تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شيطانى است كه سخن مى گويد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798328256




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آقایِ حقوقدان، هیچ وقت هنرمندان را تهدید نکنید!


واضح آرشیو وب فارسی:پویش: رامتین غفاری (نوازنده و بازرس سابق خانه موسیقی) یکی از منتقدان سرسخت عملکرد هیات مدیره فعلی خانه موسیقی است. وی در یادداشتی به عملکرد غیرقانونی این خانه؛ انتخابات صورت نگرفته در هیات مدیره و بسیاری از تصمیمات این خانه نقدهای جدی وارد دانسته است. متن یادداشت رامتین غفاری به شرح زیر است: ظاهراً ماجرایِ خانۀ موسیقی و اهالیِ موسیقی دارد به جاهایِ باریک کشیده می شود. از طرفی آقایانِ همیشه پشتِ میزنشینِ خانه که تاکنون خود را معیارِ حق و عیارِ هنر می دانستند با طیفی از منتقدان مواجه شده اند که آن پرده هایِ سکوت و مماشات و تحمّل و شرمِ حضور و ... را کنار زده و به صراحت و بی هیچ هراسی از اعمالِ قدرتِ این مدیرانِ همیشگی و همیشه در صحنه آنها را نقد می کنند و این مرتبه بزرگانی از اهالیِ موسیقی هم به این منتقدان پیوسته اند و گردانندگانِ خانه، دربرابرِ خود، نام هایی همچون حسینِ علیزاده، مهدی آذرسینا، ساسانِ فاطمی، داریوشِ طلایی، پیروز ارجمند، کامبیز روشن روان، رضا مهدوی و .... می بینند که دیگر نمی شود بی توجّه به الزاماتِ کارِ صنفی، آنها را هنرجو نامید و با تحقیر و توهین با آنها برخورد کرد و از سویِ دیگر ناچار شده اند آن نقابِ مظلومیّت و آرامش و دموکرات منشی را کنار گذاشته و با چهرۀ واقعیِ خود واردِ صحنه شوند و زبان به تهدید بازکنند. امّا نه آن ژستِ دموکراسی و قانون مداری و آرامشِ پیشین کارساز بود و نه این تهدیدها و پنهان شدن پشتِ چهره هایِ جدید و تهدید از زبانِ دیگران و اخیراً هم سنگر گرفتن پشتِ نام هایِ بزرگ، گره ای از گره هایِ کورِ خانۀ موسیقی بازمی کند. رویِ سخنم این مرتبه با مشاورِ حقوقیِ خانۀ موسیقی ست که بی توجّه به روحِ حقوقی که در دانشگاه خوانده، زبان به تهدید گشوده و با تندی با هنرمندانِ منتقد سخن گفته و ما منتقدینِ مدیرانِ خانه را به رصد کردن و شکایت کردن تهدید کرده است. آقایِ حقوقدان! کاش زودتر از این خود را نشان می دادید و به میدان می آمدید؛ نه اکنون که تشتِ رسواییِ عملکردِ مدیرانِ خانه از بام افتاده و دیگر معضلاتِ این نهاد نقلِ محافلِ موسیقایی شده. کاش آن زمان که آقایان، برگزاریِ انتخابات را دایم به تعویق می انداختند و برخلافِ اساسنامه، بیش از آنچه قرار بود بمانند، پشتِ میزهایشان نشستند، صدایتان را می شنیدیم و اعتراضی به این قانون گریزی ها می کردید. کاش زمانی که در دانشگاه و مطبوعات و تمامِ محافلِ هنری و موسیقایی سخن از این می رفت که کتابِ منسوب به یکی از اعضایِ هیأت مدیرۀ خانۀ موسیقی کپی شده از کتابی دیگر است و حقوقِ مؤلّف زیرِ پا گذاشته شده و نهایتاً وقتی دیگر سخن به گوشِ خواجۀ شیراز هم رسید، آقایان جلسۀ شورایِ عالیِ خانۀ موسیقی را تشکیل دادند و شد آنچه همگان فهمیدند، واردِ صحنه می شدید و اعلام می کردید که ایشان باید مطابقِ همین اساسنامه، از خانه اخراج شود و خانۀ موسیقی با این تخلّف و تضییعِ حقوقِ هنرمند، برخورد کند. کاش زمانی که در ماجرایِ تعاونی مسکنِ خانۀ موسیقی، حقوقِ تعدادِ زیادی از هنرمندان تضییع شد و کمتر تخلّفی بود که در این ماجرا صورت نگرفت و صدایِ این ماجرا به همه رسید و کار به قوّۀ قضاییه کشید و هنوز هم پرونده اش در دادگاه ها در جریان است، خود را نشان می دادید و به این آقایان می گفتید که اگر اخلاق را هم رعایت نمی کنید، اگر حقوقِ هم صنفان هم برایتان اهمّیتی ندارد، حدّاقل از عواقبِ حقوقی اش بترسید و چنین نکنید. کاش زمانی که درهایِ خانۀ موسیقی را رویِ همین اعضایِ تعاونی مسکنِ خانه بسته بودند و آنها را به داخل راه نمی دادند و یک جوانِ ورزشکارِ عضلانی را جلویِ خانه گذاشته بودند که اهالیِ ساز و آواز و شور و ماهور را بترساند و از ورود به خانه جلوگیری کند، شما از قانون حرف می زنید و حقوقِ اعضا را به مدیرانِ قانون گریزِ خانه یادآور می شدید. کاش زمانی که حمیدرضا نوربخش که عنوانِ مدیرعاملِ خانه را همراهِ نامش دارد، تمدیدِ کارتِ عضویّتِ اعضا را منوط به ارائۀ گزارشِ فعّالیّتِ اعضا کرده بود، فریادِ شما را می شنیدیم که این کار را مخالفِ اساسنامه و روحِ یک نهادِ صنفی و بویژه صنفِ موسیقی می دانید و این حرفِ ایشان را غیرِقانونی می شمارید.  کاش زمانی که همین آقایان به شکلی غیرِقانونی هیأت مدیرهِ کانونِ سازندگانِ ساز را معلّق و در واقع منحل کردند و در امورِ این کانون دخالت کردند و فریادِ اعتراضِ بازرسِ این کانون – که همچون شما حقوقدان است – بلند شد، واردِ ماجرا می شدید و از غیرِقانونی بودنِ تمامیِ مراحلِ این کار صحبت می کردید و دوستانتان را توصیه به رعایتِ قانون و اساسنامه می کردید. بگذریم. قصدِ مرثیه سرایی و نبشِ قبرِ وقایعِ گذشته را ندارم و می خواهم از همین امروز حرف بزنم و آنچه شما و دوستانِ پشتِ میزنشین تان می گویید. فقط آنچه برایِ من جالب است، آن سکوتِ پیشینِ شما و این ظهورِ ناگهانی و چهرۀ عبوس و تهدیداتِ امروزتان است. آقایِ حقوقدان! پیش از هرچیز، از آنچه "نگاهِ پدرانه و صنفی" مدیرانِ خانه خوانده اید، بگویم و این تهدیداتِ جدیدِ شما و برخی از دوستانتان. ای کاش من و شما، دیداری حضوری داشته باشیم تا فقط گوشه ای از این برخوردها و "نگاهِ پدرانه و صنفیِ" مدیران را برایتان بگویم و اسنادِ مکتوب و صوتی و تصویریِ جالبی از این برخوردهایِ"پدرانه" برایتان ارائه کنم تا بدانید ما چه نگاهی به این حرف هایِ شما داریم. این برخوردهایِ "پدرانه" را نمی توان در رسانه ها مطرح کرد، بماند برایِ دیداری حضوری. ضمناً حدّاقل من یکی را از شکایت نترسانید که پیشتر هم شاملِ این برخوردِ "پدرانه و صنفی" شده ام و در شهریورِ سالِ نود و سه، به خاطرِ شکایتِ همین آقایان به دادسرایِ رسانه رفته ام و از خود دفاع کرده ام. آقایِ حقوقدان! در اساسنامۀ خانۀ موسیقی، تشکیلِ مجامعِ عمومی و برگزاریِ انتخابات برایِ تعیینِ هیأت مدیرۀ جدید و همچنین نظارت بر اجرایِ دقیقِ اساسنامه، برعهدۀ هیأت مدیرۀ خانه گذاشته شده است. از سویِ دیگر می دانیم که این آقایانی که کماکان هیأت مدیرۀ خانۀ موسیقی نامیده می شوند، حتّا با حسابِ خودشان مبنی بر قانونی بودنِ چهار سالِ دورانِ مدیریّت شان، بیش از یک سال و اندی ست که در برگزاریِ انتخاباتِ جدید تعلّل و تأخیر داشته اند و در همان جلسۀ کذاییِ نقدِ خانۀ موسیقی هم، همکارتان (دکتر نوروزی) به شکلِ تلویحی ناموجّه بودنِ احتمالیِ این تأخیر را پذیرفته بودند و خودِ شما هم تخلّفِ احتمالی در این تعلّل را محتمل دانستید، هرچند با استفاده از قیدِ "فرضِ محال" که من آن را ناعادلانه و غیرِحقوقی و جانبدارانه می دانم. حالا سوالِ من این است که چرا خانۀ موسیقی یک سال و اندی ست که انتخاباتِ هیأت مدیره را برگزار نکرده؟ (هرچند من و خیلی از منتقدین، میزانِ تأخیر را خیلی بیش از اینها می دانیم و من اینجا با اغماض، همان محاسباتِ آقایان را ملاک قرار دادم.) درست است که ما اینجا با یک پارادوکس در قانون مواجه ایم: از طرفی قانون هیأت مدیره را مکلّف کرده است که در زمانِ مقرّر انتخابات را برگزار کند و مدیرانِ جدید انتخاب شوند و عدمِ برگزاریِ انتخابات، تخلّف از اساسنامه است و مطابقِ همین اساسنامه، عدمِ پایبندی به اساسنامه، می تواند موجبِ سلبِ عضویّتِ اعضا شود (یعنی می توان به خاطرِ همین تخلّف، عضویّتِ اعضایِ هیأت مدیره را سلب کرد) و از طرفی دیگر قانونگذار پیش بینی کرده است که در صورتِ عدمِ برگزاریِ انتخابات (به هر دلیلی) هیأت مدیرهِ پیشین وظایفِ خود را انجام می دهد تا انتخاباتِ جدید و انتخابِ مدیرانِ جدید. ولی آقایِ حقوقدان! از شما یک سوال دارم: اگر این آقایان، کماکان دلشان نخواهد انتخاباتِ جدید برگزار کنند و همین گونه بخواهند فی سبیل الله و داوطلبانه خدمتگذارِ اهالیِ موسیقی باشند، به نظرِ شما الی الابد قانونی اند؟! و اگر کسی منتقدِ این بی قانونی باشد، مغرض و برانداز است و باید تهدیدش کرد به شکایت و داغ و درفش؟! این است آن قانون و عدالتی که به شما در دانشگاه می آموزند؟! (این واژۀ "برانداز" از اصطلاحاتِ عجیبِ آقایِ سریر است که نامِ رئیسِ هیأت مدیره را بر خود دارند و حقوقدان هم هستند!)  آقایِ حقوقدان! در آن جلسۀ نقدِ سه نفره، برایِ توجیهِ چراییِ تمدیدِ یکسالۀ مدّتِ مدیریّتِ آقایان، مطالبِ جالبی فرموده بودید که به آنها می پردازم. در ابتدا اعلام کردید که چون خانۀ موسیقی درحالِ نقل و انتقالِ ساختمان و معامله و ... با شخصِ ثالث بود، برایِ اینکه با تغییرِ مدیران، مشکلی در این رابطه پیش نیاید، مجمعِ عمومیِ فوق العاده تصمیم گرفت که سخاوتمندانه، یکسالِ دیگر هم به مدّتِ پشتِ میز نشستنِ آقایان اضافه کند تا این مدیرانِ دلسوز، رکوردی دیگر در کارنامۀ مدیریّتِ خود ثبت کنند و یک سال بیش از آنچه قرار بوده (هرچند آن هم جایِ اِن قلت دارد)، در پست هایِ مدیریّتیِ خود باقی بمانند. دوستِ حقوقدانِ من! مگر در نهادها و ساختارهایی همچون خانۀ موسیقی، خریدار و طرفِ قرارداد، با اشخاصِ حقیقی مواجه است؟ از عقل و عرف که بگذریم، کافی ست نگاهی به همین اساسنامۀ خانه بکنید، بویژه همان مادّۀ سی و یکِ اساسنامه و مواردِ دیگری که مستقیم و غیرِمستقیم در اساسنامه به آن اشاره شده. طرفِ قراردادها و معاملات، مدیرعامل است و مدیرِ امورِ مالی و ... یعنی طرفِ مقابلِ با حمیدرضا نوربخش معامله نمی کند و با مدیرعاملِ خانۀ موسیقی طرف است؛ شخصیّتی حقوقی. مگر اینکه در این موردِ خاص، کسی که داشته با خانۀ موسیقی معامله می کرده، شیفتۀ شخصِ حمیدرضا نوربخش بوده و حاضر نبوده با کسِ دیگری معامله کند! این توجیهِ شما، شبیهِ این است که در سالِ نود و دو، آقایِ احمدی نژاد انتخاباتِ ریاست جمهوری را هم برگزار نمی کردند و می گفتند چون ما درحالِ مذاکره با پنجِ به اضافۀ یک هستیم و موضوعِ حسّاسِ هسته ای در دست است و ... فعلاً باشیم و هروقت به نتیجه رسیدیم، چشم، انتخابات را هم برگزار می کنیم! و باز فرموده بودید که مجمعِ عمومیِ فوق العاده، حق داشته مدّتِ مدیریّتِ هیأت مدیره را حتّا به شش سال هم افزایش دهد و کسی نمی توانسته به این افزایش اعتراض کند و حالا لطف کرده اند و چنین نکرده اند و در عوض تصمیمِ مادون گرفته اند (یعنی با یک درجه تخفیف در مجازاتِ ما، فقط یکسال مدیران را ابقا کرده اند) فلذا بازهم ما حقِّ اعتراض نداریم و لابد باید خدا را هم شاکر باشیم! آقایِ حقوقدانِ عزیزم! آیا واقعاً متوجّۀ مغلطۀ این توجیهِ خود نشده اید؟ بگذارید برایتان توضیح دهم که بله ... مجمعِ عمومی می توانسته با تغییرِ اساسنامه، عمرِ مدیریّتِ این آقایان را به شش سال و یا حتّا ده سال هم افزایش دهد و در آن صورت، ما هم نمی توانستیم آن را غیرِقانونی بدانیم (با حفظِ حقِّ اعتراض). ولی اکنون که چنین نکرده اند؛ پس اعتراضِ ما و غیرِقانونی دانستنِ این تصمیم، منطقی و حقوقی و عقلانی ست. یعنی از نظرِ حقوقی و اساسنامه، حق داشته اند اساسنامه را تغییر دهند و مدّتِ مدیریّتِ مدیران را افزایش دهند ولی حق نداشتند چیزی را تصویب کنند که خلافِ اساسنامه است. آیا درکِ این موضوع، خیلی سخت است؟  آقایِ حقوقدان، چند جا استناد به قانونِ تجارت کرده اید. درست است که باتوجّه به آنچه ما ادّعا می کنیم (درصورتِ صحتِ آنها)، شاید قانونِ تجارت، بیشتر مناسبِ خانۀ موسیقی باشد تا قوانینِ حاکم بر مؤسّساتِ فرهنگی و هنری! ولی بسیار مایلم بدانم با چه منطقی چنین استنادی کرده اید و قانونِ تجارت و مؤسّساتِ تجاری را ساری و جاری بر مؤسّسه ای فرهنگی و هنری دانسته اید. باز اگر به عقل و منطق و عرف هم کاری نداشته باشیم، توجّهِ شما را جلب می کنم به مادّۀ سی و چهارِ اساسنامۀ خانۀ موسیقی که به صراحت گفته "دربارۀ مسائلی که در این اساسنامه پیش بینی نشده، طبقِ مقرّراتِ قانونیِ حاکم بر مؤسّساتِ غیرِتجاری و ضوابطِ تاسیسِ مؤسّسات و مراکزِ فرهنگی مصوّبِ شورایِ عالیِ انقلابِ فرهنگی رفتار خواهد شد."  و امّا بخشِ ناخوشایندِ این یادداشت برایِ من، که پرداختن به سخنانِ عجیبی ست که رئیسِ شورایِ عالیِ خانۀ موسیقی، در مصاحبه با سایتِ خانه، فرموده بودند. من با تمامیِ احترامی که برایِ پیشینۀ هنری و هنرِ نابِ استاد محمّدرضا شجریان قائلم و عمری را در همراه با صدایِ ایشان زندگی کرده ام، ناچارم به نقدِ بخشی از گفته هایِ ایشان بپردازم. با این توضیحِ ضروری که من در اینجا هم با شخصیّتِ حقوقیِ ایشان کار دارم و نه شخصیّتِ حقیقی و هنریِ ایشان. ضمنِ اینکه در امورِ صنفی، تمامیِ اعضایِ صنف از حقوقی یکسان و جایگاهی برابر برخوردار هستند. ای کاش ایشان، جایگاهِ رفیعِ هنریِ خودشان را خرجِ این مدیرانِ پرحاشیه نمی کردند. ای کاش همان درایت و صداقت و عدالتی که در استاد حسینِ علیزاده بود، در استاد شجریان هم نمودی پیدا می کرد و به جایِ هزینه کردنِ نامشان برایِ نجاتِ کسانی همچون آقایان نوربخش و پیرنیاکان و سریر و ... از تیغِ نقدها، یا خود را از این ماجرا و خانۀ موسیقی کنار می کشیدند و یا حدّاقل کماکان سکوت می کردند و حاضر نمی شدند به این سویِ پرده بیایند و اینچنین سخنانی بگویند که نمک بر زخمِ اهالیِ موسیقی بپاشد و شائبۀ جانبداری و غلبۀ روابط بر ضوابط را در ذهنِ اهالیِ موسیقی متبادر کند. آقایِ شجریان، من به نمادها و نشانه ها، خیلی توجّه می کنم. یکبارِ دیگر به عکسی که سایتِ خانۀ موسیقی برایِ مصاحبۀ شما گذاشته دقّت کنید؛ پرچمِ خانۀ موسیقی، پشتِ سرِ استاد شجریان ... آقایِ شجریانِ عزیزم! خانۀ موسیقی، وقتی دربرابرِ خود، به جز منتقدانی همچون من و بسیاری از هنرمندانِ دیگر (که آقایان ما را هنرجو خواندند و جویایِ نام و نق نقو و ...) با نام هایِ بزرگی همچون استاد حسینِ علیزاده مواجه شد و به ویژه پس از اعلامِ استعفایِ ایشان در رسانه ها، ناچار دست به یارکشی زد و از بزرگی همچون شما استفاده کرد که در این میانه، وزنی برایِ خود دست و پا کند و بلکه منتقدین را هم به سکوت وادار کند. امّا در این میان، نه تنها چیزی نصیبشان نشد، که هزینۀ این قانون گریزی هایِ آقایان و مدیریّتِ پرحاشیۀ ایشان، دامنِ شما را هم گرفت و در این چند روزه دیدید که جامعۀ موسیقی چه نگاهی به این گفته هایِ شما داشت. باز به آن عکسِ کذایی نگاه کنید ... آقایان پشتِ سرِ شما پنهان شده اند و سنگر گرفته اند!  آقایِ شجریان! فرموده بودید که بیش از هر کسی دربارۀ وجهۀ قانونیِ شورایِ عالی و هیأت مدیرۀ خانۀ موسیقی تحقیق کرده اید. من هرگاه در امری، صفاتِ عالی و مفاهیمی که معنایِ مطلق دارند را می شنوم ، ناخودآگاه به آن شک می کنم ! شما آیا حرف هایِ منتقدین را شنیده بودید؟ با چند نفر از منتقدینِ خانه صحبت کرده اید؟ چندبار تاکنون اساسنامۀ خانۀ موسیقی را خوانده اید؟ این سوالِ آخر را از آن جهت می پرسم که شما – مطابقِ خبری که در سایتِ خانۀ موسیقی منتشر شده بود از جلسۀ اخیرِ شورایِ عالیِ خانه و جلسه ای که پیش از آن داشتید – نمی دانستید که استاد حسینِ علیزاده خیلی پیش از اینکه برایِ اطمینانِ خاطرِ شما و دوستانتان در هیأت مدیره اعلامِ استعفا کنند، مطابقِ اساسنامۀ خانه، مستعفی شناخته می شدند و این ماجرا نیازی به برگزاریِ جلسه و رأی گیری و پذیرشِ این استعفا نداشت! آقایِ شجریان، متأسّفم که می بینم شما هم به تهدیدِ منتقدین پرداختید و همان آوایی را امروز از شما می شنویم که اخیراً در خانۀ موسیقی تنظیم شده است. فرموده اید که انتقادات از ابتدا پاسخ داده شد امّا شنیده نمی شد! فقط کافی ست به فایلِ صوتیِ جلسۀ پرسش و پاسخِ شاگردتان – حمیدرضا نوربخش – با اصحابِ رسانه گوش کنید تا عمقِ منطق و ادب و استدلال هایِ قانونی را در پاسخ هایِ ایشان درک کنید و در مقابل می شنیدید صدایِ خبرنگارانی که از این همه مغلطه و تناقض و اطّلاعاتِ نادرستی که ایشان می کوشیدند درست و واقعی جلوه دهند، صدایِ اعتراضشان بلند بود. ای کاش روزی که درهایِ خانۀ موسیقی را رویِ اهالیِ موسیقی بسته بودند، آنجا بودید و صدایِ اعتراض و فریادِ اهالیِ موسیقی را در خیابان و مقابلِ خانۀ موسیقی می شنیدید تا می دانستید این ادّعایِ شما، چقدر برایِ ما سنگین است.  آقایِ شجریان! بسیار متأسّف شدم وقتی از قولِ شما خواندم که گفته اید "برخی می خواهند با مطرح کردنِ نامشان در رسانه ها، خودشان را بزرگ کنند". آیا این همان نگاهِ پدرانه و صنفی ست که حقوقدانِ خانۀ موسیقی می گفت؟ آقایِ شجریان، وقتی نه گوشِ شنوایی در خانه می یابیم و نه عزمی برایِ اصلاح و نه پایبندی به قانون و اساسنامه و نه حتّا صداقت و حسنِ نیّتی و در مقابل توهین و نگاه از بالایِ آقایان است (که این نگاه از بالا را در گفته هایِ شما هم حس می کردیم) و نگاه هایِ یکطرفۀ ارگانِ رسمیِ خانه و ... آیا راهی بجز نقد کردنِ علنی و حتّا اعتراض برایمان باقیمانده؟ حال این انصاف است که یکی ما را هنرجویانِ جویایِ نام بخواند و شما هم غیرِمصلح و کسانی که می خواهیم خودمان را مطرح کنیم؟ این را بدانید نقدِ هر نهادی، مهمترین عاملِ پیشرفت و اصلاح و جلوگیری از رواجِ فساد و خمودگی در آن سیستم است و آن نهاد، باید از این نقدها با رویی باز استقبال کند.  آقایِ شجریان! توصیه می کنم یکبارِ دیگر آنچه در این مصاحبه گفته اید را بخوانید، بعد آن را بگذارید کنارِ اساسنامۀ خانۀ موسیقی و آنچه که تاکنون برخی از منتقدین در پاسخِ شما نوشته اند و نقدهایی که تاکنون به خانۀ موسیقی وارد شده و آن نامه ای که من و جمعی از منتقدان خطاب به بازرسِ خانۀ موسیقی نوشته بودیم و ... بعد خود قضاوت کنید راجع به جمله ای که به نقل از شما نوشته اند که "بیش از هر کسی دربارۀ وجهۀ قانونیِ شورایِ عالی و هیأت مدیره تحقیق کرده ام."  امیدوارم که این عیان شدنِ چهره ها و این کنار رفتنِ پرده ها و گفتگوهایِ بی پرده و این نقدها، درنهایت ذرّه ای از مسایلِ خانۀ موسیقی و این صنفِ آشفته کم کند و کمکی کند به شفّاف سازیِ فضایِ هنری و موسیقاییِ این مملکت. رامتین غفّاری؛ بهمنِ نود و چهار پی نوشت: حقِّ کپی رایتِ تیترِ این یادداشت برایِ دکتر محمّدجوادِ ظریف محفوظ است البتّه! ایلنا/


شنبه ، ۱۰بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پویش]
[مشاهده در: www.puyesh.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن