واضح آرشیو وب فارسی:شیرازه: به گزارش شیرازه ، سایت فسایی نوشت: این امر بر همه روشن است که پیشرفت ملت ها متوجه سرمایه های مادی ومعنوی آنان است وتردیدس نیست بزرگترین سرمایه معنوی ایران عزیز بلکه همه ی آزادگان جهان, انقلاب اسلامیست. بدیهی است در قله واوج ایثارگرایی هایی که در راه انقلاب انجام شده شهیدان ایستاده اند و گرانبهاترین سرمایه خویش یعنی جان شیرینشان را به ساحت اسلام تقدیم کرده اند وبدینگونه زرین ترین برگ تاریخ ایران به حماسه ٨سال دفاع مقدس اختصاص یافت. انتقال وانعکاس سیره منطق شهیدان رسالتیست که عین حفظ مخاخر اسلام را تفسیر مینماید,لذا در این میان نقش کسانی که از شهدا ودفاع مقدس روایت میکنند بسیار حساس است. اما متاسفانه بعضی افراد از سر ندانستن و برای بزرگ جلوه دادن شهدا چیزی به جز واقعیتی که وجود دارد میگوین و این امر نه تنهاهیچ سودی ندارد بلکه ضررهم می رساند. در این بین نام سردار تنگه اُحد شهید مرتضی جاویدی و کارهای بزرگ او باعث شده شایعاتی درباره ایشان بین همه فراگیر شده وبرای بعضی به باور تبدیل شده,شایعاتی مانند:معروف بودن ایشان در بین عراقی ها به اشلو,بریدن سر وگوش عراقی ها توسط شهید,نفوذایشان به داخل دشمن وانجام اموری مانند معاشرت کردن با آنها غذا خوردن و... یا حتی سفر زیارتی ایشان به کربلا اینها شایعاتی است که از منبع مشخصی پخش شده وباعث رنجش همرزمان ودوستداران ایشان شده است. چگونه میتوان باور کرد شهید جاویدی که برای حفظ جان اسیر عراقی او راشب تا صبح کنار خود میخواباند تا حتی مورد آزار واذیت دیگران قرار نگیرد دست به چنین اعمالی بزند ,حال اگر اینگونه بوده که رزمندگان ما قصاوت قلب داشته اند که سر گوش ببرند برای تفریح فرق آنان با تکفیرییان امروز که به اسم دین تیشه به ریشه دین میزنند چیست؟؟؟شهیدان عزیزی که مقایسه اعمال وکردار آنان با چنین گفته هایی قابل قیاس نیس. به گفته نزدیکان ایشان عمو مرتضی به جز عملیات ها و قبل از آن(تا قبل از سنگر های کمین ونرسید به خط اول دشمن) برای شناسایی نرفته و به خاک.دشمن نفوذ نکرده. رزمندگان هر نقطه ای از کشور برای نشان دادن بزرگی واحترام به فرمانده خود لقبی به او می دادند مانند:بابا,دایی,عمو و... در بین رزمندگان فسا تنها فرماندهان شهیدی که به عنوان عامو(عمو) خطاب می شدند سرداران شهید حسین و جلیل اسلامی و شهید مرتضی جاویدی بوده اند بنابراین در بین نیروهای خودی به عامو مرتضی معروف بوده و مخاطبین ایشان را با این لقب خطاب می کردند نه اشلو. تنها مدرک شهرت ایشان در بین.عراقی ها هم بعد از کربلای ۵ و شهادت ایشان بوده که روزنامه ای عراقی نام ایشان را بعد از سردار شهید حسین خرازی فرمانده لشکر ١۴امام حسین منتشر کرده که توسط همرزمان اسیرشان در زندانهای بعثی دیده شده وآنجا نامی از اشلو برده نشده در نتیجه ایشان در بین نیروهای دشمن به اشلو معروف نبوده. در پایان برای اثبات این مباحث از همرزمانشان برای شما نقل میکنیم: مهربان با قاتل خویش بهمن ماه سال۶۴ شب هنگام در فاو من بیسیم چی عمو مرتضی بودم جز بیسیم و یک سرنیزه سلاحی نداشتم و عمو مرتضی هم سلاحی با خود نداشت. وارد یکی از سنگرها شدیم و چند دقیقه نشستیم,مرتضی حس ششم.قوی داشت گفت چند لحضه همین جا باش تا برگردم و از سنگر زد بیرون . بعد از چند دقیقه با یک اسیر برگشت گفتم:این کجا بود. گفت:نون بریده فهمیدبود ماتو سنگریم پشت سنگر کمین کرده بود تانارنجک بندازه دخلمون بیاره ولی خو دیه نتوست. بعد گفت تا او را به انتهای سنگر ببرم و مراقبش باشم من همینکار کردم.سقف سنگر کوتاه بود,برای همین من آنتن بلند بی سیم کولی ام را خوابانده بودم و دقیق تا بالای سر اسیر می رسید سیاهی شب اما مانع دیدن آنتن بی سیم میشد واین باعث شد برای رفع خستگی فکری به سرم بزند با فرود هر خمپاره و بلند شدن صدایش آنتن بی سیم را به سر عراقی میکوبیدم او هم از ترس فکر میکرد ترکش یا چیز دیگریست که به سرش میخورد و عکس العملنشانمیداد ومن در اوج خستگی این موضوع برایم باعث خنده شده بود و با تکرار آن چند دقیه ای به او خندیدم تا اینکه برای خندیدن عمو مرتضی به او اشاره کردم تااو هم با دیدن این صحنهسرگرم.و خندان شود,اما عکس العمل مرتضی خنده را از لبان من ربود. تا این کار مرا دید با ناراحتی گفت چرا او راذیت میکنی او الان اسیر ماست و تو حق چنین کاری را نداری او نیروی حشد الشعبی و از ترس جانش میخواست ما را بکشد بعد بلند شد عکسی از جیب اسیر درآورد و دستان تاول زده او را به من نشان داد و گفت او هم مانند ما شیعه هست وانسان رنج کشیده ایست بعد هم از سنگر رفت بیرون من هم که همه ی خنده هایم تبدیل به شرمندگی شد. خنده با طعم شناسایی تقریبأ دو روز به آغاز عملیات کربلای ۵مانده بود همراه با خلیل ومرتضی لباس غواصی پوشیده برای شناسایی مواضع دشمن به آب زدیم وتا پشت سیم خاردارهای دشمن رفتیم. فاصله ما تا سنگر کمین آنها ٣٠ متر بود همینطور که به آرامی مشغول بررسی وضیعت منطقه بودیم ناگهان مرتضی سکوت را شکست و به خلیل گفت اگر الان دشمن متوجه حضور ما شد بنظرت باید چکار کنیم. لبخند زیبایی بر صورت خلیل نشست شانه ای بالا انداخت وگفت:هیچی دسمون میبریم بالا میگیم انأ مسلم بعدش تسلیم می شیم. بعد هم دوتایی زدن زیر خنده برای آنها فرق نمیکرد ممکن است الان باران تیر بر سرشان بباردهمیشه شوخیشان به پا بود. این دو سردار بزرگ یکی اهل جهرم و یکی اهل فسا بودند و باصمیمت خود برای تمام بچه های لشکر الگو بودن. سردار شهید خلیل مطهرنیامتولدسال١٣٣٨جهرم مسئول طرح و عملیات لشکر مقدس ٣٣المهدی (عج)که در جریان عملیات کربلای ۵در تاریخ ۶۵/١٠/٣٠در شلمچه مانند مولایش اماحسین(ع) سر از بدنش جدا وبه خیل شهدا پیوست. یادشان گرامی راهشان پر رهروباد
شنبه ، ۱۰بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شیرازه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]