واضح آرشیو وب فارسی:رودبارنیوز: بسم ربِّ العاشقان بر ظهور – آن قدح نوشانِ صهبایِ طُهور رهسپاران، کربلا را از دمشق – آن علمدارانِ لشکرگاهِ عشق با سلیمانی به جانبازی به پیش – آن به زهرا (س) عاشقان لاله کیش قسمت چهارم و پایانی مثنوی «ایران سرای دلیران» تقدیم به منتظران راستین ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف ز روز ازل تا ابد بوده این – شکوه و فر ملک ایران زمین ز رومی و تاتار و ترک و عرب – بَرَد نام ایران به لب از ادب چو ایران سرایِ دلیرانِ مرد – هراسد جهانی ز ما از نبرد ابرقدرتان پیش ما خار و پَست – هراسان ز ما خوردنِ ضربِ شست اگر چپ کُند کَس نگه خاک ما – سرش بسته آید به فتراک ما درفش کیانی چو گردد فراز – ز وادیِ روم و زِ ملک حجاز همه سر به پیشش فرو آورند – و اعزازِ ایران نکو آورند که این بوم و بر دارد از حق سِرِشت – و گردیده از عشق زهرا بهشت به هر گوشِه این خاکِ عنبر سِرِشت – فلک لاله و یاس و مریم بِکِشت کجا خاک ایران بود جای خَصم – نباشد خدا را چنین عهد و رَسم که این ملکِ زرخیزِ ایران زمین – گُهر جامه بَرکرده ابریشمین دیارِ یلانی چو بهرام و طوس – ز جنگ آوری آسمان را به کوس نه تن دردهد بند و زندانِ کَس – اگر زنده باشد در او یک نفس که ایران سرایِ شکوه است و فَر – و جولانگه شرزه شیرانِ نر به فتراک ما جمله آید به بند – مَه و مِهر و گردون، سِپهرِ بلند جهان دار هستی بود یار ما – و دست علی خود نگهدار ما و مردانه عبّاس، علمدار ما – سلیمانی آن کُهنه سردار ما ز ما بشنو ای آل ضحاک پست – ندارد سپاه دلیران شکست کجا تخمۀ زال و رستم ز جنگ – هراسان بود از سر نام ننگ بدین بوم و بَر زنده تا یک تن است – به جانش نگهبان این میهن است نه اینجا به جز مقتل دشمن است – نه ایران قدمگاه اهریمن است به ایران هرآن کَس کند بد نِگاه – و یا کرده کوچک ترین اشتباه چُونان کاوه از جان گذر کرده مست – درفش کیانی گرفته به دست کِشیمش به بند و هلاکش کنیم – و بدعاقبت چون ضحاکش کنیم بگفتم بدانی سعودیِ پست – غرور دلیران ندارد شکست تو را گفتم ای آلِ اهریمنی – که کم لاف بیهوده با ما زنی چو ایران بود مُلکِ مردانِ حق – بُوَد ایمن از هر فنا و زَهَق به گور این برد آرزویِ محال – هر آن کس که خواهد به ایران زوال که جاوید و پاینده ایران ماست – چوعاشق ترین خاکِ بر کربلاست هر آن کس که تهدید ایران نمود – به دست خود او خانه ویران نمود که بازیِّ با نره شیران بسی – خطر دارد و ترس و دلواپسی تو را گفتمت این سخن تندوتیز – بدانی که ما را نباید ستیز دگر خود تو دانی سعودیِ پست – که افسانۀِ ما چنین بود و هست بخوان تا بدانی که ایران کجاست – قدمگاهِ مردانِ پاکِ خداست کُنی دست اگر خیره از پا خطا – کنیم از میانت سعودی، دوتا توانت نباشد چو با ما نبرد – خموشی گزین پیشِ مردان مرد لب از لب اگر واکند پیر ما – شود یک شبه مکه تسخیر ما سعودی اگر جنگ ما تن دهد – اگر پیر ما اذن رفتن دهد به شور دلیریِ مردان عشق – بگیریم از او مکه را چون دمشق به یاری مهدی (عج) سحرگاه راز – بگیریم از آل سعودی حجاز بر این شام ظلمت سحر بس قریب – جهان گشته سرمست از بوی سیب خبر می دهد حال زار دمشق – که شاید ظهور آورد شاه عشق دعا باید ای قوم عاشق کنید – تمنای آن صبح صادق کنید که گُم گشته شاید بیاید ز راه – بر این شام ظلمت زند سر پگاه جهان تشنه کام شراب ظهور – غباری به پا گشته نزدیکِ دور که داند که شاید ز ره آید او – و ما را ظهور آورد شاید او الا گَشته گُم بی تو ما را نَهَج – خدا را خدا را که عَجِّل فرج خدا را خدا را که عَجِّل فرج به امید ظهور حضرت یار ….. آدینه نهم بهمن ماه ۱۳۹۴ منصور نظری
جمعه ، ۹بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رودبارنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]