واضح آرشیو وب فارسی:آذرقلم: آذرقلم: با خوانش شعری طنز از استاد زنده یاد حمید آرش آزاد شاعر طنز پرداز آذربایجان، نام و یاد او را زنده نگه می داریم: آذرقلم: با خوانش شعری طنز از استاد زنده یاد حمید آرش آزاد شاعر طنز پرداز آذربایجان، نام و یاد او را زنده نگه می داریم:آذرقلم: با خوانش شعری طنز از استاد زنده یاد حمید آرش آزاد شاعر طنز پرداز آذربایجان، نام و یاد او را زنده نگه می داریم: «من، امشب هفت شهرِ آرزوهایم چراغان است» اگر چه نرخ برق اینک ترقى مى کند چون برق، و اعصابِ من از دیدارِ قبضِ آن حسابى درب و داغان است! من، امشب بر سرِ راهِ عزیزم آب مى پاشم، اگر چه توىِ لوله باد مى بینم به جاىِ آب، و از این رو – کمى تا قسمتى - افسرده مى باشم! من، امشب درب این یخچالِ خود را باز خواهم کرد. و خواهم دید – انصافاً – پر از خالى ست اگر چه یازده فوت است و مارک آن بسى عالى ست! درونِ آن نمى یابم پیاز و سبزى و ریحان، نه سیب و پرتقال و موز، و نه یک دانه بادمجان! نه آبِ سرد در خانه، نه سوپِ گرم، نه چیزى سفت، نه جایى نرم. و صد نفرین به شرکت هاى برق و آب و نفت و گاز خواهم کرد! من، امشب با نگارِ خویش در نجوا فراوان راز خواهم گفت. ولى در هر دقیقه با صداىِ بوق صد ماشین، حواسم پرت خواهد شد. و این نجواى عشق آلود قطع و وصل خواهد گشت، و فریادِ بلنداین خریدارانِ نانِ خشک، وانت بارهاى شش باندى، و سمسارانِ آزادِ خیابان گرد، حسابى خط خطى خواهد نمود اعصابِ مخلص را، حواسم پرت خواهد شد، و نجوایم – چو شعرم – «چرت» خواهد شد! و من بر این همه، آن فحش هاى دیشبى را باز خواهم گفت! «من، امشب هفت شهرِ آرزوهایم چراغان است» اگر چه نرخ برق اینک ترقى مى کند چون برق، و اعصابِ من از دیدارِ قبضِ آن حسابى درب و داغان است! من، امشب بر سرِ راهِ عزیزم آب مى پاشم، اگر چه توىِ لوله باد مى بینم به جاىِ آب، و از این رو – کمى تا قسمتى - افسرده مى باشم! من، امشب درب این یخچالِ خود را باز خواهم کرد. و خواهم دید – انصافاً – پر از خالى ست اگر چه یازده فوت است و مارک آن بسى عالى ست! درونِ آن نمى یابم پیاز و سبزى و ریحان، نه سیب و پرتقال و موز، و نه یک دانه بادمجان! نه آبِ سرد در خانه، نه سوپِ گرم، نه چیزى سفت، نه جایى نرم. و صد نفرین به شرکت هاى برق و آب و نفت و گاز خواهم کرد! من، امشب با نگارِ خویش در نجوا فراوان راز خواهم گفت. ولى در هر دقیقه با صداىِ بوق صد ماشین، حواسم پرت خواهد شد. و این نجواى عشق آلود قطع و وصل خواهد گشت، و فریادِ بلنداین خریدارانِ نانِ خشک، وانت بارهاى شش باندى، و سمسارانِ آزادِ خیابان گرد، حسابى خط خطى خواهد نمود اعصابِ مخلص را، حواسم پرت خواهد شد، و نجوایم – چو شعرم – «چرت» خواهد شد! و من بر این همه، آن فحش هاى دیشبى را باز خواهم گفت!
شنبه ، ۱۰بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آذرقلم]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]