محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826106617
معصومه ابتكار:دولت نهم در سهميهبندی بنزين، طرح تحول و روابط با آمريكا تصميمات بزرگی گرفت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عضو شوراي شهر تهران گفت: دولت نهم در سهميهبندي بنزين، سهام عدالت، طرح تحول اقتصادي و روابط ايران و آمريكا تصميمات بزرگي را گرفت. معصومه ابتكار از دانشجويان پيرو خط امام(ره) كه در تسخير سفارت آمريكا شركت داشت و پس از معاونت خاتمي در دولت خاتمي، امروز عضو شوراي شهر تهران است. وي درخصوص مسايل مختلف گفتگو كرد كه به شرح زير است. چند سال پيش زماني كه قصد داشتيد كتابتان در زمينه تسخير سفارت آمريكا را در خود آمريكا منتشر كنيد به شما مجوز انتشار داده نميشد؛ چطور شد كه در نهايت اين مجوز را به شما دادند؟ ابتكار: كتاب تسخير كه آن را به انگليسي نوشتم و حول و حوش سال 1991 نگارش آن را شروع كردم و چند سال طول كشيد تا تمام شد، خاطرات من از تسخير سفارت با زبان انلگيسي و براي مخاطبان خارجي بود؛ چونكه برداشتم اين بود كه بيشترين سوءتفاهم و بيشترين مشكل درباره فهم اصل ماجراي تسخير سفارت در آن طرف آبها بويژه در بين آمريكاييها وجود دارد، زيرا تبليغات خاص و يك سويهاي در اين خصوص در آنجا صورت گرفته و ميگيرد و جوامع غربي تحت تاثير فضاي رسانهاي نگرش ديگري را نسبت به ماجراي 13 آبان داشتند به همين دليل دست به نگارش اين كتاب زدم. بعد از اتمام كتاب، آن را از طريق يك واسطه انتشاراتي در نيويورك و با نام مستعار به يك مؤسسه انتشاراتي معرفي كردم. اين واسطه انتشاراتي كه يك خانم يهودي بود بسيار از متن كتاب خوشش آمده بود، اما در عين حال گفت كه بايد آن را به يكي از گروگانها نشان بدهد تا ببيند كه آن گروگان متن كتاب را تاييد ميكند يا نه؟ گروگان هم كتاب را خوانده بود و گفته بود كه خيلي دقيق و مطابق با واقعيت است. اين خانم رابط، متن را به انتشاراتيهاي بزرگ آمريكا ارائه داد. انتشاراتيهاي بزرگ آمريكايي اولين واكنشي كه به اين متن از خود نشان دادند بسيار مثبت بود، اما دومين واكنش و دومين نامه اين انتشاراتيها منفي بود و ميگفتند امكان ورود به اين موضوع را ندارند. سراغ انتشاراتيهاي متوسط آمريكا رفتيم كه اينها هم رد كردند و نپذيرفتند. شايد قريب به 50 انتشاراتي در آمريكا اين متن را ديدند اما از چاپ آن امتناع كردند. سراغ ناشرهاي كوچك رفتيم در حالي كه خود من رغبتي به چاپ كتاب توسط انتشاراتيهاي كوچك نداشتم و از طرفي تقريباً از چاپ آن نااميد شده بودم در حالي كه من اصرار داشتم كه كتاب تسخير حتماً در آمريكا منتشر شود. تا اينكه يك نويسنده كانادايي به نام "فرد ريد"، كه چند كتاب هم راجع به ايران و برخي كشورهاي منطقه نوشته بود، اعلام آمادگي كرد كه حاضر است كتاب را منتشر كند. در اين ايام بودكه آقاي خاتمي در انتخابات دوم خرداد پيروز شد و من به عنوان معاون ايشان و رئيس سازمان حفاظت از محيط زيست، انتخاب شدم. ابتدا با خودم فكر كردم كه به طور كلي انتشار كتاب منتفي است از طرفي مجبور بودم كه كتاب را با اسم واقعي خودم چاپ كنم نه با اسم مستعار. دو سال طول كشيد تا اينكه ويرايش نهايي كتاب تمام شد و اواخر سال 2000 بود كه اين به واسطه اين نويسنده كانادايي (فرد ريد) انتشارات تالن بوكز اعلام آمادگي كرد كه كتاب را پس از ويراستاري نهايي توسط وي منتشر كند. اما مدتي بعد باخبر شدم كه اين انتشاراتي را تهديد كردهاند و آنها را تحت فشار گذاشتهاند به همين خاطر از طريق ايميلي به آقاي زيگلر (مدير انتشارات) گفتم كه پيشنهادم را پس گرفتهام و نميخواهم به خاطر انتشار كتاب من به انتشاراتي شما لطمه بخورد و تا الان هم كه با من همراه بودهايد متشكرم. اما مدير انتشاراتي جواب تندي به من داد و گفت كه شما فكر كردهايد من تاجرم؟ من خودم يك آدم فرهنگي هستم و اين كتاب را خواندهام و حاضرم حتي به خاطر آن هزينه بدهم؛ او گفت اين كتاب بايد چاپ شود. ما هم ترجمه كتاب را هم آماده كرديم و همان هفتهاي كه تالن بوكز از كتاب تسخير در تورنتو رونمايي كرد، ما هم در تهران ترجمه فارسي كتاب را منتشر كرديم و سه ماه بعد هم انتشارات الهادي در بيروت، ترجمه عربي آن را منتشر كرد. بعضي از اعضاي تحكيم وحدت مثل سازگارا و افشاري كه روزي از حاميان و طرفداران تسخير سفارت آمريكا بودند امروز با كاخ سفيد همكاري ميكنند و از مواضعشان كاملاً برگشتهاند؛ فكر كنيد چه شد افرادي كه روزي تندترين شعارها را عليه آمريكا ميدادند امروز حامي ايالت متحده شدهاند؟ ابتكار: اين آقايان به دانشجويان مسلمان خط امام كه سفارت را تسخير كردند هيچ ارتباطي ندارند، ما بايد اين افراد را كاملاً از هم تفكيك كنيم. گروهي كه رهبريت جريان دانشجويان مسلمان پيرو خط امام را در تسخير لانه داشتند افرادش كاملاً مشخص است. هيچكدام از 5 نفر شوراي مركزي و 20 نفر جريان اطراف دانشجويان مسلمان پيرو خط امام نه از مشي انقلاب و نه از انديشههاي امام (ره)، فاصله نگرفتهاند و هيچگاه از واقعه گروگانگيري نه اظهار پشيماني كردهاند و نه از مواضعشان برگشتهاند. شايد در جمع 350 نفره اتفاقاتي افتاده باشد اما اكثر افراد اين 350 نفر هم همگي در اين خصوص ثابت قدماند. متأسفانه عدهاي خودشان را به جريان اصلاحات و جريان تحكيم وحدت وصل كردند كه برخي از اينها ذاتاً هم مشكل داشتند و وقتي مشكلاتشان رو شد رفتند و به خارج از كشور پيوستند. جالب اينجاست طيف دانشگاه علم و صنعت و تربيت معلم كه آن زمان مخالف اشغال سفارت آمريكا بودند طي دو سه سال اخير تندترين شعارها راعليه آمريكا سر دادهاند. از طرفي، دولت نهم، در تلاش است تا رابطه ايران و آمريكا را اصلاح كند بحثهاي تاريخي از قبيل واقعه سيزده آبان بسيار حساس و پراهميت اند و ما بايد مراقب باشيم اين مسايل دچار تحريف نشوند اين حوادث نياز به جريان شناسي دقيق دارند. متاسفانه در سالهاي اخير حتي در مجامع دانشجويي سوالاتي به صورت سازماندهي شده پيرامون مساله سيزده آبان مطرح ميشود كه قصد دارد اين واقعه را دچار تحريف كرده با درگير كردن آن به حواشي اصل آن را ناديده بگيرد. مثلاً عدهاي به ما اعتراض ميكنند كه شما نبايد اين را به ديگران بگوييد كه آقايان محمود احمدينژاد و سيدنژاد آن زمان با تسخير سفارت آمريكا مخالف بودهاند. خوب وقتي كسي مخالف بوده چرا نبايد ما بگوييم؟ مخالفت اينها با تسخير يك واقعيت است و نيازي به پنهان كردن ندارد. يا اينكه عده اي به ما اعتراض ميكند كه چرا شما ميگوييد از اين 25 نفر (5 نفر شواري مركزي و 20 نفر افراد همراه) همگي در جريان اصلاحات فعاليت سياسي دارند خوب اين يك واقعيت است كه اينها همه اصلاح طلباند. نسل جوان ما بايد تاريخ را همراه با حقيقت و بدون سانسور بداند. نسل جوان ما بايد بداند از جريانهاي سياسي از كجا به كجا رسيدند و سابقه آنها واعضايشان چه بوده؟ در پشت بيان حقايق، اغراض سياسي نبايد نهفته باشد؛ چرا كه بيان حقايق به فهم دقيق آنها كمك ميكند. نسل جوان ما بايد بداند كه امثال افشاري و سازگار را هيچ ربطي به جريان اصلي خط امام ره ندارند بايد روشن شوند كه امثال اين افراد كجا بودهاند و از كجا به كجا رسيدهاند. خانم ابتكار! طيفي از فعالان تسخير سفارت آمريكا كه در حال حاضر در جبهه مشاركت ادامه فعاليت سياسي ميدهند بعضا با ادبيات ديگري به مساله تسخير سفارت نگاه ميكنند و حتي در مواضعي، تسخير را زير سئوال ميبرند و تحليل شما در اين زمينه چيست؟ آمريكا تغيير كرده يا اين دوستان تغير كردهاند. ابتكار: باز هم تاكيد ميكنم كه جريان اصلي به وجود آورده سيزده آبان و هسته مركزي دانشجويان پيرو خط امام(ره)، هيچكدامشان تغيير رويكردي نسبت به اصل ماجرا نداشتهاند و هيچگاه اظهار پشيماني نكردهاند و كماكان در بين آنان اين باور وجود دارد كه دشمني آمريكا با جمهوري اسلامي ايران ريشهاي است. آقايان ميردامادي، بيطرف و دادمان كه هر كدام در دوره اصلاحات مسئوليتهايي هم داشتهاند، هيچكدام از مواضع خود نسبت به امريكا و خصومتش با ايران برنگشتهاند، البته ممكن است عناصري هم در گوشه و كنار حرفهايي هم زده باشند. از طرفي؛ اختلافاتي در عرضيات و فرعيات تسخير سفارت بين كساني كه در اين جريان نقش داشتند وجود دارد، مثل اينكه زمان تسخير ميتوانست از 444 روز كمتر باشد، يا ميتوانستيم منافع بيشتري از طريق اين جريان براي كشور كسب كنيم، ميتوانست مورد بهرهبرداريهاي شعارگونه قرار نگيرد و دستمايه برخوردهاي شعاري با آمريكا و استكبار نشود، در اين زمينهها دوستان نقدهايي زيادي داشتند، اما اينها فقط نقد است آن هم به كميت و كيفيت كار نه به اصل مساله. البته متاسفانه عناصري بودند كه خودشان رابه جريان اصلاحات وصل كردند و با سوءاستفاه از كسوت اصلاحطلبي، حرفهايي در رابطه با ايران و آمريكا زدند كه نشان از وادادگي در برابر آمريكا بود واما اينها اصلاح طلب نبودند بلكه خودشان را به اين جريان منتسب كردند و نبايد حرفهاي انان را به حساب اصلاحات واقعي گذاشت. اينها آنچنان به جامعه القا كردند كه گويي با ارتباط برقرار كردند با آمريكا همه مشكلات كشور حل مي شود اما جريان اصلي و رهبري جريان اصلاحات وكانونهاي اصلي سياستگذاري در اين جبهه هرگز چنين مواضعي را تاييد نميكنند بلكه به شدت رو ميكنند. اين اصلاح طلبنماها باعث ايجاد فضاسازيهايي عليه اصلاحطلبان شدند و در جاهايي هم موج سواري كردند اما واقعيت اين است كه در دولت نهم هم همان حرفها زده ميشود و بحث برقراري ارتباط با آمريكا داغ است داستان اصلي اين استكه هميشه اين بحث مطرح بوده و هميشه همه جريانهاي سياسي كشور به اين نكته فكر ميكردهاند كه چه كسي ميتواند روابط بين ايران و آمريكا را ترميم كند و اين امتياز را به نفع خودش ثبت كند. در دوره اصلاحات نگراني اصولگراها اين بود كه اين امتياز به دست اصلاحطلبان نيفتد.تا خود اصولگراها اين امتياز را به نفع خود ثبت كنند كه روابط ايران وكاخ سفيد را ترسيم كند. استدلال امروز اين است كه ايران از قدرت مطلوبي برخوردار است. در قضيه انرژي هستهاي پايداري شده است اقتصاد امريكا دستخوش بحران شده و موقعيت خوبي است كه بحث مذكراه مطرح مي شود. اصلاحطلبان اهل اين نيستند كه در موضوع ترميم روابط ايران و آمريكا كه اكنون در دولت اصولگراي آقاي احمدينژاد پيگيري مي شود، انگ خيانت و سازش را به اصولگراها بزنند. البته خود اصولگراها هم خيالشان جمع است كه اصلاحطلبان در اين مساله اهل انگ زدن نيستند. گرچه اصلاحطلبان و شخص خود من تاكيد داريم كه ايران و آمريكا به روابط دوستانه نخواهد رسيد بلكه اين روابط بايد روابطي منطقي و بر اساس منافع متقابل باشد به ميزاني كه ما پيشقدم ميشويم امريكاييها هم بايد پيشقدم شوند. نبايد در ايجاد ارتباط يا مذاكره با آمريكا از خودمان ذوقزدگي نشان دهيم. از طرفي، نبايد مساله مذاكره و ايجاد رابطه با كاخ سفيد و مراحل آن پنهاني باشد بلكه بايد تمام مردم درجريان ما وقع قرار گيرند و كاملا به طور شفاف و قابل پاسخگويي انجام شود. نكته قابل توجه ديگر اين است كه برقراري رابطه با آمريكا نبايد در روز سيزدهم آبان و تسخير سفارت آمريكا صورت گيرد چرا كه خدشه به اصول وشعارهايي است كه از بطن انقلاب برخاست. هر دولتي كه مساله مذاكره و ايجاد رابطه با كاخ سفيد را پيگيري ميكند نبايد دانشجويان را در اين بين قرباني كند. فكر ميكنيد چه شد كه جريان اصلاحات در سوم تير با عدم اقبال عمومي مردم مواجه شد و شكست خورد؟ چه اتفاقي افتاد كه از دل دولت آقاي خاتمي كه شعارهايي مثل توسعه سياسي و دموكراسي سر داده ميشد دولتي كه با محوريت آقاي احمدينژاد و از اردوگاه رقيب جريان اصلاحات بر سر كار آيد؟ ابتكار: در نگاه اول و با نگاه ملي و فراجناحي ميتوانيم بگوييم كل اين جريان تاييدي بر وجود يك دموكراسي نسبي در كشور باشد، اگر با نگاه ملي و كلان به موضوع نگاه كنيم، خود جريان دوم خرداد و سوم تير حاكي از وجود آزادي نسبي و دموكراسي نسبي در ايران است و اين بسيار نويدبخش است اگر براي آيندگان هم استمرار پيدا كند، زيرا آمد و رفت جريانهاي مختلف سياسي به بالندگي و شكوفايي استعدادهاي جامعه كمك ميكند. بالاخره مردم 8 سال طعم اصلاحات را چشيدند و الان هم طعم دولت آقاي احمدينژاد را تجربه ميكنند و قطعا شناختشان برتر شده و فكرشان از گذشته پختهتر شده است. پس في نفسه اين اتفاق ارزشمند است. پيروزي آقاي خاتمي در دوم خرداد و پيروزي آقاي احمدينژاد در سوم تير، نوعي شيفت در قدرت بود كه نشانگر جابجايي قدرت و وجود دموكراسي نسبي در ايران است. اين روند بايد به گونهاي باشد كه هر گاه مردم خواستند بتوانند اين تغيير و جابجايي در قدرت را انجام دهند. اما اينكه چه اتفاقي افتاد كه آقاي احمدينژاد پيروز ميدان رقابت سوم تير بود، بخشي به بحثهاي دروني جريان اصلاحات برميگردد كه نياز به نقد دارد و قطعا اصلاحات قابل نقد است و ما به نقد درون گفتماني اصلاحات افتخار ميكنيم. يك حزب مقتدر و يك سياستمدار موفق كسي است كه اشتباهاتش را بپذيرد و براي جبران و اصلاح آنها تلاش كند، شايد اگر اصلاحطلبان در نوع ارتباطشان با مردم تغييراتي ميدادند نتيجه سوم تير طور ديگري رقم ميخورد شايد اگر آقاي خاتمي خيلي از مسايل ناگفته را براي مردم بازگو ميكرد نتيجه انتخابات سوم تير متفاوت ميشد. البته اين نكته نبايد فراموش كرد كه رويكرد كلي دولت اصلاحات اين بود كه مسايل بلندمدت مردم و كشور را بيشتر از مسايل كوتاه مدت و نيازهاي فوري مورد توجه قرار داد و به سرمايهگذاري در زيرساختها و پروژههاي بلندمدت پرداخت و كارهايي مثل پرداخت اعانات يا همان كارهاي كميته امدادي را خيلي مورد توجه قرار نداد و شايد اگر دولت اصلاحات توجه بيشتري به مسايل كوتاهمدت و نيازهاي فوري جامعه ميكرد نتيجه انتخابات سوم تير پيروزي آقاي احمدينژاد نميشد. البته اين به آن معنا نيست كه اصلاحطلبان به كلي از مسايل كوتاه مدت و نيازهاي ضروري جامعه غافل شده باشند، بلكه مقصود اين است كه اگر بيشتر توجه ميكردند شرايط به گونه ديگري رقم ميخورد. يكي از مهمترين دلايل راي نياوردن جريان اصلاحات در انتخابات رياست جمهوري نهم، نوع رويكردي بود كه رسانه ملي در طول حاكميت 8 ساله اصلاحات نسبت به جريان اصلاحطلبي داشت. متاسفانه رسانه ملي تحت هيچ شرايطي حاضر نبود كه دستاوردهاي دولت اصلاحات را براي مردم تبيين كند. نوع پرداختن رسانه ملي به مقوله اصلاحات به گونهاي بود كه مردم را از اصلاحطلبان دلزده كرد. البته اينگونه نبود كه رسانه ملي خلاف واقعيت عمل كند چرا كه اين خود اصلاحطلبان بودند كه با طرح موضوعاتي همچون عبور از خاتمي، خروج از حاكميت و رفتارهاي همچون تحصن مجلس ششم اين نگرش را در افكار عمومي ايجاد كرد كه اصلاحطلبان به جاي پرداختن به متن، گرفتار حاشيه شدهاند. ابتكار: بله دقيقاً، من در پاسخ به سئوالات قبلي تاكيد كردم كه ما به نقد اصلاحات اعتقاد داريم. اما اتفاقاتي كه در مجلس ششم رخ داد و نوع مواجهه نمايندگان با شوراي نگهبان كه نمايندهها معتقد بودند حقوق آنها توسط اين شورا تضييع شده است ميتواند طور ديگري هم تفسير شود. مواجهه با نظام در مواقعي ميتواند در ظاهر همراهي با همه اجزاي نظام باشد ولي اشتباهات بزرگي كه صورت ميگيرد گوشزد نشود تا در نهايت ضربه خود را وارد كند. اما ميشود در كنار همراهي با اجزاي نظام، هر كجا كه اشتباه و نقصي مشاهده شد آن را گوشزد كنيم و مورد اعتراض و انتقاد قرار دهيم. به نظر من همراهي با نظام زماني اصيل خواهد بود كه اين اشكالات برطرف شود و اعتمادسازي با مردم صورت گيرد. اصلاحطلبان قصد اصلاح داشتند نه قصد مقابله با نظام را. اصلاحطلبها دردها و مشكلاتي را ميديدند و بر اين باور بودند كه اگر اين مشكلات حل نشود تزلزل عظيمي در كشور بوجود ميآورد. من به هيچ وجه نميتوانم بپذيرم كه بسياري از اصلاحطلباني كه ميشناسم و يا نمايندههاي اصلاحطلب مجلس ششم از سر عناد ذاتي با نظام دست به تحصن زده باشند و يا اقدامي را انجام داده باشند. آقاي خاتمي 8 سال رئيسجمهور بود و در رأس دولتي موسوم به اصلاحات ايفاي نقش كرد. عليرغم شعارهايي كه در جبهه اصلاحات پيرامون گردش نخبگان، توسعه سياسي و دموكراسي داده ميشود. اصلاحطلبان قصد دارند باز هم آقاي خاتمي را به عنوان كانديداي خود در انتخابات رياست جمهوري معرفي كنند. آيا اين نقض همان شعارهاي اصلاحات (توسعه سياسي- گردش نخبگان و دموكراسي) نيست؟ آيا اين به معناي به بنبست رسيده اصلاحات تلقي نميشود؟ يعني اصلاحاتي به غير از آقاي خاتمي هيچكس ديگر را ندارد؟ ابتكار: اين شعارها بسيار شعارهاي خوبي هستند اما در آمد و رفت يا بود و نبود يك فرد لزوما تحقق پيدا نميكند كما اينكه دولت نهم با شعار سر كار آوردن مديران جوان و بزرگتر كردن دايره مديريتي كشور بر سر كار آمد اما در عمل، نه تنها اين اتفاق نيفتاد بلكه آدمهاي بيتجربه جاي مديران با تجربه و كاركشته نشستند و دايره مديريتي هم بسيار تنگتر شد، تا آنجا كه بسياري از خود هم جناحيهاي آقاي احمدينژاد به دايره تنگ مديريتي كه توسط دولت نهم ايجاد شده معترض هستند. بنابر اين هيچكدام از جناحهاي سياسي كشور تنها با شعار نميتوانند مشكلات را حل كنند. اما اينكه چرا اصلاحطلبان باز هم حاضرند پشت سر آقاي خاتمي بايستند دليلش اين است كه مردم خاطره خوشي از 8 سال رياست جمهوري ايشان دارند، زيرا شاهد رشد و شكوفايي اقتصاد كشور، فضايي قابل قبول در سطح بينالمللي و دلگرمي مردم به حكومت بوديم. آقاي خاتمي كماكان يك شخصيت محبوب در جامعه ماست و پايبندياش به اصول انقلاب اسلامي ايران و اسلام قابل تحسين است. هر چند آقاي خاتمي ضعفها و مشكلاتي داشت اما در طول 8 سال رياست جمهورياش مظهر تمام و كمال اصولگرايي بود و كماكان هم هست. خاتمي هرگز به مردم دروغ نگفت و هرگز دستاوردهاي دولت خودش را بزرگنمايي نكرد. اطرافيان آقاي خاتمي چه طور؟ آيا آنها هم به همين روالي كه شما از آقاي خاتمي ميگوييد عمل كردند؟ ابتكار: اطرافيان آقاي خاتمي هم به همين شيوه عمل كردند. پس انتقاداتي كه جمعي از خود اصلاحطلبان از جمله آقاي كروبي به تندرويهاي اطرافيان و آقاي خاتمي دارند و بر اين باورند كه "اصلاحطلبان تندرو" سوار بر موج اصلاحات بودند چگونه قابل توجيه است؟ ابتكار: قطعاً سكاندار جريان اصلاحات خود آقاي خاتمي بود نه اطرافيان ايشان. بخشي از انتقادات آقاي كروبي شايد درست باشد، ولي ترديدي در اينكه اكثريت طيف سياسي اصلاحطلبان و حتي ياران و دوستان آقاي كروبي و حتي خود ايشان اذعان دارند به اينكه شخصيت آقاي خاتمي و مشي سياسي ايشان استثنايي است. وضعيت اطرافيان كاملاً متفاوت است و ممكن است مرتكب اشتباهاتي هم بشوند. خانم ابتكار هيچ جرياني نميتواند بيشتر از يك رهبر داشته باشد. بر اين اساس شما آقاي خاتمي را رهبر و پرچمدار جريان اصلاحطلبي ميدانيد يا آقاي كروبي را؟ چرا؟ ابتكار: در جريان اصلاحات هيچكس داعيه رهبري و پرچمداري را ندارند و دعوايي بر سر اين موضوع وجود ندارد. هم آقاي خاتمي و هم آقاي كروبي به زعم خود و بنا بر مسئوليتي كه داشتند جريان اصلاحات را حمايت كرده و پيش بردهاند. اما بر اين اساس تجربه 8 سالهاي كه در كار با آقاي خاتمي دارم احساس ميكنم آقاي خاتمي ظرفيت خاصي در مديريت و هم در بيان جذاب و عميقي از انديشههاي امام و انقلاب دارد. شخصي مثل خاتمي اثرگذاري بسيار ويژهاي دارد و ميتواند با نسل جوان ارتباط ويژهاي برقرار كند. پس شما با نظر كساني چون آقاي عباس عبدي و محمد قوچاني مبني بر نيامدن و آقاي خاتمي رهبر اصلاحات بماند و وارد عرصه رقابت نشود، موافق نيستيد. ابتكار: اين نظر شخصي آقاي قوچاني است اما به نظر من بايد ديد كه شخصيتي مثل آقاي خاتمي كجا تاثيرگذارتر است. يك زماني ايشان اگر رئيس جمهور باشد تاثيرگذارش بيشتر است اما يك زماني در نقش ديگري ميتواند تاثيرش بيشتر باشد. اين يك واقعيت است كه انحراف از اصول انقلاب و انديشههاي امام(ره)، نظام و كشور را تهديد ميكند. آقاي خاتمي ميتواند جلوهاي از انديشههاي امام(ره) و آموزههاي اسلام ناب محمدي را به جهان و جوانان عرضه كند و نگاه آنان به اسلام و انقلاب را تغيير دهد تا اينگونه فكر نكند كه اسلام خشن و جنگ طلب است. پس شما آقاي خاتمي را بر آقاي كروبي هم براي رياست جمهوري و هم براي رهبري جريان اصلاحات ترجيح ميدهيد؟ ابتكار: من فكر ميكنم آقاي خاتمي از نظر شخصيتي، فرهنگي، فلسفي و ساير موارد داراي جامعيتي است كه براي جوانان جذاب است و گزينه مناسبتري است. دو مورد از نقاط قوت و دو مورد از نقاط ضعف دولت نهم را نام ببريد، لطفاً. ابتكار: قطعاً دولت نهم هم دستاوردهايي دارد. دولت نهم در جاهايي مثل سهميهبندي بنزين، سهام عدالت، طرح تحول اقتصادي، تصميم به بهبود روابط ايران و آمريكا تصميمات بزرگي را گرفت. البته شيوه اجراي اين تصميمات بزرگ قابل بحث است اما در هر حال تصميمات بزرگي بود. اين جسارت دولت نهم را نميتوانيم انكار كنيم البته دليل اين جسارت هم اين است كه دولت نهم از همراهي اركان حاكميت برخوردار است و منتقدين آن تنها در روزنامهها هستند. به عبارت دولت نهم منتقدي ندارد كه چوب لاي چرخ دولت بگذارد در حالي كه دولت آقاي خاتمي اگر نتوانست اين كارها را انجام دهد به اين دليل بود كه منتقداني داشت كه با كنار گذاشتن وجدان خود چوب لاي چرخ ميگذاشتند. فكر ميكنيد برجستهترين مشكل زيستمحيطي كشور در شرايط كنوني چيست؟ ابتكار: موضوع زيست و محيط زيست از اولويتهاي ملي ، حذف شده و آنقدر پايين آمده كه از ته كاغذ بيرون افتاده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]
-
گوناگون
پربازدیدترینها