اتاق امام و گفت، «صبر کن، الان امام می آیند . ساعتی که آمدند تو عکاسی ات را انجام بده.» به من گفته بودند دو حلقه اسلاید بگیر،ده بیست تا هم عکس تکی. البته شب قبل از آن مرا برده بودند مدرسه علوی. صحنه ای که برایم جالب بود این بود که شاید هزار نفر داشتند شام می خوردند: تخم مرغ و نان سنگک. *همان شبی که مجددا به تهران برگشتید؟ بله. همان شب. خلاصه نشستم و منتظر ماندم تا آقا تشریف آوردند، همان دم در سلام کردم و عکسهایی گرفتم که خیلی قشنگ بودند. یکی از آنها خیلی قشنگ است که برای خودم نگه داشته ام. عکس را که می خواستم بگیرم، اجازه گرفتم که بروم داخل. همان جا که پنجره بود. آقای صانعی بودند، آقای خلخالی بودند و داماد خود امام نیز بودند. *آقای اشراقی؟ بله آقای اشراقی هم بودند، با همان صورت سرخ و سفید. عمامه سفید بودند. ایشان هم تشریف داشتند. خلاصه عکس ها را گرفتیم و آمدیم بیرون. *صحبتی با امام نکردید؟ چرا، عرض می کنم. ما در مدرسه علوی مانده بودیم. ساعت چهار بعد از نصف شب، امام ملاقات داشتند. *مگر امام ساعت چهار بعد از نصف شب بیدار بودند؟ بله. داشتند مطالعه می کردند. یک اتاق بزرگ بود که گاو صندوقی آنجا بود و امام کتابهایشان را گذاشته بودند روی آن. ساعت چهار بود که گفتند، «می توانید به دیدار امام بروید.» من هم پیژامه پایم بود. از ذوقم همان طوری دوربین را برداشتم و با یکی از دوستانم به نام حبیب که او هم عکاس بود، راه افتادیم. وقتی آمدیم وارد شویم، آقای موسوی گفتند، «نیا» ولی امام گفتند، «بگذارید بیاید » و ما رفتیم داخل و عکس گرفتیم. عکس هایی بودند که امام با عینک بودند. عکسها را گرفتیم و خیلی هم با ما صحبت و احوالپرسی کردند. یک جوانی که اسمش یادم رفته و همیشه کاپشن سبز تنش بود،ما را می برد پیش امام. این ماجرا، شب فردایی بود که می خواستند حرکت کنند به قم. *شما از حضرت امام عکسهای زیادی گرفته اید که بسیاری از آنها به صورت پوستر در دسترس مردم قرار گرفتند. می خواهم بدانم ویژگی های چهره امام برای یک عکاس ،چه بودند؟ قیافه حضرت امام که خدا رحمتشان کند، به قول ما عکاسها فتوژنیک بود. اصلا یک حالتی داشتند که آدم دلش می خواست از ایشان عکس بگیرد. ما خیلی فرصت ماندن نداشتیم. من عکسی گرفته ام از فاصله شصت سانتی متری امام. کسی جرئت نداشت این قدر نزدیک برود. خیلی زیباست. انگارکه ایشان در عکاسخانه نشسته اند. آن عکس دو متر و نیم است که الان در نیاوران گذاشته ام. همان اوایل انقلاب این عکسها را تقدیم کرده ام. خلاصه خداحافظی کردیم و صبح زود هم بیدارمان کردند. *یعنی تا وقتی که ایشان می خواستند به قم بروند شما تهران بودید؟ بله. من آنجا بودم. آن صبح صادق، عجیب زیبا بود. زنهای تهران اسپند دود می کردند و کوچه را عطرآگین کرده بودند. منظره عجیبی بود. در آن خیابان مجلس تودیعی درست کرده بودند که شگفت انگیز بود و حالت عجیبی داشت. ماشین را آوردند و اول مرحوم آسید احمد آقا بیرون آمدند. بعد آقا را آوردند. تا ماشین آمد حرکت کند، مردم آمدند و منظره عجیبی بود. خلاصه ماشین حرکت کرد و راه افتادیم. بله. من آنجا بودم. آن صبح صادق، عجیب زیبا بود. زنهای تهران اسپند دود می کردند و کوچه را عطرآگین کرده بودند. منظره عجیبی بود. در آن خیابان مجلس تودیعی درست کرده بودند که شگفت انگیز بود *شما هم همراه امام رفتید قم؟ بله. نرسیده به قم، یک کوههایی بودند. آنجا اعلام خطر کردند و تمام ماشینها ایستادند. من از فرصت استفاده کردم و آمدم پایین و از بغل شیشه ماشین امام، چندین عکس از ایشان گرفتم. تقریبا شاید چهل دقیقه ای نتوانستیم حرکت کنیم و هلیکوپتر ها در آن بالا نگهبانی دادند تا خطر رفع شد و حرکت کردیم. حضرت آقا ، وقتی وسط راه پادگانی را دیدند گفتند ،«می خواهیم به آنجا برویم.» که رفتیم. حضرت امام سخنرانی را واگذارکردند به برادرشان آقای پسندیده که ایشان با نظامیها صحبت کردند و حرفهای امام را گفتند و دیدار کردند و بعد آمدند به یک مسجدی که بین راه تهران و قم بود. بعد حرکت کردیم. درحرکت عکس گرفتیم. به قم رسیدیم و من از مردمی که خبر شده بودند عکس گرفتم. ما تا قم در التزام امام بودیم و در آنجا دوباره یک تونل آدمی درست کردند و امام را رساندند به محل اقامتشان. ساعت سه بعد از ظهر، آقای خلخالی را دیدم. بعد هم رفتم اصفهان. عکسها یی را هم که گرفته بودم چاپ و آلبوم کرده بودم. *فروختید؟ خیر. فرستادم به بیت حضرت امام. امام عکس ها را دیده و بسیار لذت برده بودند. بعد هم فرموده بودند تلفن بزنید به اصفهان و بگوئید الهیان بیاید قم. من و مادرم و خاله و عمه ام رفتیم قم. ما را بردند پیش آیت الله رسولی محلاتی که مرد سنگین و با وقار و نافذی است. اصلا چیزی به ما نگفت. ما در خدمت ایشان بودیم. همکارشان، آقای خطیب و یک نفر دیگر هم بودند. همین طور که کار می کردند از آنها عکس گرفتیم. نامه های فراوانی از فرانسه آمده بود برای امام. شاید هزاران نامه آنجا بود که کنترل می کردند و مسئول این کار بودند. ما با آقای رسولی ناهار خوردیم و فرمودند بعد از ظهر می رویم خدمت امام. *از آن دیدار بگویید. وارد شدیم و سلام کردیم. در همین حال منظره زیبایی دیدم. وقتی ما نشستیم یک نفر را که در تهران به باغشاه رفته و تیر خورده بود، آوردند. وقتی آمد پیش امام، امام داشتند صحبت می کردند. در همین حال هم یک هیئت هم نمی دانم از کجا آمده بود که چند روحانی هم در میان آنها بودند. دو سه بار آن آدمی که تیر خورده بود آمد حرف بزند، امام اشاره کردند منتظر بماند و بالاخره هم به ناچار تذکر دادند. حضرت امام در نظم و رعایت حقوق افرادی که به دیدارشان می آمدند، نظیر نداشتند. امکان نداشت با کسی که ظاهرا موقعیتی داشت، رفتاری متفاوت داشته باشند. شما را شناختند؟ نگاهی به من کردند و گفتند،« عکسهایی را که گرفتی، خیلی جالب بودند.» دیده بودند؟ بله. هم خودشان، هم خانواده شان. از سابقه کارم پرسیدند. عرض کردم که درخرداد چهل و دو هم حضورتان بوده ام. نگاهی کردند و گفتند، «چه کار می کنی؟» گفتم، «عکاسی و توی فرهنگ و هنر بودم، ولی دیگر برایشان کار نمی کنم.» گفتند، «دفتری ، مغازه ای داری؟ »گفتم،« نه» یک وقت دیدم به آقای رسولی یک چیزی گفتند. در همین حال آقای رسولی هم گفتند،« خداحافظی کنید». خداحافظی کردیم و آمدیم بیرون. یک پولی هم برای زحمات من کنار گذاشته بودند که هر چه اصرار کردند بر نداشتم. وقتی آمدیم، آقای رسولی گفتند،« چه کارکردی؟ امام فرمودند که برایت مغازه ای بخریم»تشویق امام فراتر از تصورم بود. منبع: فارس
یکشنبه ، ۱۱بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دزنیوز]
[مشاهده در: www.deznews.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]
صفحات پیشنهادی
گفت وگو با عکاس لحظه ورود امام (ره)
دولت بهار حجت الله الهیان یکی از عکاسانی که لحظه ورود امام را جاودانه کرد گفت هواپیما نشست و من نزدیک هواپیما شدم و از امام عکس گرفتم دو سه تایش را همان جا گرفتم و بقیه را وقتی آمدند به سالن به گزارش دولت بهار به نقل از فارس تقدیر حضرت امام از زحمات الهیان درسی است که مسئولگفتوگو خواندنی با عکاس لحظه ورود امام+عکس
گفتوگو خواندنی با عکاس لحظه ورود امام عکس حجتالله الهیان یکی از عکاسانی که لحظه ورود امام را جاودانه کرد گفت هواپیما نشست و من رسیدم دم هواپیما و از امام عکس گرفتم دو سه تایش را همان جا گرفتم و باقی را وقتی آمدند به سالن آفتاب به گزارش فارس تقدیر حضرت امام از زحمات الهگفت وگو خواندنی با عکاس لحظه ورود امام /امام چگونه با هنرمند عکاس برخورد کرد
حجت الله الهیان یکی از عکاسانی که لحظه ورود امام را جاودانه کرد گفت هواپیما نشست و من رسیدم دم هواپیما و از امام عکس گرفتم دو سه تایش را همان جا گرفتم و باقی را وقتی آمدند به سالن پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران تقدیر حضرت امام از زحمات الهیان درسی است که مسئولین در نحوه مگفتوگو فارس با عکاس لحظه ورود امام/امام چگونه با هنرمند عکاس برخورد کرد
گفتوگو فارس با عکاس لحظه ورود امام امام چگونه با هنرمند عکاس برخورد کردحجتالله الهیان گفت هواپیما نشست و من رسیدم دم هواپیما و از امام عکس گرفتم دو سه تایش را همان جا گرفتم و باقی را وقتی آمدند به سالن به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس تقدیر حضرت امام از زحمات « الرئیس مرکز برنامهریزی منابع انسانی وزارت آموزش و پرورش در گفتوگو با فارس خبر داد صدور حکم استخدامی «فارغ
رئیس مرکز برنامهریزی منابع انسانی وزارت آموزش و پرورش در گفتوگو با فارس خبر دادصدور حکم استخدامی فارغالتحصیلان دانشکدههای تربیت دبیر ورودی سال ۸۸ از اول مهر ۹۵رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی وزارت آموزش و پرورش از صدور حکم استخدامی فارغ التحصیلان دانشکده های تربیت دبیر وروسراج در گفتوگو با فارس: نتیجه ورود بازرسی به موضوع قراردادهای جدید نفتی در جلسهای با مسئولان بررسی میشود/ت
سراج در گفتوگو با فارس نتیجه ورود بازرسی به موضوع قراردادهای جدید نفتی در جلسهای با مسئولان بررسی میشود تحقیقات محرمانه استرئیس سازمان بازرسی کل کشور گفت از چندی قبل به موضوع قراردادهای نفتی جدید ورود کردیم و نتیجه بررسی هایمان را هم به سران سه قوه اعلام کردیم قاضی ناصر سراعضو کمیسیون صنایع مجلس در گفتوگو با فارس: حذف برچسب قیمت کالا نیازمند مصوبه مجلس است/ ورود کمیسیون اقتصادی به
عضو کمیسیون صنایع مجلس در گفتوگو با فارس حذف برچسب قیمت کالا نیازمند مصوبه مجلس است ورود کمیسیون اقتصادی به ماجراعضو کمیسیون صنایع مجلس با بیان اینکه حذف برچسب قیمت کالاها نیازمند مصوبه مجلس و وضع قانون جدید است گفت این موضوع را در جلسه با اعضای کمیسیون اقتصادی مجلس بررسی خواآغاز جشنهای دهه فجر همزمان با لحظه تاریخی ورود امام (ره)
رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی اعلام کرد آغاز جشنهای دهه فجر همزمان با لحظه تاریخی ورود امام ره رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی گفت مراسم رسمی آغاز جشنهای دهه فجر انقلاب اسلامی همزمان با لحظه تاریخی ورود حضرت امام ره به میهن اسلامی راس ساعت 9 و 33 دقیقه دوشنبه 12 بهمعضو پارلمان افغانستان در گفتوگو با فارس خبر داد ورود اتباع قطری به فراه برای شکار پرندگان نایاب/ تردد غیرقان
عضو پارلمان افغانستان در گفتوگو با فارس خبر دادورود اتباع قطری به فراه برای شکار پرندگان نایاب تردد غیرقانونی با خودروهای نظامیعضو پارلمان افغانستان با بیان اینکه عربهای قطری با اهداف مرموز سیاسی وارد ولایت فراه شدهاند از شکار پرندگان نایاب توسط آنها خبرداد به گزارش خبرنگاآغاز دهه فجر همزمان با لحظه ورود امام
آغاز دهه فجر همزمان با لحظه ورود امام رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی گفت مراسم رسمی آغاز جشنهای دهه فجر انقلاب اسلامی همزمان با لحظه تاریخی ورود حضرت امام ره به میهن اسلامی راس ساعت 9 و 33 دقیقه دوشنبه 12 بهمن با حضور اقشار مردم خانواده شهدا مسئولان لشگری و کشوری درحرم مطه-
گوناگون
پربازدیدترینها