واضح آرشیو وب فارسی:عقیق: نفس به واسطه حرکت جوهری و کشش ذاتی خویش به سوی جهانی دیگر رو به حرکت است و به واسطه فعلیت های جدید متعالی اندک اندک از جهان طبیعت کنده شده و سرانجام به تجرد کامل و بی نیازی نسبت به بدن و جهان ماده نائل می شود.عقیق : ملاصدرا مانند حکیم سهروردی بر آن است که حقیقت نفس از سنخ وجود است. در واقع نخستین چیزی که می توان درباره آن اظهار کرد این است که «هست» یا درست تر اینکه «من هستم». ملاصدرا قبل از تعریف نفس، اشاره ای به مراتب فیض حق می کند که از اشرف به اخس ترتب دارند و در عالم عناصر که نازل ترین مراتب فیض را دارد، انواع حیات را نام می برد: حیات تغذیه و نشو و نما و تولید، حیات حس و حرکت و حیات علم و تمیز. نفس در واقع صورت کمالیه ای است که به وسیله قوای خادمه خود آثار این حیات را بر ماده افاضه می کند که پست ترین آنها نفس نباتیه و پس از آن حیوانیه و اشرف آنها، نفس ناطقه انسانی است که دارای یک معنای مشترک ذاتی و یک حد است. وی براساس مبانی فکری خود که قائل به اصالت وجود است، موجود بودن را مساوی با شخصیت می داند و معتقد است واقعیت خارجی همان خود شخص و هویت شیء است و ماهیت بما هی هی در مرتبه ذات از تعین و تشخص معراست. *تجرد نفس ملاصدرا به تجرد نفس قائل است و چند دلیل برای اثبات آن بیان می کند یکی از آنها این است که نفس انسانی برخی از افعال را بدون آلت جسمانی انجام می دهد. برای مثال خود را بدون آلت درک می کند، همانطور که آلات ادراک حسی و یا عمل ادراک را بدون آلت درک می کند لذا معلوم می شود که نفس مستقل از بدن است. *حدوث نفس از نظر ملاصدرا نفس در ابتدای وجود، امری جسمانی است و بعد با حرکت اشتدادی وجود به مقام تجرد، می رسد. بنابراین نفس حادث به حدوث زمانی است و آن موجودی است که سیر خود را از طبیعت آغاز می کند و با پست سر نهادن مراحل جمادی، نباتی و حیوانی به تجرد می رسد و ماورای طبیعت را مقصد خویش قرار می دهد. *جاودانگی نفس در مرتبه خیال ملاصدرا معتقد است، نفوس انسان پس از مرگ باقی و جاودانه اند. از نظر او پس از دنیا دو عالم مبرا از ماده وجود دارد که صورت های آن مستقل و قائم به ذات اند و هر دو عالم از هر گونه تغییر و تبدل مبراست. عالم اول عالم معقولات است و عالم دوم عالم محسوساتی که نظیر صورت های رویایی، ماده ندارند. این عالم عالمی روحانی است و از جوهری که از جهتی به جوهر جسمانی و از جهتی دیگر به جوهر عقلی شباهت دارد ساخته شده است و عالم خیال نام دارد. از آنجا که قوه خیال مجرد است، نفوس متوسط و ناقص پس از مرگ باقی اند و از سعادت یا شقاوت جسمانی و محسوس برخوردارند. نفوس کامل هم از سعادت روحانی و هم از سعادت جسمانی بهره مندند لذا همه نفوس پس از مرگ باقی و در لذت و الم هستند. از نظر ملاصدرا نفس جوهر مستقلی است که از طریق حرکت جوهری مراحل مختلف را یکی پس از دیگری طی می کند تا آنکه یکسره از تعلق ماده و قوه آزاد می گردد و در عالم عقول مجرد به جاودانگی دست می یابد. بنابراین از نظر ملاصدرا سبب عروض مرگ طبیعی، استکمال نفس و در نتیجه استقلال و بی نیازی آن نسبت به بدن است. نفس به واسطه حرکت جوهری و کشش ذاتی خویش به سوی جهان دیگر رو به حرکت است و با به دست آوردن فعلیت های جدید متعالی در مراتب وجود از طبیعی تا مثال و عقلی اندک اندک از جهان طبیعت کنده شده و سرانجام به تجرد کامل و بی نیازی صرف نسبت به بدن و جهان مادی نائل می شود. *آیا تحول ماده به مجرد به انسان اختصاص دارد؟ شاید چنین به نظر می رسد که این تحول، مخصوص نفس است زیرا تنها نفس است که از پایین ترین مرتبه هستی تا بالاترین مرتبه آن را دربر می گیرد، به بیان قرآن از اسفل السافلین که پایین ترین مرتبه وجودی است تا اعلی علیین که بالاترین مراتب است. درحالیکه هیچ موجود مادی دیگری چنین دامنه گسترده تکاملی را ندارد و همانگونه که اهل حکمت متعالیه و عرفان گفته اند نفس حد یقف ندارد، زیرا نفس از نظر آنها تنها موجودی است که در مرز موجود مادی متحول و وجود غیر مادی و ثابت قرار می گیرد. نفس تنها موجودی است که دایره هستی را در می نوردد و از مرتبه ای از مراتب وجود جلوه ای در خود می نمایاند. از دغدغه های مهم صدرالمتألهین شیرازی حکیم شیعی مکتب عصر صفوی پاسخ به یکی از نقدهای مهم غزالی به فلاسفه در عدم توانایی اثبات معاد جسمانی بود. او سعی کرد با بهره گیری از میراث ارزشمند آنها و با استفاده از اصولی جدید که خود وی مبدع آنها بود به اثبات معاد جسمانی و روحانی بپردازد. پی نوشت: جاودانگی انسان در حکمت متعالیه؛ با نگاهی به آراء فلاسفه پیشین اثر ملیحه صابری نجف آبادی منبع:فارس
یکشنبه ، ۱۱بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عقیق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]