واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: سياست - جايگاه هويت در انديشههاي پرويز ورجاوند
سياست - جايگاه هويت در انديشههاي پرويز ورجاوند
علي هنري: پرسش اساسي در ميان نخبگان كشورهاي توسعهنيافته اين است كه چه عامل يا عواملي در توسعه و پيشرفت، نقشآفرين و چه راهكاري براي دستيابي به آن مناسبتر است؟ نظريهپردازان و پژوهشگران بسياري از منظر خود به اين پرسشها پاسخ گفتهاند و يا ميكوشند پاسخ گويند. برخي بر نقش اقتصاد تاكيد داشتهاند و مبناي توسعه همهجانبه را تنظيم سازوكارهاي اقتصادي دانستهاند.گروهي ديگر عامل توسعهنيافتگي برخي كشورها را تنها در فرهنگ آنها جستهاند. اما از نگاه پرويز ورجاوند همه چيز به فرهنگ ملي ختم ميشود. وقتي سخن از فرهنگ يك جامعه در ميان است، به اين معني است كه همه كليت زندگي جامعه را در بر ميگيرد و پديدههايي چون اقتصاد جزئي از آن را تشكيل ميدهد. توسعه و پيشرفت در شناخت و تكيه بر هويت فرهنگي و ياري جستن از آن ميسر ميشود. ورجاوند ميان دو راهكار كشورهاي توسعهنيافته؛ نخست، تسليم بيچون و چرا به فرهنگ غرب براي حركت در مسير پيشرفت و توسعه و دوم بستن درهاي سرزمين خود به روي جهان براي حفظ هويت فرهنگي، راه سومي را برميگزيند كه كشورهاي توسعهنيافته با جهان بيرون از سرزمين خويش ارتباط برقرار سازند و به بدهبستان حسابشده بپردازند. در اين راه بايد دريافتهاي خود را از درون پالايشگاه فرهنگ ملي بگذرانند و سپس به هضم و جذب آن بپردازند. براي آمادگي اين رويارويي فرهنگي، توانمندسازي فرهنگ ملي ضروري است، اگر ملتي بخواهد در برابر ديگر فرهنگها دست بسته سر تسليم فرود نياورد و هويت خويش را نبازد، بايد بر تواناييهاي خود در همه زمينهها بيفزايد و قدرت آفرينش جامعه را بالا ببرد تا به ياري آن، جرات رودررويي و چالش كردن را بيابد؛ ورجاوند بر اين باور بود. براي ايجاد چنين بستر توانمندي، ايجاب ميكند تا جامعه از فضاي باز و پوياييهاي لازم برخوردار باشد. هيچ ملتي در فضاي بسته و يكسويهنگر قادر به آفرينش و بهرهمندي از يك فرهنگ پويا نبوده و نخواهد بود. يك جامعه بسته و زير سلطه جرات واقعي را از مردمش ميگيرد، توان آفرينش را از آنها باز ميستاند و نتيجه آنكه سرانجام شرايط لازم براي سر فرود آوردن در برابر ديگران فراهم خواهد آمد. چنين است كه ورجاوند در طول عمر سياسي خود بيچون و چرا با نظام تكصدايي به مقابله پرداخت. كوششهاي او در رفع انسداد فضاي سياسي بر اين باور متكي بود.
ورجاوند معتقد بود، پديده توسعه به ميزان فراواني به عامل علم و تكنولوژي بستگي دارد. براي دستيابي به علم و تكنولوژي با حفظ هويت فرهنگي نه بايد خود را از جريان عظيم پيشرفت و تكنولوژي دور نگاهداشت و نه اينكه به گذشته بازگشت و آزمودههاي ديگران را از آغاز آزمود. او ژاپن را نمونه گوياي الگوي خود معرفي ميكرد؛ ملتي كه با تكيه بر وحدت ملي و فرهنگ ديرپاي خود از يكسو و چشم دوختن به پيشرفتهاي خيرهكننده علمي و فني جهان غرب از سوي ديگر، به منظور جذب و هضم آگاهانه آن توفيق آن را به دست آورده است ضمن حفظ هويت ملي و فرهنگي خود، نه تنها عقبافتادگيها را جبران ميكند بلكه خود را همتراز پيشرفتهترين كشورهاي جهان در سطح علمي و تكنولوژي قرار ميدهد. او درد بزرگ امروز كشور ما را -بي بهره بودن از بينش علمي و قدرت فني- از ويژگيهاي فرهنگ ايراني يا مشرقزمين نميدانست، بلكه عكس آن، اعتقاد داشت، سنت داشتن ديدگاه دقيق و جامع علمي در اين سرزمين، راه به دوراني بسيار كهن ميبرد. گسستهشدن اين روند و بازايستادن توان علمي اين فرهنگ در مقايسه با ديرپايي آن، گذشته از لطمه كلي كه بعد از حمله مغول بر آن وارد آمد، بيشتر متوجه حدود دو و نيم قرن اخير ميشود. مدت زماني كه آن سوي جهان يعني دنياي غرب بيشترين تلاش خود را انجام داده و شكافي عميق از نظر پيشرفت علمي و فني ميان شرق و غرب پديد آورده است. در ديدگاه او آيينهاي ديني كه در مشرقزمين ظهور كردهاند، هيچگاه عامل بازدارنده در حركت به سوي توجيه علمي مسائل زندگي جامعه انسانها و طبيعت پيرامون آنها نبودهاند و جنبههاي عرفاني و معنوي اين مكتبهاي ديني عامل بازدارندهاي در زمينه شناخت جهان و پديدههاي آن در تمامي زمينهها به شمار نميرفته است. براي نمونه آيين زرتشت در تمامي ابعاد خود انسانها را به آموختن، آگاهي يافتن، شناسايي به دست آوردن، در كنكاش دائمي بودن و بالاخره سازنده و پيش رو بودن فرا ميخواند. با پذيرش رقابت فرهنگي و اين اصل كه فرهنگ غنيتر بر ديگر فرهنگها در مجاورت يكديگر تاثير خواهد گذاشت، ورجاوند براي هر آنچه موجب توانمندي فرهنگ ميشود ارزش ويژهاي قائل ميشد. او غناي فرهنگي را بيش از هرچيز بسته به گونهگون بودن و جلوههاي پرتنوع خردهفرهنگهاي آن ميدانست. با اين نگرش ورجاوند به خردهفرهنگهاي كشور از طايفه بختياريها گرفته تا مردم كنارهها و جزاير خليجفارس و درياي عمان توجه ويژه نموده و پژوهشهاي بينظيري در اين خصوص از خود برجاي گذاشته است. او براي همه فرهنگهاي كشور احترام قائل بود و وحدت ملي و يكپارچگي سرزمين را در زير سايه اين تكثر فرهنگي اصل ميپنداشت. ورجاوند باور داشت، ميراثهاي فرهنگي يك ملت، نشانههايي از تاريخ يك فرهنگ و يك ملت به شمار ميروند كه روح آن ملت در وجود آنها جنبه ابديت و نويني به خود ميگيرد. به بيان ديگر ميراث فرهنگي يك ملت بيانگر هويت فراموشنشدني آن مردم است. در ديدگاه او ميراث فرهنگي تنها مجموعه يادبودهاي هنري و محلهاي باستاني و بناهاي تاريخي نبود بلكه ميراثهاي فرهنگي مفهومي وسيعتر را در برميگرفت كه عبارت بود از كليت زنده و پوياي خلاقيت انساني يك ملت. مانند طرز تفكر و بينش و سنتها و باورها. با اين ديدگاه منظور اصلي او از شناخت جامع آنها به اين نيت بود تا بتوان با آنها ارتباطي آگاهانه برقرار كرد و با اين ميراثها به گفتوگو نشست و در نتيجه گذشته را ناديده نينگاشت. نگرانيهاي ورجاوند در حفظ ميراث فرهنگي، تخت جمشيد، پاسارگاد، ميدان نقشِ جهان و هرجا و هرچه از فرهنگ و تمدن ايراني برميآيد با ديدگاه تقويت فرهنگ و هويت فرهنگي معنا پيدا ميكند. او در جهت حفظ مفهوم وسيعتر ميراث فرهنگي در گردآوري دانشنامههاي فرهنگي ايران نيز ميكوشد، دائرهالمعارف تشيع، دانشنامه جهان اسلام، دانشنامه زنان ايران، دانشنامه بزرگ فارسي و اطلس تاريخي ايران همه از ميراثهاي فرهنگي ايران است كه كوششهاي ورجاوند در آنها نمايان است. نمونه بارز چگونگي عملي توسعه اقتصادي و پيشرفت بر بنياد هويت فرهنگي، در رويكرد ورجاوند به حوزه تمدن ايراني شامل كشورهاي آسياي ميانه و جنوب قفقاز، تاجيكستان و افغانستان نمايان است. ورجاوند با شناخت فرهنگ و تمدن ايراني همواره سفارش ميكرد با توجه به موقعيت ويژه جغرافيايي سرزمين ايران و بهره گرفتن از پيوندهاي فرهنگي ديرپا با كشورهاي حوزه فرهنگ ايراني، قادر بر آن خواهيم بود تا موجبات يك پيمان وسيع و تواناي منطقهاي را به راه اندازيم و از بازار 300 ميليوني اين حوزه در جهت اعتلاي اقتصادي بهرهمند شويم. او احداث خط لوله نفتي باكو ـ جيحان را خسارتي جبرانناپذير براي ملت و كشور ميپنداشت. او بر اين باور بود با وجود نزديكيهاي فرهنگي ايران و افغانستان، ايران ميتوانست در بازسازي افغانستان نقش پررنگي را ايفا نمايد كه به خيزشي در اقتصاد شرق كشور ميانجاميد. او با اين نوع نگاه رشد اقتصادي را نيز در پرتو تكيه بر هويت فرهنگي دستيافتني تلقي ميكرد و در پايان، ورجاوند به نهضت ملي ايران به رهبري مصدق با ديده احترام مينگريست. او باور داشت ملت ايران در اين خيزش خود را باز مييافت و در جستوجوي آن بود تا هويت خويش را با تكيه بر تاريخ و فرهنگ ديرپايش در سطح جهان مطرح سازد. رهبر اين جنبش را روشنفكري آگاه و آشنا با فرهنگ ملت خويش ميدانست كه آرمانهاي خود را از واقعيتهاي جامعه ميهن خويش بيرون ميكشيد و هرگز از خواستههاي ملت خود دور نميگشت. ورجاوند نهضت ملي را جنبشي آگاهانه، هدفدار و بنيادي در جهت حفظ هويت ملي و بازگشت به خويش ارزيابي ميكرد.
سه شنبه 21 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]