تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 16 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814215815




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نمونه‌خوانی سبک زندگی اهل‌بیت(ع)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نمونه‌خوانی سبک زندگی اهل‌بیت(ع)
سیره معصومان(ع) چنین بود‌ که دعوت دیگران را رد نمی‌کردند. در حقیقت اجابت دعوت مؤمن – چه دارا و چه ندار – سنت آنان بود.

خبرگزاری فارس: نمونه‌خوانی سبک زندگی اهل‌بیت(ع)



1. پیامبر عظیم‌الشأن اسلام با مردم به نرمی و مدارا رفتار می‌کرد؛ باآنکه از همان مردم، درشت‌گویی و درشت‌خویی فزاینده و طاقت‌‌فرسایی دیده بود. او با کسی که دشنامش می‌داد،‌ درشتی و درگیری نداشت و از کسی که روزی بر سر مبارکش خاکروبه می‌ریخت،‌ عیادت می‌کرد و در حق کسانی که او را آزرده و از زادگاهش بیرون کرده بودند،‌ به نیکی دعا می‌نمود و می‌فرمود: «امرنی ربی بمداراة الناس؛ کما امرنی باداء الفرائض». حضرتش نرم‌خویی و مدارا با مردم را هم‌تراز انجام واجبات برمی‌شمرد. [1] 2. سیره معصومان(ع) چنین بود‌ که دعوت دیگران را رد نمی‌کردند. در حقیقت اجابت دعوت مؤمن – چه دارا و چه ندار – سنت آنان بود. با تهیدستان غذا می‌خوردند و حتی دعوت جزامیان را می‌پذیرفتند و در سیره رفتاری آنان توانگر و فقیر، توفیر  و تفاوتی نداشت. امام رضا(ع) در حدیث شریفی راز این دعوت‌پذیری را این گونه بیان می‌فرماید: «السخی یاکل من طعام الناس لیاکلوا من طعامه و البخیل لا یأکل من طعام الناس لئلا یأکل من طعامه»[2]؛ انسان کریم از سفره دیگران می‌خورد،‌ تا دیگران نیز از سفره او بخورند و انسان بخیل از سفره دیگران نمی‌خورد،‌ تا مبادا از سفره او بخورند. 3. سلوک و سبک پیامبر(ص)در سخنرانی بسیار قابل دقت و شایسته الگوگیری است. حضرت، خطبه‌های طولانی نمی‌خواند، از حرف‌های اضافه و لغو در سخنرانی پرهیز و از رساترین و شیواترین کلمات برای ادای مقصود استفاده می‌کرد و با این روش مخاطبان خویش را خسته نمی‌ساخت؛ «کان اقصر الناس خطبة. . . و یتکلم بجوامع الکم . . . و لا یتکلم فی غیر حاجة»[3]. همچنین هنگام ادای جماعت و جمعه، نماز را طولانی نمی‌کرد و آسان‌تر و کوتاه‌تر از سایرین به اقامه جماعت می‌پرداخت؛ «و کان اخف الناس صلاه فی تمام»[4].  پیامبر(ص)نمازهای مستحبی خودشان را با طمأنینه و نماز جماعت را به آسانی و کوتاهی می‌خواندند. جالب اینجاست که اگر هنگام ادای همین نماز مستحبی که آن را طول می‌داد نیازمندی می‌آمد،‌ حضرت نمازش را سریع به اتمام می‌رساند و از نیاز و حاجتش سؤال می‌کرد و وقتی از کار او فارغ می‌شد،‌ دوباره به نماز می‌ایستاد.[5] 4. سیره امام حسین(ع)در مواجهه با مخالفان، اقامه حجت و دلیل و به کارگیری همه مهارت‌ها و روش‌ها برای راهیابی و هدایت آنان بود. امام به صرف آن که زهیربن قین گرایش عثمانی دارد،‌ از او روی بر نتافت؛ زیرا تذکر را برای برانگیختن فطرت آدمیان سودمند می‌دانست. یا عمر سعد را به صرف آن که در لشکر یزید قرار گرفته است،‌ از موعظه بی‌بهره نمی‌کرد و حتی با او جلسات خصوصی برگزار نمود. صبح عاشورا و قبل از آن، با کسانی که شمشیر علیه او گرفته بودند،‌ با متانت سخن گفت تا عذری برای کسی باقی نماند. شاید اهل و عیال امام بیش از هر کس از حربن یزید ریاحی رنجیده خاطر شده باشند؛ اما وقتی حر بر می‌گردد،‌ امام دادگاهیش  نمی‌کند تا به تخلفاتش رسیدگی کند، بلکه با آغوش باز او را می‌پذیرد. 5. سیره حضرت صدیقه کبری تقدم دیگران بر خود بود. در شب عروسی لباس ویژه عروسی را به مستمندی بخشید. حضرت سه شب پیاپی افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیر می‌دهد و با آب افطار می‌کند. آن بزرگوار در دعای خیر نیز دیگران را بر خود مقدم می‌داشت. امام حسن مجتبی(ع) می‌فرماید: شبی تا صبح شنیدم که مادرم فقط برای همسایه‌ها دعا می‌کرد، نه برای خودش و وقتی پرسیدم، فرمود؛‌ «الجار ثم الدار»[6]؛ اول همسایه،‌ بعد خانه. 6. در سیره معصومان(ع)ملاطفت و مهربانی با فرزندان بسیار درخشان و چشمگیر است. اگر سبک زندگی خویش را با آموزه‌ها و سنت آن بزرگواران تراز نماییم و فرزندان خویش را از عاطفه سیراب سازیم،‌ آنان با دعوت نابجای دیگران دچار لغزش نمی‌شوند و این مسأله در مورد دختران اهمیت بیشتری دارد. پیامبر اکرم(ص)دخت گرامی خویش را مادر خود «ام ابیها» می‌خواند. امام موسی کاظم(ع) ‌وقتی از آراستگی فرزندش حضرت فاطمه معصومه(ع) به فضیلت علم و پاسخ‌گویی به سؤالات مراجعان آگاه شدند، فرمودند: «فداها ابوها»[7] امام رضا(ع) در نامه‌ای به امام جواد(ع) فرمودند: «ابقاک الله طویلا. . . یا ولدی! فداک ابوک»[8] 7. امام سجاد(ع)بسیار عذرپذیر بودند. چون کسی به ایشان جفایی می‌کرد و سپس پوزش می‌طلبید، امام فوراً می‌پذیرفت. سبک و سلوک امام رأفت به جای انتقام و گذشت به جای کینه ورزی و مجازات بود و این نشانگر سعه صدر و ظرفیت فوق‌العاده انسانی امام بود. روزی از کنیز امام خطایی سر ‌زد ـ گویا ظرفی در دستش بود و رها می‌شود و به صورت امام می‌خورد ـ کنیز آیه «و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین»[9] را می‌خواند و امام نه تنها او را ‌بخشید،‌ بلکه آزادش نیز کرد. امام در وصیتی به فرزندش می‌فرماید: «اگر کسی از سمت راست به تو بد کرد و سپس از سمت چپ از تو عذرخواهی کرد،‌ از او بپذیر.»[10] هشام بن اسماعیل،‌ حاکم مدینه بسیار امام را آزرده بود،‌ اما وقتی از کار برکنار شد و همه حق‌داران از او شکایت کردند،‌ امام به نیکی از او و خطاهایش گذشت؛ زیرا «به افتاده لگد نمی‌زنند». 8. در هم آمیختگی و عطف توجه توأمان به دنیا و آخرت در سیره معصومین(ع) موج می‌زند. در واقع سبک زندگی آنان نه مانند راهبان، دنیا گریز بود و نه مانند طماعان آخرت ستیز. امام باقر(ع) می‌فرمود: «لیس منا من ترک دنیاه لآخرته ولا آخرته لدنیاه».[11] امام باقر(ع) کسب روزی (حلال)‌ را اطاعت در راه خدا می‌دانست.[12] امام علی(ع) به حفر چاه و کار در نخلستان زبانزد شده‌اند، در حالی که هنگام نماز از همه دنیا بریده می‌شد. امام صادق(ع) هنگام خرید از فروشنده درخواست تخفیف می‌کرد (و اصطلاحا چانه می‌زد) یعنی تا این حد دنیا را جدی می‌گرفتند و از آن سو می‌فرمود: «شفاعت ما به کسانی که نماز را سبک بشمارند،‌ نمی‌رسد».[13] 9. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)هیچ‌گاه از اصحاب و دوستان غفلت نمی‌‌کرد و همواره به یاد آنان و در فکر آنها بود. «کان رسول الله(ص)اذا فقد الرجل من أخوانه ثلاثة ایام سأل عنه؛ فان کان غائبا دعاله و ان کان شاهدا زاره و ان کان مریضا عاده»[14] ؛ اگر یکی از اصحاب را سه روز نمی‌دید سراغش را می‌گرفت. اگر در سفر بود،‌ برایش دعا می‌کرد. اگر در شهر بود نزد او می‌رفت و اگر مریض بود،‌ عیادتش می‌کرد. راستی پیامبری که به عیادت خاکروبه ریز می‌رود،‌ چگونه به عیادت اصحابش نرود؟! 10. پاسخ‌گو بودن و سعه صدر در شنیدن نقدها و دیدگاه‌های دیگران یکی از نقاط عطف سیره و سنت پیشوایان دینی است. علی(ع) که خلیفه بلاد اسلامی  (چیزی در حد امپراطوری امروز) بود حتی یاوه‌پرانی‌های خوارج را پای منبر می‌شنود و پاسخ می‌داد. اصلا همه را دعوت به پرسش می‌کرد و «سلونی قبل أن تفقدونی» را بر سر زبان‌ها می‌انداخت. امام عسکری(ع) می‌فرماید: زنی از طرف مادرش محضر صدیقه کبری(ع) می‌رسد و سؤالاتی می‌پرسد. وقتی دهمین سوال را می‌پرسد، از ادامه پرسش خجالت می‌کشد و می‌گوید:‌ به زحمت افتادید. حضرت می‌فرمایند:‌ «هاتی و سلی عما بدا لک»[15]؛ بیا (ادامه بده) و از آنچه برایت اتفاق افتاده (و سؤال برانگیز شده) بپرس. حضرت امیر(ع) حتی در میدان جنگ وقتی کسی درباره قضا و قدر از او می‌پرسد پاسخ می‌گوید و وقتی یکی از اصحاب به پرسش کننده اعتراض می‌کند،‌ می‌فرماید: ما برای همین (روشن شدن ابهامات و روشنگری) شمشیر می‌زنیم. 11. پیامبر اسلام(ص)در سخن گفتن هم تا آنجا که روا و سزا بود با مردم همسویی داشت. مثلا اگر مردم از بازار سخن می‌گفتند،‌ ‌نمی فرمود به بازار چه کار دارید؟! اگر درباره خوراکی‌ها صحبت می‌کردند حضرت نیز در همان زمینه صحبت می‌کرد و با مردم همراهی می‌نمود. اگر در باب آخرت سخن می‌گفتند حضرت نیز در همان حوزه و حیطه صحبت می‌کردند. زید بن ثابت درباره پیامبر(ص)می‌گوید: «ان اخذنا حدیث فی ذکر الاخره اخذ معنا و ان اخذنا فی ذکر الدنیا اخذ معنا . . . و ان اخذنا فی ذکر الطعام و الشراب اخذ معنا».[16] یعنی پیامبر به ظرفیت مخاطب و ذهن او توجه داشت. این نشان می‌دهد که مبلغان دینی نباید خواسته‌ها و موضوعات مورد بحث مخاطبان را نادیده بینگارند و مثلا اگر کسی از آشفته بازاری بازار سخن گفت،‌ به گونه‌ای تقدس‌گرایی نشان بدهند که او از آنچه گفته،‌ استغفار بطلبد. 12. نشست و برخاست حضرت رسول الله(ص)واقعاً الگوست. به اصطلاح امروزی‌ها برای خودش کلاس نمی‌گذاشت و با تشریفات خاص آمد و شد نمی‌کرد. حضرت امیر(ع) درباره حضرتش می‌فرماید: «یجلس جلسة العبد»[17] همانند بندگان می‌نشست،‌ نه پادشاهان. در حضور دیگران پای مبارکشان را دراز نمی‌کردند. اگر کسی وارد مجلس می‌شد،‌ کمی خودش را جمع و جور می‌کرد تا برای تازه وارد جایی مهیا شود. جلساتی که برگزار می‌کرد، به شکل دایره‌وار بود تا اصحاب دایره وار بنشینند و مجلس، صدر و ذیل نداشته باشد. کسی هم که وارد می‌شد نمی‌فهمید از این جمع چه کسی پیامبر است؛ زیرا هیچ شأن و شرافت ظاهری و مادی برای خویش قائل نبود. این یکی از مصادیق «خفیف المؤونه» بودن پیامبر(ص)است. حتی «لا یوطن الاماکن و ینهی عن ایطانها»[18] جایگاه ویژه‌ای برای نشستن نداشت و از این کار منع می‌کرد و وقتی هم در مجلسی وارد می‌شد، در اولین جایی که جا بود می‌نشست و دنبال جا نمی‌گردید: «و اذا انتهی الی قوم جلس حیث ینتهی به المجلس و یأمر بذلک»[19] هر وقت وارد مجلس می‌شد در آخر مجلس می‌نشست و همواره به این کار دستور می‌داد. وقتی هم وارد جلسه‌ای می‌شد،‌ دوست نداشت دیگران به احترامش بلند شوند و می‌فرمود: «من احب ان تمثل له الرجال،‌ قیاما فلیتبؤا مقعده من النار»[20] کسی که دوست دارد دیگران به احترامش برخیزند،‌ جایگاهش در آتش است. چنانچه اجازه نمی‌داد هنگام راه رفتن کسانی از پشت سر او حرکت کنند. اگر سواره بود و کسی می‌خواست پشت سرش حرکت کند می‌فرمود: یکی از این سه کار را بکن: یا جلوتر حرکت کن،‌ یا من می‌روم تو بعداً بیا یا اینکه با هم بر مرکب سوار شویم و حرکت کنیم.[21] در مجلسی که پیامبر(ص)حضور داشت اجازه نمی‌داد حرمت کسی هتک و هدم گردد و لغزش‌های کسی عیان و بیان شود. مسایل پنهانی کسی را دنبال نمی‌کرد؛ «و کان مجلسه مجلس حلم و حیاء و صبر  و امانه». [22] و البته «الذین یلونه من الناس،‌ خیارهم»[23] کسانی که دور و بر حضرتش می‌نشستند و از ملازمانش بودند، بهترین‌های مردم بودند. 13. مهمانداری سیره پیشوایان دین بوده است؛ نه مهمان‌کاری! یعنی مهمان در منزل و سرای معصومان مهمان بود. امام رضا(ع)می‌فرماید: «انا قوم لا نستخدم اضیافنا»[24] ما کسانی هستیم که مهمان را به کار نمی‌گیریم. امیرالمؤمنین(ع) حتی خدمتگزار میهمان بود و در شستن دستش قبل از غذا و خشک کردن آن و آوردن آب همراهی و کمک می‌کرد. وقتی با جمعی به سفر می‌رفتند که همه دوست داشتند آنان چون میهمان محترم باشند و دست به چیزی نزنند، آنجا بخشی از کار را عهده دار می‌شدند. پیامبر اکرم(ص)در سفری با اصحاب بودند و هر کس قبول کرد برای تهیه ناهار کاری را انجام دهد،‌ حضرت فرمودند: من هیزم جمع می‌کنم. وقتی اصحاب می‌پرسیدند چرا؟ می‌فرمود: «ان الله یکره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه»[25] خداوند دوست ندارد که بنده اش در میان سایر بندگان متمایز و صاحب امتیاز باشد. 14. امام رضا(ع) اهل تأمل و درنگ بودند. لذا قرآن هم که می‌خواندند با تأمل و درنگ می‌خواندند و با آن که می‌توانستند کمتر از سه روز قرآن را ختم کنند،‌ هر سه روز یکبار قرآن را ختم می‌نمودند. البته حضرت نه فقط در قرآن خواندن که در همه کارها اهل تفکر و حوصله و بردباری بودند. ابراهیم بن عباس – که معاصر حضرت است – می‌گوید زبان حضرت، زبان محترمی بود. با این زبان کسی را آزرده نمی‌کرد. کسی را با نیش و کنایه نمی‌رنجانید. با زبان به کسی جفا نمی‌کرد، در سخن هیچ‌کس ورود پیدا نمی‌کرد -‌ مادامی که حرف او به انتها نرسیده بود - و سخن کسی را قطع نمی‌کرد. آری آن تفکر و تأمل، چنین آثار ارجمندی داشت. انسان متفکر به دیگران حرمت می‌نهد. [26] درباره حضرت رضا(ع) آمده است که نه تنها پایش را پیش همنشینانش دراز نمی‌کرد بلکه در حضور آنان حتی تکیه هم نمی‌داد. تا این حد حضرت آداب اجتماعی و دینی را مراعات می‌کرد. [27] 15. این سیره و سنت پیامبر اسلام و جانشینان معصوم ایشان(ص)برای همه معلمان و مبلغان، درس آموز و سودمند است. حضرت در آموختن، بسیار سهل و ساده می‌گرفت. با مثال‌های ملموس نکات بسیار دشوار را آموزش می‌داد. می‌خواست از فواید نمازهای پنج گانه در طهارت روح آدمی بگوید؛ به شستن در جوی آب کنار خانه، آن هم روزی پنج مرتبه مثال می‌زد که با آن چرکی در بدن باقی نمی‌ماند. می‌خواست اثر ریا را در تخریب اعمال بیان نماید، می‌فرمود: با گفتن سبحان الله خانه‌ای در بهشت ساخته می‌شود؛ اما مواظب باشید آن خانه را نسوزانید. گاهی به شکل سمعی - بصری تعلیم می‌دادند و می‌فرمودند: «صلوا کما ر‌أیتمونی اصلی» ببینید من چگونه نماز می‌خوانم، همان‌گونه نماز بخوانید. لذا می‌فرمودند: «علموا و یسروا و لا تعسروا»[28] یاد بدهید اما به آسانی و نه با دشواری. و وقتی معاذین جبل را برای تبلیغ به یمن فرستاد فرمود: یسر  و لا تعسر  و  بشر  و لا تنفر[29]؛ یعنی دین با سهولت و بشارت گسترش می‌یابد و دشوار گویی (یا دشوارگیری) و نفرت آفرینی آفت تبلیغ دین است.   پی‌نوشت‌ها:  [1] . کافی،‌ ج 2،‌ ‌ص 117. [2] . عیون اخبارالرضا،‌ ج 2،‌ ص 12. [3] . مکارم الاخلاق طبرسی،‌ ج 1،‌ ص 70. [4] . همان. [5] . کحل البصر،‌ ص 69. [6] . . بحارالانوار، ج 43، ص 81. [7] . مهدی پور.زندگانی کریمه اهل بیت.ص63. [8] . مهر ولایت از آسمان ایران،‌ آیت الله کریمی جهرمی،‌ ص 63. [9] . آل عمران:134. [10] . وسایل الشیعه،‌ ج 8،‌ ص 553. [11] . من لایحضره الفقیه،‌ ج 3،‌ ص 156. [12] . کافی، ج 5، ص 74-73. [13] . بحارالانوار، ج 82، ص 235. [14] . مکارم الاخلاق طبرسی، ج 1، ص 66. [15] . بحار،‌ ج 2،‌ ‌ص 3. [16] . مکارم الاخلاق،‌ طبرسی،‌ ج 1،‌ ص 70. [17] . مکارم الاخلاق،‌ ج 1،‌ ‌ص 34. [18] . همان،‌ ص 48. [19] . همان. [20] . وسایل‌الشیعه، ج12، ص 227. [21] . بحارالانوار،‌ ج 16،‌ص236. [22] . مکارم الاخلاق،‌ ج 1،‌ ص 48. [23] . همان،‌ ص 46. [24] . کافی،‌ ج 6،‌ ص 283. [25] . هدیه الاحباب،‌ ص 277. [26] . عیون اخبار الرضا،‌ ج 2،‌ ص 184. [27] . کافی،‌ ج 6،‌ ص 283. [28] . نهج الفصاحه،‌ حدیث 1957. [29] . سیره نبوی،‌ ج 2،‌ ص 47.    حسین ثنایی. فصلنامه معارف رهبری شماره 110. انتهای متن/

http://fna.ir/A74YOZ





94/11/10 - 07:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن